mdi-map-marker صفحه اصلی mdi-chevron-double-left اخبار mdi-chevron-double-left مختصات گفتمان انقلاب اسلامی: از سیاست تا اقتصاد؛ از قدرت ... بازگشت
مشروح سخنرانی دکتر سعید جلیلی در خانه شهر کرمان در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۲۸

مختصات گفتمان انقلاب اسلامی: از سیاست تا اقتصاد؛ از قدرت تا مردم‌سالاری

دکتر سعید جلیلی در جمع مردم کرمان، در اهمیت تبیین مختصات انقلاب اسلامی گفت: یکی از تلاشهایی که باید بشود این است که اگر ما از مفهومی تحت عنوان گفتمان انقلاب اسلامی صحبت می‌کنیم، چه کنیم که این هم دچار آن آفت و آسیب نشود. به نظر می‌رسد اگر ما بخواهیم تبیینی از گفتمان انقلاب اسلامی داشته باشیم، نمی‌شود این گفتمان را در خلاء و یک محیط انتزاعی و در فضای ذهنی تعریف کرد. گفتمان انقلاب اسلامی در یک محیط مطرح شده؛ در یک محیط ملی، در یک محیط منطقه‌ای و در یک محیط بین‌المللی؛ در خلاء مطرح نشده. اگر بخواهیم مختصات آن را به خوبی بدانیم، باید مختصات آن محیط ملی و محیط منطقه‌ای و محیط بین‌المللی را هم به خوبی بدانیم تا بدانیم این گفتمان چه جایگاهی دارد. به نظر می‌رسد این موضوع اهمیت زیادی دارد.
مدت زمان تقریبی مطالعه:33 دقیقه و 34 ثانیه
mdi-calendar11 تیر 1393 - 19:26
mdi-comment 0
mdi-text-subjectمطالب

خیلی خوشحالم از این که توفیق پیدا کردم امروز در جمع شما عزیزان حضور پیدا کنم. بحثی را که در این جلسه با هم به گفتگو می‌نشینیم، این است که اگر ما صحبت از گفتمان انقلاب اسلامی می‌کنیم، این گفتمان انقلاب اسلامی به چه معنا است. برخی موضوعات بعضی وقتها آن‌قدر توضیح داده می‌شود و آن‌قدر تکرار می‌شود که عناوین آن بیشتر از مفهوم آن برجسته می‌شود. این رویه باعث می‌شود که علیرغم تکرار آن موضوع، خود مفهوم به خوبی روشن نشود. به همین خاطر هم بعد از مدتی خود عنوان یک عنوان ملال‌آور و کسالت‌آور می‌شود و همه می‌گویند این هم همان موضوعی است که همیشه گفته می‌شد.

این در حالی است که علیرغم آن همه تکرار، خود مفهوم به خوبی تبیین نشده. طبیعی است که اگر می‌خواهیم برخی مفاهیم این میزان مورد توجه واقع شوند باید تکرار کنیم و بیان کنیم؛ اگرچه ممکن است کسانی در موافقت و کسانی در مخالفت با آن مفهوم صحبت کنند. وقتی یک مفهوم ساخته می‌شود، یک عده موافق صحبت می‌کنند و یک عده مخالف، ولی اصل این که حالا خود آن مفهوم چی هست، چندان در باره‌اش بحث نمی‌شود. گفتمان انقلاب اسلامی؛ در چه شرایطی مطرح شد؟ یکی از تلاشهایی که باید بشود این است که اگر ما از مفهومی تحت عنوان گفتمان انقلاب اسلامی صحبت می‌کنیم، چه کنیم که این هم دچار آن آفت و آسیب نشود. به نظر می‌رسد اگر ما بخواهیم تبیینی از گفتمان انقلاب اسلامی داشته باشیم، نمی‌شود این گفتمان را در خلاء و یک محیط انتزاعی و در فضای ذهنی تعریف کرد. گفتمان انقلاب اسلامی در یک محیط مطرح شده؛ در یک محیط ملی، در یک محیط منطقه‌ای و در یک محیط بین‌المللی؛ در خلاء مطرح نشده. اگر بخواهیم مختصات آن را به خوبی بدانیم، باید مختصات آن محیط ملی و محیط منطقه‌ای و محیط بین‌المللی را هم به خوبی بدانیم تا بدانیم این گفتمان چه جایگاهی دارد. به نظر می‌رسد این موضوع اهمیت زیادی دارد. سابقه‌ای که گفتمان انقلاب اسلامی دارد، حداقل یک سابقه پنجاه ساله است. یعنی از پانزده خرداد چهل و دو که امام ما این پرچم را بلند کرد، این بحث مطرح شد. در چه محیطی مطرح شد؟ در یک محیط بین‌المللی. این گفتمان در شرایطی مطرح شد که یک گفتمان دیگر داشت در جهان شکل می‌گرفت.

داشت خودش را تثبیت می‌کرد. ما باید این را خوب بدانیم. سال هزار و سیصد و چهل و دوی ما تقریباً هزار و نهصد و شصت و سه میلادی می‌شود. هزار و نهصد و شصت و سه میلادی چه سالی بود؟ چه ایامی بود؟ ایامی بود که نزدیک به هفده هیجده سال از جنگ جهانی دوم گذشته بود. شما می‌دانید که بعد از جنگ جهانی دوم داشت یک مناسبات جدیدی در جهان شکل می‌گرفت. هفده هیجده سال هم گذشته بود. این مناسبات به گونه‌ای رقم خورده بود که برخی از قدرتهای جهانی برای خودشان یک امتیازاتی را تعریف کرده بودند. نمی‌گذاشتند جهان فارغ از این امتیازات شکل بگیرد. از جمله این که چند قدرت آمدند و بر اساس یک سری محاسبات، بر اساس یک سری مؤلفه‌های قدرت مثلاً گفتند ما باید «امتیاز وتو» داشته باشیم؛ پنج‌تا کشور باید داشته باشند و کسان دیگر نباید داشته باشند. بر همین اساس آمدند گفتند، پنج‌تا قدرت در دنیا می‌توانند سلاح هسته‌ای داشته باشند و دیگران حق ندارند داشته باشند! یک همچین مناسباتی شکل گرفت. یعنی مناسباتی نبود که بر اساس عدالت شکل گرفته باشد و بر اساس دمکراسی شکل گرفته باشد. مثلاً بگویند حالا رأی‌گیری کنیم و ببینیم چه کشوری باید داشته باشد یا نداشته باشد؛ نه. مناسبات بر اساس قدرت شکل گرفت.

