mdi-map-marker صفحه اصلی mdi-chevron-double-left اخبار mdi-chevron-double-left علی باقری: سخنان اشتون و پاسخ جلیلی در تاریخ خواهد ... بازگشت
پاسخ به بسیاری از ادعاهای مطروحه پیرامون دوران به‌اصطلاح تعامل

علی باقری: سخنان اشتون و پاسخ جلیلی در تاریخ خواهد ماند

مدت زمان تقریبی مطالعه:59 دقیقه و 52 ثانیه
mdi-calendar01 خرداد 1392 - 04:20
mdi-comment 6
mdi-text-subjectمطالب

به گزارش ستاد مردمی حیات طیبه، چندی پیش برنامه‌ای در دانشگاه تهران با حضور دکتر علی باقری برگزار شد با عنوان «روند مذاکرات هسته‌ای از دوران سازش تا دوران مقاومت». دکتر علی باقری در این همایش در اظهاراتی بی‌سابقه بصورت کامل به تشریح روند پرونده هسته‌ای از آغاز تاکنون پرداخت. متنی که پیش رو دارید متن کامل سخنرانی دکتر علی باقری است.

سخنرانی دکتر علی باقری در اردیبهشت ۱۳۹۲ در دانشگاه تهران، در تشریح روند مذاکرات هسته‌ای

بسم الله الرحمن الرحیم

ابتدا تشکر می‌کنم از کسانی که ترتیب این جلسه را دادند. امیدوارم این جلسه بتواند به اندازهٔ خودش گامی در روشن شدن واقعیت‌های موجود در صحنه، به ویژه در موضوع روابط هسته‌ای ایران، از گذشته تا کنون را بردارد.

پرونده هسته‌ای باید بر اساس مستندات بررسی شود نه تحلیل‌های شخصی

لازم می‌دانم چند نکته را به‌عنوان مقدمه یا تذکر عرض کنم تا برداشت اشتباه یا بهره‌برداری خاصی از صحبت نشود. درهمین جهت، لازم است بگوییم دربارهٔ چه چیزی صحبت می‌کنیم و دربارهٔ چه چیزی صحبت نمی‌کنیم. ما با واقعیتی در مورد انرژی هسته‌ای از ده سال پیش روبه‌رو هستیم و در این قضیه دو رویکرد، دو گفتمان و دو نگاه در طول این ده سال تجربه شده است. و هردو نگاه و نگرش، سازش و مقاومت، پیامدهایی داشته است. دنبال این هستیم تا پیامدهای رویکرد سازش و مقاومت را بررسی کنیم. و بر همین اساس می‌خواهیم به بعضی سؤالات و ابهامات اساسی پاسخ دهیم. البته براساس مستنداتی که وجود دارد نه براساس تحلیل‌های شخصی که برخی از آن‌ها را اشاره می‌کنم.

با توجه به صحبت آقا در نوروز امسال در مورد اینکه دولت بعدی باید ضعف‌های دولت قبل را نداشته باشد و نقاط مثبت این دولت را داشته باشد، به هر حال مسئلهٔ هسته‌ای می‌تواند به‌عنوان یک case study زنده و شفاف باشد تا بفهمیم نقاط قوت کدام است و نقاط ضعف چیست. تا بعضی به‌خاطر ناآگاهی‌ها یا تمایلات جناحی، شکست‌ها و پسرفت‌ها را به‌عنوان مذاکره و تعامل و گفت‌وگو و پیشرفت معرفی نکنند و پیشرفت‌ها را سرسختی و لجاجت و یک‌دندگی قلمداد نکنند. طبیعتاً وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم، به مذاکره ایران با سه کشور اروپایی در زمان دولت اصلاحات باید بپردازیم که مسئول آن دبیر اسبق شورای امنیت ملی بوده است و اگر اسمی از ایشان برده می‌شود به‌خاطر مسئولیت ایشان و کتابی است که توسط ایشان به چاپ رسیده است و هیچ بحث شخصی با ایشان یا هر کس دیگری در این جلسه نخواهیم داشت؛ و همچنین تیمی که همراه ایشان بوده است که افرادش هم مشخص است و آن‌ها هم نسبت به مذاکرات مسئولیت دارند. همان طور که روند کنونی مشخص است و اکنون مسئولیت مذاکرات، با آقای جلیلی هست.

آیا روند سابق مذاکرات مورد تایید رهبری بوده است؟

سؤالاتی که مطرح است:

  1. یکی این است که روند گذشته تحت نظر و اشراف و تایید رهبری بوده است یا نه؟ اگر بوده، چگونه بوده است و حد و حدودش چقدر است. چون کسانی که متولی مذاکرات در گذشته بودند برای اینکه ناکامی‌ها را توجیه کنند، به‌صورت ظالمانه آنها را به سران و مقامات عالی نظام منصوب می‌کنند.
  2. سؤال دوم این است که آیا روند گذشته موفق بوده است یا نه؟ فارغ از اینکه این روند سازش بوده است یا تعامل یا گفت وگو یا هر اسم دیگر.
  3. سؤال بعدی این است که در گذشته آیا واقعا با سه کشور اروپایی مذاکراتی انجام شده است یا نه؟
  4. سؤال بعدی این است که آیا در گذشته امتیازاتی از طرف اروپایی گرفته شده است یا نه؟ چون بعضا گفته می‌شود اروپایی‌ها به تعهدات خود عمل نکرده‌اند، قبل از اینکه به این سؤال پاسخ بدهیم باید ببینیم آیا اروپایی‌ها اصلا تعهدی داشته‌اند یا خیر؟
  5. آیا در گذشته منافع ملت ما تامین شده است یا خیر؟

این سؤالاتی است که انتظار داریم در انتهای این مطلب به آنها برسیم.

البته در مورد رفتار شخص مسئول اسبق مذاکرات بحث نخواهیم کرد. بلکه به‌دنبال این هستیم که ببینیم آن گفتمان خواستار چه بود، چه چیزی را به دست آورد وچه چیزهایی را از دست داد. به نظر بنده کار آن دوره، محصول دوران سازندگی و اصلاحات بود و این دو دوره باید به نتایج آن افتخار کنند یا مسئولیتش را بپذیرند. چراکه اعضای تیم مذاکره‌کننده در دوران اصلاحات و هم در دوران سازندگی مسئولیت‌های مهمی در سیاست خارجه داشتند.

