شناخت آسیبها و ارائه راه حل مناسب با توجه به اهداف، اصول و مبانی همان نقطه اصلی تفاوتهاست. آنچه که کشور از آن رنج میبرد به کارگیری روشهای شرقی و غربی در شناخت موضوعات و ارائه طرحها و راهکارهاست.
معادلات و فرمولهای کارشناسی در «روشهای شناختِ» موضوعات و پدیدهها مسئله اساسیای است که دولت های پس از انقلاب با آن مواجه بودهاند. گرایش به مدلها و معادلات کارشناسی شرقی در دورهی اول انقلاب و سپس چرخش به سوی مدلهای غربی در دوره سازندگی و سپس بکارگیری مدلها و روشهایی که به ظاهر اسلامی بودند ولی به دلیل عدم تحقیق کافی و درافتادن در سلایق شخصی، کشور را با بعضی مشکلات روبرو نمود. تمامی کاندیداهای ریاست جمهوری معتقد به اهداف و اصول اسلامی هستند ولی تفاوت آنها در نحوه شناخت موضوعات و ارائه راهکار برای جامعه و کشور است. کسی که چهره ایران را غبار آلود میبیند اینطور نیست که به اصول و اهداف معتقد نباشد بلکه روش و ابزار شناختش طوری است که او را به این توصیف از جامعه میرساند. و یا کسی که با صدای بلند آسیبها و اهداف را فریاد میزند و راهکاری برای برون رفت و دستیابی به اهداف ارائه نمیکند نیز هیچ شناختی نسبت به روش و معادلات تغییر ندارد. و یا کسی که تصور میکند خدماتش مورد توجه قرار گرفته است و مسئولان سایر کشورها او را ستودهاند نیز به دلیل به کارگیری کارشناسیها و روشهای غربی به اشتباه افتاده است. عامل مهم دیگر در تفاوت کاندیداها نگاه آنها نسبت به سطح مدیریت است. نگاههای بخشی و جزیرهای نسبت به مسائل کلان مشکلات را از بین نمیبرد بلکه موجب پیچیده شدن آنها خواهد شد. توجه به مسائل بین المللی و خارجی و یا توجه به مسائل داخلی و یا مسائل اجتماعی، فرهنگی یا اقتصادی صرف کارگشا نخواهد بود چرا که سطح مدیریت ریاست جمهور سطحی است که دیگر نمیتواند دچار بخشینگری و جزئینگری شود. رئیس جمهور شخصی است که باید مناسبات میان حوزههای مختلف را با توجه به اصول و سیاستهای کلی نظام در نظر گیرد چرا که جامعه و نظام یک کل به هم پیوسته جهتمند است. کسی که تجربهی مدیریت عالی نظام را در سطحی انجام داده باشد که با درک منافع ملت، در تضمین آن به هیچ وجه و در برابر قدرتهای جهانی دچار لغزش و تردید نشده باشد. بنابراین کارآمد کردن دولت وابسته به دو عامل اصلاح نظام کارشناسی و به تبع آن اصلاح ساختار اجرایی و کارآمد کردن ظرفیت آن میباشد. حال با توجه به شرایط جهانی و فروپاشی نظام مارکسیستی و سوسیالیستی و رو به انحطاط رفتن نظامهای لیبرال دموکراسی و تنفر عمومی مردم جهان از این نظامها به دلیل ناکارآمدی و ظلم آنها، ارائه یک الگوی عینی و عملکرد مناسب به مردم کشور و جهان اهمیت زیادی مییابد. رئیس جمهور در حقیقت ارائه کننده الگوی عینی اصول و ارزشهاست و این خود نقش انتخابات ریاست جمهوری را در داخل و خارج روشن میکند. رئیس جمهور موفق کسی است که علاوه بر شناخت اصول و نقشه راه، «سطح مدیریت و شاخصهای آن» و «ویژگیهای کارشناسی اسلامی» خود نیز الگوی عینی اصول و ارزشها، اعتماد به نفس و اعتماد به ظرفیتهای مردمی باشد. این تغییر در روحیات همراه با تحول در نظام کارشناسی کشور، موجبات کارآمدی ساختار اجرایی کشور را فراهم خواهد آورد و این سبب حل مشکلات، ایستادگی در مقابل استکبار جهانی و پیشرفت روز افزون کشور در مسیر اهداف متعالیه خواهد شد. در واقع مردم به این سطح از شعور رسیدهاند که فریب شعارهای سطحی و دم دستی را نخورند و با اشراف بر مدلهایی که در اطرافشان به سرعت در حال فرو ریختن است از راههای رفتهی ناکام گذشته درس بگیرند. آنها فهمیدهاند که «مهمترین اصل وجودی خود» که وجود «اراده» است با اعتماد به خود و توانمندیهای خود به ظهور و بروز خواهد رسید و آنها نیازمند مدیریتی جوان ولی کاملاً آگاه به معرفت اسلامی – ایرانی، کلنگر و پاکدست هستند تا بدون ولع قدرت همانطور که بارها جانفشانی کرده اینبار نیز با اشراف عالیهای که بر چالشهای کشور در همهی حوزهها دارد و با اعتقادی که به کل بودن تمامی نظام دارد آنها را در رسیدن به اهداف ایران 1404 تمشیت نماید. انشاءالله