مبنای آن هم یک منطق زور بود. یک منطق قدیمی استکباری؛ «و استکبروا فی الارض بغیر الحق و قالوا من اشد منا القوه». شما استکبار را ببینید، منطقش این است. می‌گوییم چرا این را داری؟ می‌گوید زور کی از ما بیشتر است؟ «من اشد منا القوه». این منطق هم یک منطق جدید نیست. آمدند و بر این مبنا شکل دادند. یک انحصاراتی را در صحنه بین‌الملل ایجاد کردند. البته این که عرض می‌کنم تاریخ نیست. چون متأسفانه آن انحصارات تا همین امروز ادامه دارد. یعنی همین امروز هم که هزار و سیصد و نود و سه یا دو هزار و چهارده میلادی است، همان قدرتها می‌گویند ما باید امتیاز وتو داشته باشیم. همان قدرتها کماکان برای خودشان یک همچین امتیازاتی را قائل هستند. انحصار استکباری؛ از سیاست تا اقتصاد نگاه خودشان را بر این مبنا آمدند شکل دادند. این انحصارات فقط این نبود که در قدرت نظامی شکل داده باشند یا در قدرت سیاسی مثل امتیاز وتو شکل داده باشند. در اقتصاد هم همین کار را کردند.

تا همین امروز. یعنی این نیست که ما الآن داریم از تاریخ نیم قرن گذشته صحبت می‌کنیم؛ نه. این مناسباتی است که تا همین امروز تداوم دارد. مثلاً در اقتصاد باز دوباره همین انحصارات شکل می‌گیرد. اینها می‌توانند به خودشان اجازه بدهند که راجع به برخی از مفاهیم و برخی از روابط آنها تصمیم‌گیر باشند. اگر شما با یک کشور دیگری یا دوتا کشور می‌خواهند با هم ارتباط داشته باشند، اگر آنها احساس کنند که منافعشان اقتضا نمی‌کند، به صراحت بیان می‌کنند که نه خیر. کسی حق ندارد با اینها ارتباط داشته باشد. کسی حق ندارد از او نفت بخرد. کسی حق ندارد به این کشور این را بفروشد. یک بررسی نشان می‌دهد که ایالات متحده آمریکا تا الآن در همین دوره بیش از هفتاد کشور را مورد تحریم قرار داده؛ در مقاطعی و به مناسبت منافع خودش. این، مناسباتی است که شکل می‌گیرد. در امنیت هم همین طور است. امنیت آن چیزی می‌شود که آنها تعریف کنند. اگر آنها تعریف کردند شکل می‌گیرد. مثلاً اگر یکی از اینها گفت فلان کشور به یک دلیل حتی واهی تهدیدی برای امنیت من است، به خودش اجازه می‌دهد که به آن کشور حمله کند، اشغال کند و صدها هزار نفر انسان کشته شوند. باز تکرار می‌کنم. من تاریخ بیان نمی‌کنم؛ من دارم همین امروز را بیان می‌کنم. به خودشان این اجازه را می‌دهند. حالا اگر آن کشور شکایت بکند و بگوید، تو گفتی در عراق سلاح کشتار جمعی هست؛ حمله کردی و همچین سلاحی هم نبود؛ خب صدها هزار نفر انسان کشته شدند. این باید چه کار بکند؟ آن مناسبات چیست؟ می‌گویند تو می‌توانی به شورای امنیت شکایت بکنی. من دارم خیلی خوشبینانه‌اش را می‌گویم. این به شورای امنیت شکایت می‌کند. شورای امنیت چه کار می‌کند؟ باز در شکل خیلی خوشبینانه می‌گوییم. همه می‌گویند بله. آن کسی که این کار را کرده اشتباه کرده و محکوم است. علیه آن کشور یک قطعنامه صادر می‌کنند ولی آن کشور راحت این را وتو می‌کند و تمام می‌شود! این مناسباتی است که امروز و در همین فضای امروز جهان حاکم است. اگر من جایی اشتباه می‌کنم، دوستان تصحیح بفرمایند.

این مناسبات حاکم بر جهان است. به لحاظ امنیت، به لحاظ اقتصاد، به لحاظ قدرت، به لحاظ مسائل دفاعی و این چیزهایی که وجود دارد. دموکراسی‌خواهی به سبک استکبار! نه تنها در این بحث. الآن شما می‌بینید که وارد یک مرحله جدیدی شده‌اند. می‌گویند حتی در مدل سیاسی آن چیزی که ما بیان می‌کنیم، سندیت دارد. کسانی که شعار دمکراسی می‌دهند، بحث‌شان چیست؟ این است که دمکراسی وقتی معنا دارد که نتیجه آن چیزی باشد که با منافع ما همخوان باشد. اینهایی که می‌گویم ادعا و تحلیل نیست. اینها عین اظهارات آنها است. من در همین سفر اخیری که خانم اشتون به تهران داشت، به ایشان همین را عنوان کردم. گفتم شما می‌دانید که اختلافات ما با آقای مُرسی خیلی جدی بود و در خیلی از بحثها با هم اختلاف نظر داشتیم اما بالاخره در یک سازوکار دمکراتیک رأی آورده و انتخاب شده بود. چرا الآن باید توی قفس برود و شماها هم خیلی خوشحال هستید و بعد هم دنبال می‌کنید؟ مگر شما خیلی طرفدار دمکراسی نبودید؟ در جاهای دیگر هم همین‌طور است. مثلاً این حرکتی که در اوکراین شد. قبلاً هم می‌خواستند در ایران شروع کنند؛ در فتنه هشتاد و هشت. دمکراسی تا وقتی محترم است که نتایج انتخابات مورد تأیید آنها باشد. اگر خوششان نیامد، به خودشان اجازه می‌دهند که بگویند نه. این دمکراسی نیست! این انحصارات است که شکل می‌گیرد. من به خانم اشتون گفتم ما در اوکراین که زیاد نظری نداریم. طرفین آن برای ما علی‌السویه هستند.

اما اگر هر کس توانست برود و پارلمان را اشغال بکند و با زور قبلی‌ها را اخراج بکند، این می‌شود دمکراسی؟! فردا می‌آیند و اینها را اخراج می‌کنند. بعد تازه خود شماها هم بروید در آنجا حضور پیدا بکنید. می‌خواهم بگویم اینها انحصاراتی است که مربوط به تاریخ گذشته نیست. مربوط به تاریخ الآن و همین امروز ما است. نکته‌اش هم این است که شاید یک تفاوت با تاریخ دارد. در تاریخ این طوری است. حالا تاریخ گذشته را کاری ندارم. همین تاریخ نه چندان دور. مثلاً یک کسی مثل هیتلر پیدا می‌شد و همین زورگویی‌ها و قلدریها را داشت، ادعای او این بود که نژادپرست است. ادعای او این بود که نگاهش این‌طوری است. طرفدار تبعیض نژادی است. انکار نمی‌کرد. الآن هم زور هست به علاوه تزویر. یعنی همان کسی که سلاح هسته‌ای دارد و هر روز هم دارد سلاحهایش را بیشتر می‌کند. دارد روی همین سلاح هسته‌ای آزمایشهای جدید می‌کند، همان مدعی می‌شود که باید خلع سلاح باشد. خب اگر این کار خوب است اول از خودت شروع کن. همان کسی که ابتدایی‌ترین اصول دمکراسی را نادیده می‌گیرد، همان مدعی دمکراسی می‌شود. وقتی در همین منطقه ما نگاه می‌کنیم. هر کشوری که فاصله بیشتری با دمکراسی دارد، با اینها اتحاد بیشتری دارد. بعد هم می‌گویند بله. اینها متحدین ما هستند. این را بیان می‌کنند. اینجا دیگر بحث دمکراسی نیست. آن موقع همین‌ها در فتنه هشتاد و هشت مدعی دمکراسی می‌شوند.