نکته دوم که نمی‌خواهیم به آن بپردازیم تحلیل کتاب بیش از ۱۰۰۰ صفحه‌ای است که مسئول اسبق تیم مذاکرات نوشته‌اند. البته از این کتاب در بحث امروز بهره‌برداری تاریخی خواهد شد چراکه سندی است که ایشان مطرح کرده‌اند و چون خود نویسنده مدعی آن دوران هستند، پس مشخصاً این کتاب برای ایشان و آن جریان قابلیت استناد خواهد داشت. و اما آیا انتشار این کتاب درست بوده است یا خیر؟ آیا تمام موارد این کتاب درست است یا خیر؟ آیا موارد خلاف در آن وجود دارد یا خیر؟ بحثی نیست که در اینجا به آن بپردازیم، هر چند قابل بحث است.

برخی می‌خواهند بازگشت به دوران گذشته را توجیه کنند

بر این اساس بحث ما دو قسمت خواهد داشت. یکی مروری بر مذاکراتی که نزدیک به سه سال که با کشورهای اروپایی داشتیم که در این قسمت برای اینکه حرف و حدیثی باقی نماند تمامی مستندات ما بر اساس همین کتاب خواهد بود؛ نه به این دلیل که سند یا حرف دیگری وجود نداشته باشد، بلکه برای این که بحث اقناعی باشد و ادعایی باقی نماند.

نکتهٔ دیگر این که در این جلسه ناگفته‌ای نخواهیم داشت؛ بیشتر، بحث در مورد ناشنیده‌هاست. چون همهٔ مسائل گفته شده است. و این‌ها واقعیاتی است که در عرصهٔ سیاست خارجه ما وجود داشته است و چندسالی است که ما با آنها درگیریم ولی هنوز نشنیده باقی مانده است.

و نکتهٔ آخر این است که از برخی ابهامات پرده برخواهیم داشت. بعضی افراد، مخصوصا این ایام که دوران جولان افکار مختلف سیاسی به‌خاطر انتخابات است، می‌خواهند با بیان برخی نکات مبهم، در روند مقاومت انحراف ایجاد بکنند. می‌خواهند بازگشت به دورهٔ گذشته را توجیه و تأیید بکنند که یا اطلاع ندارند یا اگر اطلاع دارند و عمدی هست، در همان مسیری هستند که روند قبلی بود. باید این واقعیت روشن شود، مخصوصاً برای جامعه نخبهٔ ما. چگونه بعضی، این روزها می‌گویند: می‌توانیم غنی‌سازی ۲۰ درصد را داشته باشیم و با قطعنامه هم مواجه نشویم. باید ببینیم واقعیت‌ها چیست. و دوستانی که این مباحث را مطرح می‌کنند اگر این اظهار نظرات با اشراف و اطلاع همراه هست، باید در نوع نگاه آنها به منافع ملی با توجه به سابقه‌شان، تردید کرد. تاکید می‌کنیم که بحث‌های ما در مورد مذاکره با سه کشور اروپایی براساس مستندات کتاب با عنوان «دیپلماسی امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای» دنبال می‌شود.

موضوع هسته‌ای با مصاحبه یکی از اعضای منافقین شروع شد

موضوع هسته‌ای با مصاحبه یکی از اعضای منافقین در سال ۸۱ در واشنگتن، که ادعا کرد ایران فعالیت هسته‌ای مخفی دارد، شروع شد. در این روند بحث‌های انجام‌شده با سه کشور اروپایی را دنبال می‌کنیم. حدود یک سال بعد در ۱۵مرداد۱۳۸۲، وزرای خارجهٔ سه کشور انگلیس، آلمان و فرانسه نامه‌ای به ایران می‌نویسند و می‌خواهند که ایران پروتکل الحاقی را بپذیرد و تمامی فعالیت‌های هسته‌ای را تعلیق کند. در همین مقطع ایران دو کار را انجام می‌دهد: توسط رییس جمهور وقت، نگاه مثبت ایران را در مورد پذیرش پروتکل مطرح می‌شود و اعلام رسمی به آژانس برای مذاکره برای پذیرش پروتکل صورت می‌گیرد.

در ۲۱ شهریور همان سال، دقیقا ۱۸ روز بعد از نمایش رویکرد تعاملی، این سه کشور اروپایی اولین قطعنامه علیه فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران را به شورای حکام می‌دهند و با اجماع به تصویب می‌رسانند. مشخص است که در مجامع بین‌المللی باید چند کشور بانی و پیشنهاددهندهٔ قطعنامه باشند که در اینجا این سه کشور بانی شدند. در قطعنامه دو بحث عمده وجود داشت: یکی تعلیق فعالیت‌ها و بازفرآوری است و دیگری اجرای بدون قید و شرط پروتکل تا زمانی که بخواهد به تصویب برسد.

کاری که چند سال مراکز جاسوسی دنیا باید برایش تلاش می‌کردند را ما خودمان انجام دادیم

اروپایی‌ها بعد از این رویکرد تقابلی، با طرف ایرانی وارد مذاکره می‌شوند که نتیجهٔ این مذاکرات قرارداد سعدآباد می‌شود. توجیهی که برای شروع مذاکرات می‌آورند اول رهانیدن ایران از خطر ورود به شورای امنیت، و دوم تن دادن به مواردی کمتر از آنچه در قطعنامهٔ شورای حکام به تصویب رسیده بود، است که باید دید که آیا به این هدف رسیدیم یا خیر؟

در این توافق، ایران متعهد می‌شود که این موارد را بپذیرد:

  1. به رژیم عدم‌اشاعه متعهد شود. که معاهدهٔ ان.پی.تی. تنها یکی از معاهدات این رژیم هاست، که ایران عضو بود. و با پذیرفتن این تعهد، همهٔ تکالیف مربوط به این رژیم را پذیرفتیم بدون اینکه از حقوق آن برخوردار شویم.
  2. دوم متعهد می‌شویم که پروتکل الحاقی را امضا کنیم.
  3. سوم فرآیند تصویب پروتکل الحاقی را آغاز کنیم.
  4. چهارم اینکه تا زمان تصویب پروتکل آن را اجرا کنیم.
  5. و بعدی اینکه متعهد به تعلیق همه فرآیندهای غنی‌سازی با توجه به تعریف آژانس می‌شویم.