می‌گویی آقا فلان کشور اصلاً انتخابات ندارد. اصلاً قانون اساسی ندارد. وضعش این است. شما این را به عنوان متحد خودت یاد می‌کنی. این آن فضایی است که درست می‌کنند. برسیم به شعار اقتصاد آزاد. می‌دانید که یکی از مهمترین و کلیدی‌ترین شعارهای آنها بعد از دمکراسی، اقتصاد آزاد است. می‌گویی مگر تو خودت نمی‌گویی اقتصاد آزاد؟ چطور می‌شود که اگر دو کشور می‌خواهند با هم مراودات معمولی داشته باشند، مثلاً کالا مبادله کنند، تو به خودت اجازه می‌دهی و وارد می‌شوی و او را تحریم می‌کنی؟ می‌گویی نه. اگر این جنس را به او بفروشی یا بخری مجازات می‌شوی. اسم آن هم اقتصاد آزاد است. نه که به آنها، به شهروند خودش. شهروندی را به پانزده سال زندان محکوم می‌کنند. چرا؟ چون این کالای معمولی را به فلان کشور فروختی. اینها ادعاهای آنها است. از تسلیم تا سکوت عرض من این است که اگر بخواهیم گفتمان انقلاب اسلامی را تببین بکنیم، در این فضای بین‌المللی باید این کار را بکنیم. آن وقت با این فضای بین‌المللی دو نوع می‌شود مواجه شد. این را توجه بفرمایید؛ اول این ‌که کسانی بیایند و این مناسبات را بپذیرند و بگویند چه کار می‌توانیم بکنیم؟ قبول نداریم اما همین است دیگر؛ زور است. و به اصطلاح به این وضعیت رضایت بدهند. این یک مدل است. کسانی هم هستند که می‌گویند ما مخالفت می‌کنیم ولی مخالفت ما فایده‌ای ندارد. یک چیزی می‌گوییم و یک حرکتی هم می‌کنیم. بعد هم شواهد می‌آورند از تاریخ و می‌گویند همیشه این‌طوری بوده است.

ما یک قدرت کوچک هستیم و نمی‌توانیم بایستیم؛ اگر بایستیم به ما فشار وارد می‌شود.

این نکته‌ای که عرض می‌کنم حاصل مشاهدات عینی خود من است؛ در یک ملاقاتی با وزیر خارجه یک کشور مهم اروپایی که به آن غول اقتصادی می‌گویند، به ایشان گفتم این چه وضعی است؟ این چه مناسباتی است که در دنیا تعریف؟ عین جمله‌اش به من این بود؛ «ما یک قدرت کوچک هستیم و نمی‌توانیم بایستیم؛ اگر بایستیم به ما فشار وارد می‌شود.» این عین جمله‌اش بود. رئیس یک کشور اروپایی که خودش تازه از همین قدرتها بود. من در یک ملاقاتی بک بحثی را مطرح کردم. گفتم منطق این بحث این است. شما چرا ابا دارید. اتفاقاً موضوع مهمی هم نبود. یک موضوع کوچکی بود که طرح کردم. گفت من این حرف شما را قبول دارم اما اینجا تحت فشار هستیم و نمی‌توانیم. جالب است. یک قدرت بزرگ اروپایی، بعد هم رئیس کشورش نه یک کارمند معمولیش. بالاترین مقام اجرایی کشورش به صراحت به ما گفت که امکان ما زیاد نیست. خب آن کسی که حاکم است کیست؟ من این مثال را چند بار زده‌ام و اینجا هم برای شما بگویم؛ شاید بد نباشد. من سه چهار سال پیش، در یک سفری که به ژاپن رفته بودیم، آنجا با نخست وزیر و وزیر خارجه‌اش ملاقاتهای کاری داشتیم. نخست وزیرش که آن سال انتخاب شده بود، می‌گفت حزب ما شصت سال است که حاکم نشده و نتوانسته رأی بیاورد. من تازه انتخاب شده‌ام. امسال رأی آوردیم. اگر اشتباه نکنم آن سال، شصت و هفت‌هشت سال از جنگ جهانی دوم می‌گذشت. گفت یکی از شعارهای ما این بود که گفتیم که بالاخره آمریکا آمد و ما را بمباران هسته‌ای کرد. شعار ما این بود که پایگاههای نظامی که آمریکا در ژاپن دارد را ترک بکند. فکر می‌کنم به این خاطر رأی آوردیم اما الآن می‌بینم نمی‌توانم این شعار را عملی بکنم.

احتمالاً باید استعفا بدهم. بعد از چند ماه که ما آمدیم، این استعفا کرد. بعداً به عنوان نماینده مجلس به تهران آمد. دوباره یک ملاقاتی با ما داشت. دوباره همین را می‌گفت. می‌گفت این طوری است. یعنی شصت و پنج سال پیش بمباران هسته‌ای شده‌اند و این وضع‌شان است. یکی از نکات جالب این است که بیان می‌کنند آن بمباران هسته‌ای اشکالی ندارد. حق ما بوده است! این را که می‌گویم، من خودم از نخست وزیر و وزیر خارجه‌اش گرفته تا آن شاهد عینی هیروشیما شنیده‌ام. این تفکر را القا کردند که اشکال ندارد. حق ما بوده که برای صلح جهانی بمباران هسته‌ای بشویم. هم این طوری موضع گرفتند، هم شصت و پنج سال بود که پایگاه نظامی در اختیار آمریکا قرار داده‌اند، بعد هنوز او می‌گوید این برای اعتمادسازی کافی نیست. این یک رویکرد است. عرض من این است که انقلاب اسلامی در این فضا شکل می‌گیرد و نگاه خودش را بیان می‌کند. وقتی که انقلاب اسلامی در این فضا شکل گرفت، از این چند قدرت بزرگ تقریباً کسی نبود که از آن استقبال بکند. نه تنها استقبال نکرد بلکه به مقابله با آن برخاست. همه اینها در تقابل با آن بلند شدند. همه می‌دانند. از این قدرتها کی بود که از شاه طرفداری نکند اما یک ملتی اراده کرد و ایستاد. توانست اراده خودش را بر آنها تحمیل بکند. این را دقت بفرمایید. در بحثهای راهبردی و استراتژیک بیان می‌شود که پیروزی چیست. این است که اگر دو اراده در برابر هم قرار گرفتند، آن که بتواند اراده خودش را بر دیگری تحمیل بکند پیروز می‌شود. این را تعریف پیروزی می‌دانند. حالا ملتی می‌آید و اراده خودش را علیرغم این‌که همه آن قدرتها مخالف بودند بر آنها تحمیل کرد؛ خیلی از انقلابها اینگونه بودند.

مستکبرین و قدرتها از آن دیکتاتور حمایت می‌کردند. بالاخره آنها آمدند و یک حرکتی انجام دادند و پیروز شدند. این ویژه انقلاب اسلامی نیست. خیلی از قدرتهای دیگر هم همین را داشتند. این حرف غلط هم نیست. خیلی‌ها توانستند این کار را انجام بدهند. با یک دیکتاتوری که به حمایتهای قدرتهای بزرگ مستظهر بوده درافتادند و او را سرنگون کردند. پس موضوع چیست. موضوع این است که این دفعه اگر انقلاب اسلامی آمد و این کار را انجام داد، در مرحله اول اراده خودش را بر آنها غلبه داد، آنها احساس کردند و به درستی هم احساس کردند که این از جنس آن حرکتهای دیگر نیست. انقلاب اسلامی، فقط مبارزه با استبداد شاه نبود سال چهل و دو، حضرت امام می‌فرمودند، چه ارتباطی است بین رژیم شاه و رژیم صهیونیستی؛ هر کسی را که دستگیر می‌کنند، از او سه‌تا تعهد می‌گیرند. یک تعهدش این است که به رژیم صهیونیستی چیزی نگوید! این را دقت بفرمایید. امتداد انقلاب اسلامی. بحثی که وجود دارد این است که انقلابی پیدا شد که فقط استبداد شاه را هدف قرار نداد بلکه پشتیبانانش را هم هدف قرار داد. چون هدف فقط این نبود که می‌خواست یک مستبد را بیرون بکند. می‌خواست مستقل باشد. می‌خواست آزاد باشد. می‌خواست نگاه خودش را محقق کند. لذاست که آنها بیشتر تقابل می‌کنند. می‌توانست یک مهره برود و یک مهره دیگر بیاید و بعد از مدتی هم حل بکند. یا او را کنار بگذارند یا این که همراه خودشان بکنند. دیدند نه. این از آن جنس نیست؛

«اصلها ثابت و فرعها فی السماء».

یک شجره طیبه‌ای شکل گرفته که ظاهراً از جنس جرکتهای دیگر نیست. لذاست که شما می‌بینید، هر آنچه که اینها در عرصه‌های دیگر به کار می‌گرفتند؛ در حمایت از صدام مگر همین نبود؟ کیست که نداند همینهایی که امروز در گفتگوهای با ما می‌نشینند، همانهایی بودند که همه‌شان به اتفاق از صدام حمایت و پشتیبانی می‌کردند. هشت سال جنگ را ما تحمیل کردند. یکی موشک می‌داد. یکی سلاح شیمیایی می‌داد. یکی هواپیما می‌داد. همه اینها بودند. شما از این طرفش هم شاهد بودید. به ما سیم خاردار هم نمی‌دادند. این در اسناد ما هست. سیم‌ خاردار خریدیم، دم مرز دوباره برمی‌گردانند. می‌گویند نه. با این شرایط می‌دهیم. اما کدام اراده بر دیگری غلبه پیدا می‌کند؟ علت این غلبه چیست؟ در همین موضوع هسته‌ای، خودشان گفتند که ما سخت‌ترین تحریمها را گذاشتیم که ایران هسته‌ای نشود اما ایران، هسته‌ای شد. آنها از این نگران هستند که یک گفتمانی دارد شکل و ظهور پیدا می‌کند که

«تؤتی اکلها کل حین باذن ربها».

این هی دارد میوه‌های جدید می‌دهد. این فقط خرمشهر را آزاد نمی‌کند. وقتی که خرمشهر آزاد می‌شود، یک مدلی را به دنیا نشان می‌دهد که به دنبال آن جنوب لبنان هم آزاد می‌شود. به دنبال آن صحنه‌ی جنگهای سی و سه روزه و بیست و دو روزه و هشت روزه هم عوض می‌شود. یعنی اگر تا بعد از هزار و نهصد چهل و هشت و شصت و هفت، پیروزی‌ها مرتب برای رژیم صهیونیستی بود، یک دفعه ورق برمی‌گردد. هر جنگی می‌شود، نتیجه‌اش شکست رژیم صهیونیستی است. راه طی شده‌ی انقلاب اسلامی در این گفتمان دارد یک مدل جدید ارائه می‌شود. ویژگیهای این گفتمان چیست؟ شاید تا اینجا بحث من کمی تکراری بود. من اینجا می‌خواهم این را عرض کنم که این گفتمان ویژگیهایی دارد که می‌تواند در این رویارویی این شکست‌ها را بر آنها تحمیل کند و پیروز بشود. این ویژگیها چیست؟ اگر ما این را ندانیم و متوجه نباشیم که در این مسیری که آمده‌ایم علت موفقیتهایی که داشتیم چه بوده و اگر خدای نکرده ناکامی‌هایی داشتیم علتش چه بوده، آن موقع ممکن است در ادامه‌ي مسیر دچار اشتباه بشویم. این ملت چگونه توانسته علیرغم فضای بین‌المللی، مقاومت کند؟ آن‌هم در شرایطی که این چندتا قدرت با وجود اختلافاتی که در دیگر مسائل دارند، نوبت به ایران که می‌رسد با هم اتفاق نظر دارند؛ با این همه نمی‌توانند اراده خودشان را به این ملت تحمیل کنند. این یک بحث مهم است. آنها خودشان امروز بیان می‌کنند.

آقای «فریدمن» یک مقاله‌ای نوشته بود؛ می‌گفت «مشکل ما این است که ایرانی‌ها فقط یک نگاه را مطرح کنند، بلکه می‌توانند این نگاه را محقق کنند و علاوه بر این که می‌توانند محقق کنند، می‌توانند موفق کنند». این برای‌ آنها سنگین است. بعد در همان مقاله‌اش می‌گوید، «مشکل ما با انقلاب اسلامی این است که دارد به دنیا نشان می‌دهد که نه تنها بدون آمریکا می‌شود پیشرفت کرد بلکه در مبارزه با آمریکا هم می‌شود پیشرفت کرد». این یک الگو می‌شود. ارائه‌ی الگو؛ حتی در مردم‌سالاری الگو بودن انقلاب اسلامی محدود به عرصه‌ي خاصی نیست. اگر بحث مردم‌سالاری و دمکراسی می‌شود، این نشان می‌دهد که اتفاقاً شما می‌توانید مردم‌سالاری‌ای بدون اتکا به قدرت و ثروت داشته باشید. اینجا هم الگوی خودش را ارائه می‌دهد. نمی‌توانند آن را انکار بکنند. می‌بینند که مردم هستند که انتخاب می‌کنند. چه سال هشتاد و هشتش، چه سال نود و دویش، چه قبلش و چه بعدش، این انتخاب دست مردم است. نمی‌توانند این را انکار کنند. همین انتخابات گذشته که آقا از آن به عنوان حماسه سیاسی یاد کردند، به خاطر این بود که ابطالی بود بر اتهاماتی که آنها و طرفداران فتنه‌گرشان به نظام می‌زدند. اینجا مردم انتخاب می‌کنند. این فراتر از این است که مثلاً کی انتخاب می‌شود.