اما سه کشور اروپایی متعهد می‌شوند که:

  1. حق ایران در برخورداری از استفادهٔ صلح‌آمیز انرژی هسته‌ای مطابق با ان.پی.تی. را شناسایی کنند. دقت کنید اروپایی‌ها در اینجا حقوق ایران در معاهدهٔ ان.پی.تی. را به‌رسمیت نشناختند. در واقع این کلمهٔ برخورداری، قیدی است که در این جمله زده شده است و حقوق ما را محدود می‌کند.
  2. دوم اینکه وضعیت کنونی در شورای حکام مورد بررسی و رسیدگی قرار گیرد. که تعهد خاصی نیست چرا که شورای حکام این کار را انجام می‌داد.
  3. سوم این که طرف غربی در صورت رفع نگرانی‌های بین‌المللی، انتظار ایران برای دستیابی آسان‌تر به فناوری مدرن را تایید می‌کنند، اما نه برای رفع این نگرانی معیار مشخصی ذکر شده است و نه چگونگی رفع آن مشخص و هیچ سازوکار و قاعده‌ای وجود ندارد. یعنی تعهد اروپا، تایید انتظار ایرانی‌ها برای رسیدن به فناوری مدرن است. نه این که تکنولوژی را در اختیار ایران قرار دهند.

در واقع دو هدفی که ایرانی‌ها از مذاکرات سعدآباد داشتند برآورده نشد. هدف اول این که از ورود پرونده ایران به شورای امنیت جلوگیری شود که چنین اتفاقی نیفتاد و دیگر این که می‌خواستیم زیر بار مصداق‌های شورای حکام نرویم، که انجام نشد؛ چراکه خود پذیرفتیم که تعلیق همهٔ فرآیندها براساس تعریف‌های آژانس خواهد بود که در واقع آژانس تعریف‌اش را ارائه داده بود. در واقع یک نقض غرض شد. چراکه اگر می‌خواستیم زیر بار تعلیق برویم با همان آژانس طرف می‌شدیم. چرا با سه کشور اروپایی وارد مذاکره شدیم.

مذاکرات سعدآباد در 29مهر1382
مذاکرات ایران با سه کشور اروپایی در سعدآباد در ۲۹مهر۱۳۸۲ معادل با ۲۱اکتبر۲۰۰۳

در همین مقطع کمتر از دو هفته بعد از توافق سعدآباد، مقام معظم رهبری در دیداری که با کارگزاران نظام در یازدهم آبان سال ۸۲ داشتند، فرمودند:

«اگر قرار باشد دشمنان یا مراکز قدرت، فزون‏‌خواهی کنند و سنگربه‌سنگر جلو بیایند و ما هم عقب‏‌نشینی کنیم، این می‌شود تسلیم، که به‌ه‏یچ‌‏وجه درست نیست و اجازهٔ چنین کاری هم داده نخواهد شد.»

آنهایی که نگاه رهبری را مصادره می‌کنند و بیان می‌کنند که مذاکرات و نتایج آن‌ها مطابق نظر ایشان بوده است، باید اینجا پاسخ‌گو باشند. در واقع نگاه رهبری چند روز بعد از توافق سعدآباد بدین شکل واضح و صریح موجود است.

اما، ما این روند تعاملی را ادامه می‌دهیم و ۱۹ آبان همین سال نامه‌ای به آژانس می‌دهیم و پروتکل را می‌پذیریم و ۳۰ آبان، شورای حکام وصول نامه به آژانس را تایید می‌کند. به همین شکل رویکرد تعاملی ما سبب تقابل بیشتر آنها می‌شود چند روز بعد، یعنی پنجم آذر، همین سه کشور اروپایی قطعنامهٔ دیگری را به شورای حکام می‌فرستند و به تصویب می‌رسانند. به همین شکل رویکرد تعاملی ما سبب تقابل بیشتر آنها می‌شود. که این تقابل بیشتر را همان سه کشوری که سعدآباد را با آنها امضا کردیم، رهبری می‌کنند.

۲۷ آذر، ما به سمت اجرای داوطلبانهٔ پروتکل الحاقی به همان صورت که در توافق سعدآباد امضا کردیم، حرکت می‌کنیم که طرف مقابل پاسخ دهد و مذاکرات بروکسل رخ می‌دهد که در آنجا ایران تعهداتی می‌دهد و آنها هم همین طور. اما تعهدات ایران:

  1. تعهدات ایران در سعدآباد سرجایش هست.
  2. علاوه برآن تعلیق مونتاژ سانتریفیوژها،
  3. تعلیق آزمایش آن‌ها،
  4. تعلیق ساخت داخلی آنها
  5. و تعلیق فعالیت‌های غنی‌سازی در تمام تجهیزات هسته‌ای ایران اضافه می‌گردد.

باید داخل پرانتز این نکته را دقت کرد که برای تعلیق تمام مراکز ساخت سانتریفیوژ، بازرسان آژانس باید بیایند و این مراکز را پلمپ بکنند و برای انجام این کار، ما باید مراکز قطعه سازی را در سراسر کشور به آژانس نشان بدهیم. یعنی کاری را که چندین سال مراکز جاسوسی دنیا باید تلاش می‌کردند و احتمال زیاد موفق نمی‌شدند، ما خود، دو دستی تقدیم آنها کردیم که اگر خواستند روزی از تمام گزینه‌های روی میز استفاده کنند، تمامی آدرس‌ها و GPSها را داشته باشند! و این حداقل ضرری بود که ما با این کار به رهبری شورای عالی امنیت ملی به امنیت ملی زدیم.

اما سه کشور اروپایی چه تعهداتی را متعهد شدند: با روایت خوش‌بینانه توافق کردیم و با نگاه واقع‌گرایانه عقب‌نشینی

  1. تلاش سه کشور برای شناسایی تلاش‌های ایران در جلسه آتی شورای حکام آژانس. یعنی ایران در جلسه آتی شورای حکام موظف به انجام تعهداتی که در سعدآباد و بروکسل صورت گرفت، می‌شود و در مقابل طرف اروپایی تلاش می‌کند که این تلاش ایران شناسایی شود! که این‌ها درست است باور نکردنی است ولی در متن کتاب دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی موجود است.
  2. دوم تلاش سه کشور برای این که مدیر کل آژانس در گزارش خود به آژانس درصورت صلاحدید طبق پروتکل عمل کند. یعنی این سه کشور تلاش می‌کنند اگر مدیر کل خواست گزارش بدهد، گزارش بدهد.
  3. سوم که از همه مهم‌تر است، اگر ایران به تعهداتش در سعدآباد و بروکسل عمل کند، چه اتفاقی می‌افتد؟ آن‌ها متعهد می‌شوند که راه را برای گفت‌وگو با ایران برای رسیدن به توافق، برای تضمین‌های بلند مدت برای تولید برق هسته‌ای در ایران را هموار کنند. یعنی اگر ایران به همهٔ تعهداتش عمل کند راهی برای گفت‌وگو باز می‌شود تا در این گفت‌وگوها راهی برای رسیدن ایران نه به حقوق خود در معاهده ان.پی.تی. ، بلکه فقط در راستای تولید برق هسته‌ای باز گردد.

در واقع نکته‌ای که عرض شد که آیا سه کشور اروپایی تعهدی داده‌اند که بدان عمل کنند یا نه؟ در اینجا مصداق پیدا می‌کند. بندگان خدا تعهدی نداده‌اند. ولی ما تعهداتی مشخص و محکم دادیم.

بعد از توافق بروکسل که به روایت خوش بینانه‌اش توافق نام داشت و با نگاه واقع‌نگرانه‌اش عقب نشینی از سمت ما بود، تقابل آنها بیشتر می‌شود. ۱۹ روز بعد از توافق‌نامهٔ بروکسل، سومین قطعنامه را همین سه کشور علیه ایران به شورای حکام می‌برند و به تصویب می‌رسانند. یعنی حتی ما در توافق بروکسل از آنها نمی‌خواهیم که این سه کشور اروپایی که در حال صحبت و توافق با شما هستیم، حداقل شما داخل شورای حکام در جریان قطعنامه‌هایی که علیه ایران صادر می‌شود به ضرر ما رای ندهید. این که طرف مقابل هر آن چه می‌خواهد بگوید و اعمال کند و در آخر به ما یک اردنگی بزند، این می‌شود مذاکره؟ یا اگر رای می‌دهید حداقل شما بانی قطعنامه نشوید. ولی هیچ کدام از این کارها انجام نمی‌شود. و آن‌ها هم متعهد نمی‌شوند. آن‌ها در عرصهٔ تقابلی، کار خود را انجام می‌دهند و ما با دست خود، دست خود را بسته‌ایم. در عرصهٔ فنی همه چیز را تعلیق کرده‌ایم و به اصطلاح فقط کار تعاملی انجام می‌دهیم. اینجاست که باید این سؤال مطرح شود که آیا ما در حال مذاکره هستیم؟ این که طرف مقابل هر آن چه می‌خواهد بگوید و اعمال کند و در آخر به ما یک اردنگی بزند، این می‌شود مذاکره؟

براساس پروتکل الحاقی باید برنامه‌های ده سال اخیر خود را به آژانس بدهیم، که اول خرداد ۸۳ ما این کار را انجام می‌دهیم. که در حدود ۱۰۰۰ صفحه، فعالیت‌های آتی و جاری خود را به آژانس گزارش می‌دهیم. به‌خاطر این کار یک دستمزد دیگر به ما داده می‌شود: ۲۹ خرداد، چهارمین قطعنامه علیه ما صادر می‌شود. باز هم به پیشنهاد همین سه کشور اروپایی. یک نکته مهم: ما در اوایل همین دوره، که علیه ما قطعنامه صادر می‌شود، به مدت دو سال عضو شورای حکام آژانس هستیم، که بعد از پیروزی انقلاب، فقط در همین دوره، این اتفاق، می‌افتد.

این نکته جالب است که در این مقطع که ما عضو شورای حکام آژانس هستیم، قطعنامه‌ای در شورای حکام آژانس مطرح می‌شود و آن قطعنامه با اجماع به تصویب می‌رسد. بعد وقتی بررسی می‌شود که وقتی ما عضو شورا هستیم، علیه خودمان که رای نمی‌دهیم، چگونه شورا به اجماع رسیده است؟ عضور شورای حکام بودیم و با اجماع علیه ما قطعنامه صادر شد! می‌بینیم به نماینده ایران گفته شده است که از آژانس بیرون بیاید، چرا که رویهٔ آژانس این است که قطعنامه‌هایی که صادر می‌شود با اجماع به تصویب برسد و اگر شما در جلسه باشید با این رای مخالف، اجماع را به هم می‌زنید و در نتیجه این ادعای آژانس که جامعه بین المللی نگران برنامه هسته‌ای ایران هست، را خود یک مهر تایید می‌زنیم.

جالب است عرض کنم اولین قطعنامه در دورهٔ جدید با وجود رای منفی ونزوئلا تصویب شد. و آخرین قطعنامه هم که دو سال پیش بود، از سی و پنج عضو، ده عضو رای ندادند. یعنی در آن دوره طلایی مذاکرات هسته‌ای، خودمان علیه خودمان به اجماع می‌رسیدیم، ولی در این دوره که به قول آنها اهل تعامل نیستیم، قطعنامه با این وضع به تصویب می‌رسد. البته از اعضای شورای حکام، ۲۱ عضو آن ثابت هستند، که یا غربی‌اند یا وابسته به غرب‌اند و هر موقع قطعنامه‌ای بخواهند، به تصویب می‌رسانند. ولی به هر حال این که ما تلاش کنیم که آنها نتوانند از یک اجماع بین‌المللی علیه ما استفادهٔ رسانه‌ای بکنند، خودش موضوعیت دارد.

بعد از این قطعنامه، تابستان بود و آنها هم ماه اوت داشتند و تعطیلات بود و شکر خدا وقت نداشتند مذاکره کنند و توافق دیگری بکنند. استراحت کردند و شهریور ماه سر کار آمدند و قطعنامهٔ دیگری علیه ما تصویب کردند. تصویب پنجمین قطعنامه علیه ایران در شورای حکام باز هم به پیشنهاد سه کشور اروپایی.