آنها از این نگران هستند که دارد یک مدل متفاوت با مدل‌های آنها ارائه می‌شود؛ یک مدل واقعی که در آن، مردم انتخاب‌کننده هستند، نه کلوپهای قدرت و ثروت. من این نکته را در یکی از همین گفتگوها به یکی از همینها گفتم. گفتم در این دویست سال گذشته در آمریکا، این دویست و پنجاه میلیون جمعیت، این همه هم ادعای پلورالیزم و تکثرگرایی دارید، واقعاً به جز این دو حزب کس دیگری نیست. در دویست و پنجاه میلیون و در دویست سال همه چیز دست همین دوتا حزب است. یعنی واقعاً هیچ نگاه سومی نیست. تازه همین دوتا حزب با هم چه اختلافی دارند مگر؟ پس این چه دمکراسی‌ای است؟ حداقل شما در موضوع ایران ببینید. در این سی و پنج سال گذشته واقعاً دوتا نگاه بوده؟ دوتا نظر بوده؟ یعنی آمده است و مفاهیمی را مطرح می‌کند که آن فضایی که اینها می‌خواستند به عنوان گفتمان غالب در سطح بین‌المللی غالب کنند دارد می‌شکند. در قدرت همین طور. اینها بیان می‌کردند. اصلاً «توازن وحشت» که می‌گفتند این بود. می‌گفتند او پنج هزارتا سلاح هسته‌ای دارد. من هم این قدر دارم؛ شد توازن وحشت! شد دوتا ابرقدرت و بقیه ذیل این دو هستند. این انقلاب آمده و مناسباتی را وارد کرده که این را عوض می‌کند.

مفهوم قدرت را دچار تغییر می‌کند. مناسبات قدرت را دچار تغییر می‌کند. می‌گوید سلاح کشتار جمعی حرام است. نامشروع است و غیر مفید است. اصلاً کاربرد ندارد. من یک بار به آقای سولانا گفتم شما که خودتان می‌گویید ما در این سی و سه سال هر کاری که توانستیم علیه شما انجام دادیم. خودتان هم بیان می‌کنید که ایران الآن بمب ندارد؛ ما نگرانیم که در آینده بمب داشته باشد. پس اگر ما قدرتی داشته‌ایم، مبتنی بر بمب هسته‌ای نبوده. این سال‌ها هم که شما می‌گویید هر آنچه که داشتید عمل کردید. پس چرا شما موفق نشده‌اید؟ در هر جایی هم که بوده ما موفق شدیم. شما طرفدار شاه بودید و ما شاه را بیرون کردیم. طرفدار صدام بودید، الآن صدام کجاست و ما کجا هستیم؟ هر چه که پیش می‌آید. حتی در همین هسته‌ای... چرا اینگونه است؟ ایشان گفت این همان سؤالی است که ما داریم. اگر می‌دانستیم که تا به حال رفته بودیم سراغ آن نقطه قوت شما! انقلاب اسلامی ومعنای نوین قدرت چرا اینگونه است؟ برای این که انقلاب اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی آمد در مفهوم قدرت یک معنای جدید وارد کرد. مناسبات قدرت را عوض کرد و نشان داد که این فقط مختص به ایران هم نیست.

این در هر جایی شکل بگیرد، این مناسبات می‌تواند عوض بشود. بر همین مبنا است که جنوب لبنان بعد از سالها آزاد می‌شود. جنگ سی و سه روزه، بیست و دو روزه، هشت روزه این طوری می‌شود. یک مناسبات جدید ایجاد شد. این چه بود. من دیروز این را در روستای گنجان عرض کردم. اگر آنها نمی‌توانند موفق بشوند، برای این است که در محاسباتشان روستای گنجان را نمی‌گنجانند. نمی‌فهمند اگر اندیشه و گفتمان انقلاب اسلامی در شکل خودش محقق بشود، یک روستایی که هفتصد نفر جمعیت دارد هفتاد شهید می‌دهد. این در محاسبات آنها نیامده. این است که آن محاسبات را تغییر می‌دهد. در گفتمانی که آنها در صحنه بین‌المللی درست کرده‌اند.

اگر یک وجب از خاکش گرفته می‌شود، فقط از گنجان هفتاد نفر شهید می‌دهد که این یک وجب خاک را در صدها کیلومتر آن طرفتر حفظ بکند. نه این که اگر علیه او سلاح هسته‌ای هم به کار گرفته شد، بگوید این حق ما است. اشکالی ندارد. بعد از هفتاد سال تازه بگوید نه. ما مستحق بودیم و باید بمباران هسته‌ای می‌شدیم. تفاوت در این است. این آن گفتمان انقلاب اسلامی است. این مختصات همان است که گفته می‌شود دشمنان ما نمی‌توانند این را محاسبه کنند و از سوی دیگر همین‌ها می‌خواهند که ما هم این را در محاسبات خودمان قرار ندهیم. یعنی اگر می‌گوییم «ما می‌توانیم»، به خاطر روستای گنجان است که می‌توانیم. به خاطر آن فرهنگی است که این را شکل می‌دهد. وگرنه روستای گنجان یک روستا است. این چه قدرتی می‌تواند تولید بکند؟ این است آن شجره طیبه‌ای که

«اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربها»

آن فرهنگی است که این را شکل می‌دهد. این فرهنگ چیست؟ غیر از این فرهنگ انقلاب اسلامی است؟

«استجیبوا لله و لرسول اذا دعاکم لما یحییکم».

این فرهنگ است. امروز شما می‌بینید که در همه این مطالبی که روزنامه‌های غربی می‌نویسند، این را بیان می‌کنند که قدرت ایران امروز به عنوان یک قدرت منطقه‌ای انکارنا پذیر است. فقط این نیست که دوتا روزنامه‌شان این را بگویند.

بالاترین مقامات رسمی خود ایالت متحده آمریکا بیان می‌کنند. خب چرا این را می‌گویند؟ مگر اینها نمی‌گویند ما سی و پنج سال فشار آوردیم. جنگ را تحمیل کردیم. تحریم کردیم. فلان کردیم. بعد خود آقای اوباما می‌گوید فلان مسأله حل نمی‌شود مگر ایران بخواهد. چرا؟ چه فرهنگی است؟ مگر ایران مثلاً چه دارد؟ داشته‌های خود را ببینیم ببینید، باید به داشته‌های خودمان توجه داشته باشیم. چه فرهنگی است که باعث می‌شود آن‌ها بگویند در لبنان، سوریه، کجا و کجا نمی‌توانیم این کارها را بکنیم. با همه ظرفیتشان هم پای کار آمده‌اند. آبروی خودشان را هم گذاشته‌اند. حتی حاضر می‌شوند از تروریسم حمایت کنند. همه این کارها را می‌کنند اما می‌گویند حل نشد. بعد می‌گوییم چرا حل نشد؟ شما مقالات آنها را بخوانید. می‌گویند این مسائل حل نمی‌شود. فردی به نام «ژنرال سلیمانی» هست که تا او هست حل نمی‌شود. مگر ژنرال سلیمانی کیست؟ مگر چه تولید قدرتی می‌کند؟ من دیروز خدمت پدر بزرگوار ایشان رسیدم و از ایشان همین سؤال را کردم. گفتم امروز حاج قاسم افتخار جهان اسلام است. شما چه کردید که این فرزند این‌طوری تربیت شد؟ خیلی راحت دو جمله گفت؛ این است که آنها در محاسباتشان نمی‌گنجانند؛ یکی این که من مقید هستم به بچه‌ام لقمه حلال بدهم. دیگر این‌که در مبارزه با ظلم، خدا را در نظر داشته باشم. یک همچین تعبیری. یک پیرمرد روستایی که هیچ ادعایی هم ندارد این را می‌گوید. این است آن فرهنگ انقلاب اسلامی. اگر شما از پدران شهدای گنجان هم سؤال بکنید، همین را می‌گویند.