ملت زنده هم اهل دفاع است، هم اهل حرکت، هم اهل منطق، هم اهل مشت

خوب است به صحبت‌های مقام معظم رهبری هم در آن دوران توجه بکنیم! ششم آبان سال ۸۳، مقام معظم رهبری در جمع کارگزاران نظام چند بحث را مطرح می‌کنند:

«(غربی‌ها می‌گویند:) «شما باید غنی‏‌سازی‏ را تعلیق بلندمدت کنید»؛ چرا و به چه دلیل؟ چه ربطی بین شفاف‏سازی و تعلیق یا توقف غنی‏سازی‏ است؟ با هم هیچ ارتباطی ندارد. با این یاوه‏‌گویی‏‌ها و حرف‌های دوران استعمار، مگر می‌‏شود ملتی را از حقوق و خواسته‏‌ها و نظرات خودش محروم کرد؛ آن هم ملت ایران؛ این ملت زنده؟ طرف‌های مذاکره بدانند ملت ایران زنده است. موجود زنده، هم اهل منطق است، هم اهل حرکت است، هم اهل تعامل است، هم اهل دفاع است، هم اهل مشت‌زدن.»

این در واقع فرمایشات رهبری در جمعی علنی بوده است و جلسه خصوصی هم نبوده است و موضع خود را نسبت به این روند اعلام کرده‌اند. اکنون در دوره‌ای هستیم که اتفاقی به نام توافق پاریس می‌خواهد شکل بگیرد. در مذاکرات پاریس یک پیشنهاد ما داریم، طرف مقابل هم یک پیشنهاد داده است و در نهایت توافقی هم خارج شده است. جالب این است که پیشنهادی که ما دادیم، یک بندش به این صورت است که: «به‌عنوان یک اقدام دیگر برای اعتماد سازی، ایران به‌صورت داوطلبانه کلیه فعالیت‌های مرتبط با غنی‌سازی و بازفرآوری را که برای دورهٔ مذاکرات ادامه خواهد داشت، اجرا می‌کند و تعلیق جامع خواهد بود.» یعنی چیزی نبوده است که آن‌ها پیشنهاد بدهند و ما بپذیریم، خود ما پیشنهاد داده‌ایم که این باعث می‌شود به توافق پاریس برسیم که توافق مهمی است. به این شکل که در اینجا نیز تعهدات ایران و تعهدات آن‌ها مطرح است.

اما تعهدات ایران:

  1. استمرار تعهدات ناشی از موافقت‌نامۀ سعدآباد؛
  2. و دیگری ادامۀ اجرای داوطلبانه پروتکل تا تصویب.
  3. ادامۀ تعلیق فعالیت‌های غنی‌سازی تا حصول موافقت‌نامه تمهیدات دراز مدت میان دو طرف. (یعنی تا زمان نامحدود. چرا که مشخص نیست این توافق چه زمانی حاصل خواهد شد.)
  4. گسترش تعلیق تمامی فعالیت‌های مرتبط با غنی‌سازی و بازفرآوری. و باز می‌پذیریم تعلیق تا مدتی که به توافقی قابل قبول میان دو طرف دست یافته شود ادامه یابد.

اما طرف اروپایی چه چیزهایی را متعهد می‌شود؟

  1. «حمایت از مدیر کل برای این که چنان چه مقتضی بداند در چارچوب توافق نامه پارلمان و پروتکل الحاقی، به آژانس گزارش دهد.» یعنی اگر مدیر کل بخواهد به آژانس در مورد ایران گزارش بدهد، این‌ها از او حمایت می‌کنند. مثلا یک لیوان آب به او می‌دهند که خوب بتواند گزارش بدهد. غرض این که حدود و نوع حمایت باز هم مشخص نیست.
  2. «حمایت از مدیر کل برای دعوت از ایران برای پیوستن به گروه کارشناسی ره‌یافته چرخهٔ سوخت هسته‌ای.» که در ادامه روشن خواهد شد.
  3. سوم «حمایت از سرگیری مذاکرات همکاری تجاری ایران با اتحادیه اروپا در صورت راست‌یافتگی تعلیق.» تضمین نمی‌کند که این کار را انجام خواهند داد، تنها این لفظ است که حمایت می‌کنیم. نتیجه‌اش این می‌شود که اظهار می‌کنند که ما ۳ کشور می‌خواستیم این کار انجام شود ولی فلان کشور مخالفت کرد، چون ما ۲۵ کشوریم. (در آن مقطع ۲۵ کشور بودند.)
  4. «حمایت از آغاز مذاکرات برای الحاق ایران به سازمان تجارت جهانی.» که این چقدر برای ما فایده دارد یا ندارد یک بحث است و این که آیا ما را عضو می‌کنند قطعاً یا باز فقط حمایت می‌کنند یک بحث دیگری است.

وقتی دقت می‌شود عملاً طرف اروپایی هیچ چیزی را به‌عنوان تعهد نمی‌پذیرد. و مهم‌تر این که ما نیز از او نمی‌خواهیم. حتی از او نمی‌خواهیم که ما با این همه تعهد که داده‌ایم لااقل در شورای حکام علیه ما قطعنامه صادر نشود.

در مذاکرات پاریس این نبود که آنها پیشنهاد بدهند ما بپذیریم، خود ما پیشنهاد دادیم که «به عنوان یک اقدام دیگر برای اعتماد سازی، ایران به صورت داوطلبانه کلیه فعالیت‌های مرتبط با غنی سازی و بازفرآوری را که برای دوره مذاکرات ادامه خواهد داشت، اجرا می‌کند و تعلیق جامع خواهد بود»!

ما افتخار کردیم به اینکه تعهد گرفتیم چرخه سوخت نداشته باشیم

از طرفی حول بحث گروه کارشناسی که طرح شد که تعهد دوم ما بود، دو تا موضوع مهم دیگر در توافق پاریس هست. یکی موضوعی تحت عنوان ضمانت‌های عینی است که در توافق پاریس تاکید شده است، که در این توافق، ضمانت‌های عینی ارائه خواهد کرد که برنامه هسته‌ای ایران صرفاً برای برنامهٔ صلح‌آمیز است. یعنی باید کاری کنیم که طرف مقابل تضمین عینی داشته باشد که برنامه هسته‌ای ایران صلح آمیز است که باز اشاره خواهیم کرد که تضمین عینی یعنی چه؟ که باز براساس مستندات همین کتاب است و تعبیر و تفسیر بیرونی را انجام نخواهیم داد. هر چند که جا برای این کار وجود دارد. و دوم اینکه آن‌ها متعهد می‌شوند که ضمانت‌های محکم در همکاری‌های هسته‌ای، تکنولوژی، اقتصادی و تعهدات محکم در موضوعات امنیتی به دست آورند. آن‌ها از ما تضمین‌های عینی خواستند، و ما از آن‌ها تعهدات محکم یا ضمانت‌های محکم خواستیم. ولی ضمانت محکم یعنی چه؟ یعنی مثلا فرض بفرمایید من می‌گویم جلسه ما ساعت ۳ تمام خواهد شد، «حتماً». این کلمه «حتماً» می‌شود ضمانت محکم. اما ضمانت عینی یعنی چه؟ یعنی این جلسه ساعت ۳ تمام می‌شود، اگر تمام نشود چه کار می‌کنیم، در را می‌بندیم، چراغ را خاموش می‌کنیم، بلندگو را قطع می‌کنیم، این یعنی کاری که منجر به عمل خواهد شد.

اما توضیح اینکه این گروه چندجانبهٔ چرخهٔ سوخت هسته‌ای چیست که قرار شده است سه کشور اروپایی از دعوت مدیر کل، برای پیوستن ایران به این گروه حمایت کنند؟ اولاً این گروه یک گروه مشورتی است، یعنی جایگاه حقوقی ندارد. که سه تا دستورکار، که باز هم نویسنده کتاب خودش توضیح می‌دهد، دارد:

  1. دستور کار اول: «این که هیچ کشوری از این به بعد حق تولید سوخت را ندارد و صرفا کشورهایی که در حال تولید هستند، می‌توانند به تولید ادامه دهند.»
  2. دو: «سوخت به اندازهٔ کافی در جهان وجود دارد و نیازی به تولید سوخت جدید نیست.» یعنی باز این جا هم تأیید می‌شود که ایران نمی‌تواند چرخهٔ سوخت داشته باشد.
  3. سه: «بانک بین‌المللی سوخت تأسیس شود و این بانک، نیاز کشورها به سوخت را تامین کند.» که باز این هم یعنی این که ایران چرخهٔ سوخت نداشته باشد.

یعنی ما افتخار می‌کنیم که توانستیم از اروپایی‌ها تعهدی بگیریم که از مدیر کل حمایت بکنند تا از ما دعوت به عمل آورد تا ما عضو گروهی باشیم که نتیجهٔ این گروه این شود که ما نباید چرخهٔ سوخت داشته باشیم.

بعد از اینکه مذاکرات پاریس انجام می‌شود و توافق‌نامه امضا می‌شود، دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی یک سفر به اروپا می‌روند؛ به مقصد فرانسه و آلمان. با رئیس جمهور فرانسه و صدر اعظم و وزیر خارجهٔ آلمان صحبت و ملاقات می‌کنند که این مباحث در آن کتاب هست. چون ما اختیار و اجازهٔ این که اسناد را در اختیار بگذاریم را نداریم. هرچند در دبیرخانه هست. ولی بالاخره منتشر شده است و ما آن‌ها را باز نشر می‌دهیم.

شیراک نظر خود را دربارهٔ قرار داد پاریس بیان می‌کند، (دقت بکنید): «غنی‌سازی و بازفرآوری جز برای سلاح هسته‌ای فایده ندارد. باید ببینیم که به نام استقلال (یعنی شما، ایران، که به‌دنبال استقلال هستید) به‌دنبال راه خودتان هستید یا بر مبنای تمایل دنیا برای خاتمه‌دادن اشاعه توجه می‌کنید.» یعنی در واقع تهمت اشاعه را هم به ما می‌زند. «موافقم که مذاکره کنندگان به‌دنبال مصالحه باشند ولی در مورد غنی‌سازی از خط قرمز عبور نخواهند کرد. اگر خودتان هم با وزرای خارجهٔ سه کشور جلسه بگذارید نتیجه فرق نخواهد کرد.» آن‌ها هم همین را می‌گویند. «در مقابل بوش از ایران دفاع کردم ولی تولید سوخت از جانب شما را برنمی‌تابیم. نمی‌توان از این خط قرمز عبور کرد. انگلیس، روسیه، اروپا و چین هم حاضر نیستند که به ایران اجازه دهند سوخت هسته‌ای برای مصارف غیر نظامی تولید کند.» این برداشت و نتیجه‌ای از توافق پاریس است که توسط رئیس جمهور فرانسه به مسئول مذاکرات ایران در موضوع هسته‌ای گفته می‌شود.

شیراک در دیدار با دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی نظر خود را دربارهٔ قرار داد پاریس بیان می‌کند: «غنی سازی و بازفرآوری جز برای سلاح هسته‌ای فایده ندارد. باید ببینیم که به نام استقلال به‌دنبال راه خودتان هستید یا بر مبنای تمایل دنیا برای خاتمه‌دادن اشاعه توجه می‌کنید. » یعنی در واقع تهمت اشاعه را هم به ما می‌زند.

ایشان همچنین به آلمان می‌روند و با شرودر و فیشر ملاقات می‌کنند.

فیشر: «برای ما در مرحله اول تضمین عینی، (یعنی همانی که در توافق پاریس بود،) به معنای عدم شروع غنی‌سازی است. در تهران در توافق سعدآباد در حضور شما در مصاحبه گفتم تعلیق حداکثر یک سال خواهد بود». فیشر می‌گوید: «در مذاکرات چنین نبوده است. در مذاکرات گفتیم فعلا از مدت تعلیق حرفی نباشد نمی‌خواهیم وقت کشی کنیم. اگر شما به طرف ما حرکت کنید همین امروز کار تمام است.» یعنی اگر شما از قید مسئله هسته‌ای بگذرید مسئله تمام است.

ایشان[دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی] باز می‌گویند: «اگر برای رسیدن راه حل میانه اراده‌ای دارید، ما هم حاضر هستیم.» یعنی بیا وسط. نه حرف شما نه حرف ما.