این اصلاً در محاسبات آنها کجا می‌گنجد؟ لقمه حلال یعنی چی؟! تولید قدرت بر مبنای لقمه حلال؟ او اصلاً به این بحث می‌خندد. باید هم بخندد اما در اینجا می‌فهمد که یعنی چی. اگر یک انسان بر اساس آن گفتمان انقلاب اسلامی که آقا فرمودند، امام بر اساس خداباوری و مردم‌باوری پیش رفت. کسانی که با ایمان به خدا توی عرصه اجتماع و سیاست می‌آیند، آن وقت می‌بینید که چه ظرفیتهایی آزاد می‌شود. چه عرصه‌هایی شکل می‌گیرد. چه حماسه‌هایی ایجاد می‌شود. آن موقع همه اینها با همه ارتشهایشان، با همه بحثهایشان تمام دغدغه‌شان این است که ببینید الآن ژنرال سلیمانی کجا است. خب چیست. این آن فرهنگ است که تؤتی اکلها کل حین باذن ربها. آنها از این نگران هستند. مقاومت، آنگاه پیشرفت مشکل آنها این است که می‌گویند ایران فقط مقاومت نکرد، پیشرفت هم کرد. این را گفتم. آقای «فهمی هویدی» دو سه سال پیش مقاله‌ای نوشته؛ آن‌جا می‌گوید ما سال پنجاه و هفت رفتیم «کمپ دیوید» را امضا کردیم و متحد آمریکا شدیم. ایران انقلاب کرد و دشمن آمریکا شد. می‌گوید سی سال گذشته. می‌گوید در این سی سالی که گذشته، ما متحد آمریکا بودیم و ایران مبارز و مقابل آمریکا بود. امروز بیش از دو میلیون نفر از ما در قبرستانها و خیابانهای قاهره می‌خوابند و بحران نان داریم. ایران دارد ماهواره به هوا می‌فرستد. آنها از این نگران هستند. فقط این نیست که مقاومت می‌کند، پیشرفت هم می‌کند. این نیست که فقط در دفاع مقدس الگو می‌شود. در مردم‌سالاری دینی هم الگو می‌شود. این آن نکته‌ای است که رهبری می‌فرمایند «به سمت یک تمدن جدید حرکت می‌کند». اینها در سه چهار قرن اخیر با استفاده از گرفتاریهایی که جهان اسلام در درون خودش داشته، تحت عنوان مدرنیته یکه‌تاز بودند و تمدن را با این مساوی کرده‌اند. در سایه این هر آنچه خواستند دنبال کردند.

سعی کردند هر آنچه که خواستند برای خودشان تأمین کنند. هم نظریه‌پردازی می‌کردند، هم می‌آمدند و بر مبنای آن چپاول می‌کردند، بعد بر مبنای آن شعار خودشان را هم می‌دادند. آقای «جان لاک» که امروز به عنوان پدر آزادی و لیبرالیسم مطرح است، مگر که بوده؟ یکی از سهامداران عمده شرکتهای برده‌داری! بعد امروز او را در دانشگاههای ما به عنوان پدر آزادی مطرح می‌کنند. همین آقای جان لاک در مورد دمکراسی و حکومت چه بیان می‌کند؟ اینهایی که می‌گویم عین جملات خودشان است؛ اظهاراتی نیست که مثلاً یک کسی تحلیل کرده باشد. می‌گوید «حکومت برای این است که بتواند مالکیت ملاکان را حفظ بکند. اصلاً برای این شکل می‌گیرد». نکات دیگرشان را به همین صراحت بیان می‌کند که این دمکراسی که ما می‌گوییم یعنی حاکمیت نیابتی اشراف. این عین جملاتشان است! این‌ها با این نگاه سربرآورده‌اند. آزادی چیست؟ انقلاب جواب می‌دهد حالا یک اندیشه‌ای پیدا می‌شود و در گفتمان انقلاب اسلامی یک معنی جدید مطرح می‌کند. اصلاً آزادی را به گونه‌ای دیگر تعریف می‌کند. می‌گوید چه کسانی آزاد هستند؟ شما چه وقت به آزادی می‌رسید؟ وقتی که بتوانی از آن تعلقات نفسانی خودت آزاد بشوی. این است که آن موقع شما می‌توانید در برابر یک دنیا بایستید. آن موقع نه تنها آزاد هستید بلکه می‌توانید خرمشهر را آزاد بکنید. لبنان را آزاد بکنید. این بحث می‌شود. او از این نگران است. این تنها برای مفهوم قدرت، برای مفهوم دمکراسی تعریف جدید نمی‌آورد، برای مفهوم آزادی تعریف جدیدی می‌آورد. آن معنای واقعی و متعالیش را می‌آورد. این‌که شما می‌بینید آنها تمام تلاش خودشان را می‌کنند برای این است که این مفهوم آزادی جا نیفتد؛ مفهوم واقعی‌اش جا نیفتد. چون می‌دانند اگر آزادی در شکل دقیق و واقعی خودش محقق بشود، آن موقع دیگر برای مستکبران جایی نمی‌ماند. اگر کسی از تعلقات نفسانی اش آزاد شد و فقط بنده خدا بود، در برابر همه قدرتها می‌ایستد. آن‌ها از این نگران‌اند.

چون می‌دانند این مفهوم از آزادی است که به دنبالش آزادسازی می‌آید. استقلال‌ می‌آید. بر این مبنا است که شما می‌بینید به اسم آزادی صد کانال ماهواره‌ای راه می‌اندازند. برای این‌که شما را دوباره اسیر این تعلقات مادی بکند. چون می‌فهمد. اسم آن را هم دفاع از آزادی می‌گذارد. او می‌فهمد اگر ملتی توانست آن حماسه‌های بزرگ را ایجاد بکند و این آزادگی را به دنیا نشان بدهد، به خاطر این بود که توانست از اسارت این‌ها خارج بشود. وقتی که خارج شد، آن ظرفیتش آزاد شد. او برای همین نگران است. لذاست که باید بیایند و تمام تلاش خود را بکنند. ماهواره و همه‌ی ابزارهای دیگر برای این است که دوباره به اسارت بکشانند اما این بار بر مبنای همان تزویر و به اسم آزادی. شهریاری‌ها، شهید راه علم هستند این آن مختصات گفتمان انقلاب اسلامی است. در علم هم همین است. این که ما می‌گوییم انحصارات باید شکسته بشود، این‌گونه نیست. ببینید، در همین موضوع هسته‌ای این مقاومتی که ملت ما کرد، این هزینه‌ای که داد برای این که ما هسته‌ای بشویم، این دفاع از یک موضوع خاص اخلاقی نبود. دفاع از علم بود. دفاع از پیشرفت بود. دفاع از دانشگاه بود. می‌گوید به چه دلیل دانشگاه من حق نداشته باشد تحقیقات علمی بکند؟ به چه دلیل ما نباید پیشرفت کنیم؟ بحث ملت این است.

در حقیقت اینجا انقلاب اسلامی با تمام توان پشت سر پیشرفت علم آمد. آنها این را می‌گویند. در همین بحثهایی که مطرح می‌کنند، نمونه آن انحصاراتی که دارند، یکی از بحثهایشان این است دیگر. شما این چیزهایی را که ارائه می‌کنند بخوانید. می‌گوید من خیلی که بخواهم لطف بکنم،‌ این است که در این تحقیقات مثلاً کار آرندی را اجازه بدهم. پارادوکس را ببینید. تحقیقات در حد جاری! اصلاً تحقیق یعنی پیشرفت. وقتی جاری باشد که دیگر اسمش تحقیق نیست. تحقیقات فعلی، کار آرندی، تحقیق و توسعه فعلی را. این که دیگر اسمش تحقیق نیست. تحقیق یعنی پیشرفت. یعنی هر روز یک چیز جدید به دست آوردن. می‌بیند یک کسی پیدا شده است و می‌گوید نه. من این انحصار را قبول ندارم. بر مبنای همان آزادگی. آن وقت چه کسی می‌تواند این را انجام بدهد. آنجا می‌بیند این فرهنگ و این اندیشه فقط این نیست که مثلاً حاج قاسم سلیمانی اراده کند که در آنجا توی دهان اینها بزند. در این میدان، «شهریاری» را معرفی می‌کند که جلوی آنها می‌ایستد. چگونه می‌ایستد؟ این را عرض کردم. بدون این که یک ریال مطالبه بکند، وقتی که آنها تمام توان خودشان را به کار می‌گیرند که مانع پیشرفت علمی ما بشوند. ما این سوخت بیست درصد را که می‌خواستیم تولید بکنیم، وضعیت به چه شکلی بود؟ آن سال، ما هشتصد و پنجاه هزار بیمار در کشور داشتیم که اینها دارویی را استفاده می‌کردند که لازمه تولید آن دارو، داشتن سوخت بیست درصد است.

الآن بیشتر شده و یک میلیون نفر شده. وقتی که ما این نیاز را داشتیم، آنها احساس کردند که یک اهرم قدرت به دستشان آمده. شما یک نیازی دارید و می‌توانند با آن باج‌خواهی بکند. می‌گفتند نه. حالا اگر شما نیاز دارید، شروع به مطالبه می‌کردند. چرا موفق نشدند. این طور هم نبود که فقط بگویند ما این سوخت را به شما نمی‌دهیم. هر آنچه که داشتند به کار می‌گرفتند تا شما نتوانید به این دسترسی پیدا بکنید. وقتی که آنها در سال هشتاد و هشت بصورت قطعی گفتند که این را نمی‌دهیم، مگر این که این مطالبات ما انجام بشود. ما گفتیم اگر این را نمی‌دهید ما خودمان تولید می‌کنیم. یک خنده‌ای کردند که مگر به همین راحتی است! بروید تولید کنید. راست هم می‌گفتند. کار سختی بود. بعد هم این نبود که فقط ندهند، همان آقای «جان ساورز» همان زمان به صراحت اعلام کرد که ما برای این که جلوگیری کنیم، باید تمام امکانات امنیتی خودمان را به کار بگیریم. منظورش همین ترورها بود. ویروس «استاکس‌نت» فرستادند. تحریمها را بیشتر کردند.

همه فشارها را انجام دادند اما چرا ملت ما موفق شد؟ شهید شهریاری در کمتر از دو سال توانست فناوری این سوخت و تبدیل آن به صفحات سوخت را انجام بدهد. بدون این که حتی یک ریال مطالبه بکند. آنها از این نگران هستند. این طور نیست کشوری که پنج هزار سلاح هسته‌ای دارد، نگران چند سانتریفیوژ شما باشد. مثلاً نگران غنی‌سازی یک مقدار اورانیوم باشد. او نگران غنی‌سازی چنین نیروهایی است. دارد یک تمدن جدید شکل می‌گیرد که دانشمند نماز شب‌خوانش با اعتقاد جان خودش را در کف می‌گیرد و این کار را انجام می‌دهد. همین شهدای بزرگواری را که شما امروز عکسهایشان را ملاحظه می‌فرمایید. این است آن گفتمان انقلاب اسلامی. مختصات آن این است که شما می‌بینید می‌توانند در این عرصه‌ها بایستند و کار بکنند.

اما من می‌خواهم اینجا یک نکته مهمتر عرض کنم. شاید گفته بشود بله؛ این یک تفاوت تمدنی می‌شود و آنها یک اقتصاد دارند و حالا ما هم آمدیم و یک اقتصاد دیگر. او علم دارد و ما هم می‌خواهیم یک علم داشته باشیم. این تازه می‌شود دوتا تمدن که در برابر هم ایستاده‌اند. می‌خواهم بگویم از اینها که بگذریم یعنی در تمام اینها که انجام می‌شود، در مناسبات قدرت یک مناسبات جدیدی وارد می‌کند. در علم، در فناوری، حتی در مباحث سیاسی مثل مردم‌سالاری و مثل آزادی مفاهیم جدیدی را ارائه می‌کند اما گفتمان انقلاب اسلامی یک ویژگی ممتاز دیگر دارد. خواهش من این است که این را توجه ویژه بفرمایید. آن چیست؟ این هم باز یک بحث جدید نیست. شما در قرآن دارید. می‌گوید خیلی از این تمدنها را که می‌بینید، خیلی از این قدرتها را که می‌بینید، همین طور هستند. در این زمینه‌ها یک پیشرفتهایی دارند.

«و اثارو الارض و عمروها اکثر مما عمروها».

می‌گوید اینها را رفتند و «هم احسن اثاثا و رءیا» می‌بینید که پیشرفت کردند و موفقیتهایی را به دست آوردند. خیلی هم بیشتر از بقیه. ویژگی گفتمان انقلاب اسلامی این است که در تمدنی که ترسیم می‌کند، به اینها اکتفا نمی‌کند. علاوه بر اینها مفاهیم جدیدی را وارد می‌کند.

«وجاهدهم رسلهم بالبینات».