فیشر باز می‌گوید: «ما از دو نقطه نظر به راه حل نگاه می‌کنیم.» یعنی ما به سمت راست می‌رویم و شما به چپ. «ما از دو نقطه نظر داریم نگاه می‌کنیم. می‌خواهیم در دو جهت مخالف حرکت کنیم. و به نقطه میانه برسیم که امکان ندارد.» یعنی شما باید به طرف ما بیایید.

ایشان باز در این سفر با صدر اعظم آلمان ملاقات می‌کند و در این ملاقات بیان می‌کنند: «این مسئله، در کشور ما یعنی انرژی هسته‌ای به غرور ملی تبدیل شده است. اگر راه حل مورد رضایت مردم نباشد، پایدار نخواهد بود.»

شرودر در کمال پررویی: «با کمال احترام نسبت به مردم ایران معتقدم که مردم شما اطلاعی از مسائل اتمی ندارند اگر رهبری خردمند به مردم خود بگوید این امری است که به لحاظ سیاسی و اقتصادی به صلاح‌شان نیست، آن‌ها خواهند پذیرفت. اگر بتوانید انصراف داوطلبانه از غنی‌سازی را برای مردم خود توضیح دهید، جهان به شما اعتماد خواهد کرد.» یعنی جلوی پیشرفت خود را بگیرید، جهان به شما اعتماد می‌کند چون اگر چیزی نداشته باشید، اعتماد می‌کنند. «و ملت شما از مزایای زیادی از جمله مزایای اقتصادی بهره‌مند خواهد شد. من راه حل دیگری نمی‌شناسم.»

دبیر اسبق: «همان طور که سایر اعضای ان.پی.تی. حق تولید سوخت دارند، ما هم حق داریم و اجازهٔ تحقیر ایران را نمی‌دهیم.»

شرودر: «مسئلهٔ ما معاهدات بین‌المللی نیست. ان.پی.تی. اصلا برای ما مهم نیست. مهم این است که از طریق اعتماد اروپا به ایران، جهان به ایران اعتماد پیدا کند. بدون این اعتمادِ اروپا و جهان، امکان حل مسئله وجود ندارد. انصراف از غنی‌سازی ما را از تمام مشکلات بعدی رها می‌کند.» این جا می‌خواهد تهدید کند. «من نمی‌دانم راه حل دیگری وجود دارد یا خیر.»

دبیر اسبق: «شما می‌خواهید سوخت تولید نکنیم یا سلاح هسته‌ای. اساس ان.پی.تی. این است که کشورها فعالیت صلح‌آمیز داشته باشند.»

شرودر: «ما هر دو به لحاظ سیاسی آدم بالغی هستیم. صریح صحبت کنیم. ان.پی.تی. کافی نیست. برای ادامهٔ کار، تنها یک راه را می‌بینیم. واقعاً مطمئن نیستم غیر از انصراف راه حل دیگری وجود داشته باشد.» یعنی تعطیل کنید. یعنی عملاً تضمین عینی، به‌معنی تعطیلی شد. خیلی صریح.

شرودر در آن دیدار در کمال پررویی می‌گوید: «با کمال احترام نسبت به مردم ایران معتقدم که مردم شما اطلاعی از مسائل اتمی ندارند… اگر بتوانید انصراف داوطلبانه از غنی‌سازی را برای مردم خود توضیح دهید، جهان به شما اعتماد خواهد کرد. » یعنی جلوی پیشرفت خود را بگیرید، جهان به شما اعتماد می‌کند چون اگر چیزی نداشته باشید، اعتماد می‌کنند.

و جالب‌تر از همه‌چیز اظهار نظر ایشان در جای دیگری از کتاب‌شان است که: «پس از سفر پاریس و توافق با شیراک، امید جدیدی ایجاد شده بود. و نظر عده‌ای که می‌گفتند اروپا به هیچ شکل زیر بار غنی‌سازی نمی‌رود به‌شدت تضعیف شده بود.»! از این صراحت بیشتر؛ که با هیچ نوع کار هسته‌ای جدی در ایران موافقت نمی‌کنند و باهمین نگاه و برداشت است که آن دوران، دوران طلایی دیپلماسی نامیده می‌شود.

نه تنها عقربه‌های ساعت باید از حرکت بازداشته شود بلکه اجزایش نیز باید از هم جدا شود

وقتی از این سفر برمی‌گردند، می‌بینند که ظاهراً خیلی خوب نبوده است. و یک کلاه بزرگی سر آن‌ها رفته است. قصد دارند کاری بکنند تا یک مقداری ترمیم بشود. مسئول وقت مذاکرات هسته‌ای، نامه‌ای به سه وزیر اروپایی می‌نویسند. با این مضمون که توافق پاریس که امضا شد، قبول. ولی درک ما از توافق پاریس این‌هاست:

  1. «یک: شناسایی حقوق ایران و اعمال آن تحت ان.پی.تی. مانند سایر کشورها.»
  2. «دو: گزارش عندالاقتضای مدیر کل آژانس، به شورای حکام به معنی نقطه شروع تبیین پرونده هسته‌ای ایران در آژانس.»
  3. «سه: تعهد سه کشور اروپایی مینی بر اینکه پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت ارجاع داده نخواهد شد پابرجاست.» سؤالی این جا مطرح است که آیا آن بندگان خدا تعهدی داده بودند؟
  4. «چهار: در مورد قطعنامهٔ نوامبر با ایران مشورت خواهد شد.» یعنی این سه کشور اروپایی که می‌خواهند قطعنامه علیه ایران بدهند با ایران مشورت خواهند کرد.
  5. «پنج: در هیچ بند از قطعنامه که نباید به مفهوم ماشه اشاره کند.» مفهوم ماشه یعنی چه؟ یعنی اگر از ایران یک مسئلهٔ دیگری سر بزند، پرونده در شورای حکام مطرح نمی‌شود، مستقیم وارد شورای امنیت می‌شود.
  6. «آخرین مورد از برداشت ما از توافق پاریس این است که تعلیق در UCF اصفهان به‌معنای اجتناب از واردکردن کیک زرد است.» می‌دانید که UCF اصفهان در واقع جزء غنی‌سازی نیست ولی در آن جا ما این کار را متاسفانه پذیرفتیم.