می‌گوید اینها بود؛ «اکثروا مما عمروها» اما هدف این نبود که فقط شما چهارتا کارخانه‌ات بیشتر باشد یا چهارتا پُل‌ات بیشتر باشد. اینها همه‌اش هست اما «و جاهدهم رسلهم بالبینات». علاوه بر این دارد مواردی را وارد می‌کند که اصلاً این مناسبات را دچار یک تغییر و تحول می‌کند. این در مفهوم آزادی تعریفی را ارائه می‌کند که تمام آن مفاهیم را تعالی می‌بخشد و جلوی تمام منویات شیاطین و مستکبرین می‌ایستد. در مفهوم قدرت مفاهیمی را وارد می‌کند که موجب تحول در مناسبات قدرت می‌شود. همچنان که در معنویت و اخلاق مناسباتی را وارد می‌کند. آنها این را ندارند.

فرق این با آن این است. یک وقت هست که بنده تا انتهای این میز را می‌بینم، طبیعی است که برنامه‌ریزی من در همین حد است. یک وقت هست تا انتهای این سالن را می‌بینم، یک وقت هست انتهای شهر را می‌بینیم، یک وقت هست انتهای کشور را می‌بینم. خب مناسبات اینها با هم خیلی فرق می‌کند. برنامه‌ریزی آن خیلی فرق می‌کند. کسی که فقط این سالن را می‌بیند، کل بودجه و امکاناتی را که دارد در حد همین مصرف می‌کند. تفاوت این گفتمان با آنها چیست. در آن گستره‌ای است که برای هستی قائل است. ببینید، عین آیه قرآن است که کسانی فقط حیات دنیا را نگاه می‌کنند، «ذلک بلغهم من العلم». طبیعی است. همین قدر هم هست. ذهن این در همین حد است. برنامه‌ریزی‌اش این است. اما کسی می‌آید و می‌گوید هدف انسان خیلی فراتر از این است. ضمن این که باید در این سالن خوب باشد و همه آن نکات مثبت را داشته باشد، اما فقط این سالن نیست. قرار است بعد از این سالن از اینجا بیرون برود و توی شهر، تا همین برنامه‌ریزی می‌کند. اینجا است که آن بحث هدایت به عنوان یک کارویژه دولت اسلامی در تمدن دینی مطرح می‌شود. چون او می‌خواهد انسانها به آن هدف عالی برسند. فقط این نیست که بخواهد برای پنجاه شصت سالش تأمین بکند. این است که یک تمدن جدید شکل می‌گیرد. دارد نیاز انسان به آن لایتناهی را تأمین می‌کند. خب معلوم است که از این احساس نگرانی می‌کند. من این را دیشب در سیرجان هم عرض کردم. اگر شما اخبار ایران را می‌شنوید چون در ایران هستید اما این که در همه دنیا می‌گویند این ایران چیست که ما هر وقت رادیو را روشن می‌کنیم، اخبار مربوط به ایران است. هر وقت توی سایتی می‌رویم یا توی تلویزیونی می‌رویم، این هست. این به خاطر این است.

«الم تر کیف ضرب الله مثلاً کلمه طیبه که شجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربها و یضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون».

اینجا است که اهمیت پیدا می‌کند. یک شجره طیبه‌ای شکل گرفته و دارد هر روز به شکلی میوه‌هایش را بروز می‌دهد. انقلاب اسلامی؛ گفتمانی قرآنی این که این مثال زده می‌شود که یاد داشته باشید. به خاطر داشته باشید، برای این است که تمام تلاش دشمن بر این است که این را بپوشاند. شما متوجه این ظرفیت بزرگ و این قدرت بزرگ و این نعمت بزرگ نشوید. خدای نکرده دچار کفران نعمت بشوید. آن تعبیر را ببینید. در ادامه می‌گوید

«الم تر الی الذین بدّلوا نعمت الله کفرا و احلّوا قومهم دار البوار».

خدای نکرده اگر ما دچار کفران این نعمت بشویم، آن وقت چنین فرصت بزرگی را از دست خواهیم داد. برای تعالی این کشور، برای پیشرفت این کشور در همه جنبه‌هایش، نه فقط تک بعدی. این آن گفتمان انقلاب اسلامی است. این است که آنها ازش احساس خطر می‌کنند. احساس نگرانی می‌کنند. لذاست آن فرازی که در ا ول عرایضم خواندم، این است که امروز ملت ما توانسته است یک گفتمانی را مبتنی بر قرآن و اهل بیت پیدا بکند که تبلور آن در ولایت و ولایت فقیه است. آنها می‌بینند «الفلک الجاریه»، این یک کشتی است که دارد این را حرکت می‌دهد. متوقف نمی‌شود. آن هم نه یک حرکت عادی. «فی اللجج الغامره» یعنی سهمگین‌ترین امواج هم جلوی مقابله‌اش می‌آید، این کشتی اهل بیت و قرآن می‌تواند ملت ما را هل بدهد.

«یأمن من رکبها و یغرق من ترکها».

می‌بینند که یک ظرفیت این طوری شکل گرفته. این از جنس آن کسان دیگری که با آنها مبارزه می‌کردند نیست. بله. یک زمانی مارکسیسم به اسم مبارزه نصفی از دنیا را داشت. خب چی شد.

«و مثل کلمه الخبیثه کشجره خبیثه اجتثت من فوق الارض ما لها من قرار».

یک چیزی بود. هفتاد سال بود و از زمین کنده شد. بعد هم دوامی نداشت. خیلی‌ها به آن پناه برده بودند اما همان رویشان آوار شد. خود کشورهای مارکسیستی. اما این از آن جنس نیست. «الکهف الحصین»، این یک پناهگاهی است که محکم و امن است.

«و غیاث المضطر المستکین»،

این است که آنها را نگران می‌کند. هر آنچه که به کار می‌برند، می‌بینند جواب نمی‌دهد. بلکه اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین. انشاءالله همه ما بتوانیم وظیفه خودمان را در حفظ و حراست از انقلاب اسلامی که یک فرصت بی‌بدیل برای ملت ما و کشور ما و بلکه برای منطقه و جهان است، به خوبی انجام بدهیم. با این وحدت، با این همبستگی حول محور ولایت در جهت آن اهداف بزرگ و رسیدن به آن تمدن اسلامی. ما امروز به تعبیر مقام معظم رهبری در یک پیچ تاریخی هستیم. در یک شرایط بسیار خوب هستیم. امروز ملت ما در یک سیر صعودی است. دشمنان ما نه به ادعای من بلکه به اذعان خودشان در یک سیر نزولی هستند. انشاءالله با این نگاهی که انقلاب اسلامی‌دارد که به حداقلها اکتفا نمی‌کند، به قله‌ها نگاه می‌کند، بتوانیم آن گونه که شایسته است همه ما وظیفه‌مان را در آن مسیر ادا کنیم و انشاءالله بتوانیم این حرکت بزرگ را به صاحب اصلیمان حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه‌الشریف بسپاریم. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

پایان
mdi-bookmarkدسته‌بندی: اخبار
لینک کوتاهmdi-share-variantاشتراک‌گذاریmdi-printer
مطالب مشابه
سایر مطالب مرتبط را بخوانید
گفت‌وگو
دیدگاه خود را بیان کنید
انصراف ارسال دیدگاه
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.