ایشان این کار را انجام می‌دهند. تا اتفاقی که در پاریس افتاده است را ترمیم بکنند. سه کشور اروپایی هم فوراً پاسخ صریح می‌دهند: «دیدگاه ما این است که متن صریح توافق پاریس بدون تفسیر یا شرایط دیگر، تنها مرجع برای طرف‌های توافق است.»!

باز با همین وضعیت، ما تعامل بیشتری می‌کنیم، اسم این را نمی‌دانم باید تعامل بگذاریم یا چیز دیگری. آن‌ها در مقابل به اصطلاح این همه تعامل، باز دوباره تصمیم به ششمین قطعنامه می‌گیرند. باز توسط این سه کشور اروپایی قطعنامه به شورای حکام پیشنهاد می‌شود. ۴فروردین۱۳۸۴، برای تضمین‌های عینی، ایران یک طرحی را به سه کشور اروپایی می‌دهد. باز تأکید می‌شود که همۀ این موارد داخل کتاب ذکر شده، هست. صحت و سقم آن هم با نویسندۀ کتاب است. دقت کنید ما که می‌خواهیم برنامه هسته‌ای داشته باشیم، خود این پیشنهادات را می‌دهیم:

  1. «یک: محدود کردن برنامۀ هسته‌ای ایران.»
  2. «دو: چرخۀ سوخت باز.» چرخه سوخت باز در مقابل چرخۀ سوخت بسته است. از معدن تا بازفرآوری همۀ مراحلی که در چرخۀ سوخت وجود دارد، چرخۀ بسته را تشکیل می‌دهد. یعنی این که همۀ مراحل در کشور وجود داشته باشد که ما اکنون این توانمندی را داریم. باز یعنی این که یک بخشی از آن وابسته به خارج باشد. این که ما این قسمت را انجام نمی‌دهیم، در واقع می‌پذیریم که چرخۀ سوخت کامل نداشته باشیم، با وجود اینکه حق ماست و توانایی‌اش را داریم.
  3. «تعیین سطح غنی‌سازی در سطح غنای پایین. محدودکردن دامنۀ غنی‌سازی صرفاً برای سوخت رآکتورهای ایران.» بالاخره ما یک کشور هسته‌ای هستیم. ممکن هست بخواهیم این اقلام هسته‌ای را تولید کنیم، صادر کنیم. اینجا می‌پذیریم که فقط نیازهای داخلی خود را برطرف کنیم.
  4. «تبدیل همۀ اورانیم تولیدشده به لولۀ سوخت، تصویب پروتکل الحاقی، حضور مستمر بازرسان در مراکز غنی‌سازی و تبدیل آن.»

این در واقع چیزی است که ما در فروردین ماه به سه کشور اروپایی می‌دهیم. که در کمال تعجب این را هم نمی‌پذیرند.

چهار خرداد سال ۸۴، آخرین مذاکرات بین مسئول سابق هسته‌ای ایران با وزرای خارجه سه کشور اروپایی و سولانا که به آن‌ها پیوسته بود، انجام می‌شود. که در این مذاکره طرحی که قرار بود در مذاکرات پاریس به ایران داده شود را مطالبه می‌کند. که آن‌ها مطرح می‌کنند که باید بحث شود، کار بشود. برای این قضیه بهانه‌هایی می‌آورند. ولی اظهار می‌دارند که شما نباید UCF اصفهان را دست بزنید. همان که در پاریس پذیرفتید را انجام بدهید. این بحث‌ها در واقع آن جا انجام می‌شود. اما چیزی که مربوط به بحث ما می‌شود، چند جمله‌اش را دقت کنید.

وزیر خارجۀ انگلیس: «ما می‌توانیم فهرست طولانی از اقداماتی که باید انجام شود را ارائه دهیم»، همان پیشنهادی که برای طرح دراز مدت می‌خواستند به ایران بدهند.

دبیر اسبق: «آیا در طرحی که می‌خواهید بدهید غنی‌سازی برای ایران هست یا نه؟»

جناب وزیر! : «موضع الان ما این است که نه.»

وزیر خارجۀ آلمان: «سخت است به ایران تکنولوژی هسته‌ای بدهیم.»

وزیر خارجۀ انگلیس: «در زمینهٔ غنی‌سازی داخل ایران و نه برای ایران، هیچ تعهدی از قبل نمی‌توانیم بدهیم.» یعنی اگر شما می‌خواهید غنی‌سازی داخل ایران داشته باشید نه، ولی اگر بیرون باشد بعداً ما به شما سوخت بدهیم یا چیز دیگری بدهیم، یک بحث دیگر است. ولی در مورد داخل اصلاً صحبت نکنید. «دستیابی به آنچه ما می‌خواهیم به آن برسیم یعنی تمهیدات دراز مدت ما در جهت توافق پاریس بسیار مشکل است.» ما قرار گذاشتیم در طول دورۀ مذاکرات تعلیق را ادامه بدهیم.

وزیر خارجۀ آلمان: «اگر شما فکر می‌کردید ما می‌گوییم شما می‌توانید غنی‌سازی داشته باشید اشتباه می‌کنید.»

در تیرماه پی‌گیری می‌کنند که سه کشور پیشنهادشان را بدهند. آن‌ها لیت و لعل می‌کنند و جواب نمی‌دهند. یک برآوردی طرف ایرانی می‌کند. نامه‌ای به سه وزیر می‌نویسد. که خود متن و پاسخ سه وزیر جالب است:

«پس از این دوره طولانی مذاکرات و تمامی اقداماتی که برای اطمینان سازی انجام دادیم و انعطاف‌هایی که نشان دادیم، هیچ توجیهی وجود ندارد که شما از ارائه پیشنهادی که بتواند برای طرفین قابل قبول باشد. خود داری نمایید. و در عوض چیزی را ارائه دهید که ما انتخاب دیگری جز رد کردن آن نداشته باشیم.»

و این حرفِ کیست؟ کسی که به اصطلاح مسئول بوده و همواره، در حال مذاکره و تعامل بوده است. نتیجه‌اش را حالا ببینید. سه وزیر هم پاسخ صریحی می‌دهند:

«مذاکره تنها می‌تواند براساس متن و مذاکرات پاریس باشد. نصی که آن جا هست را انجام می‌دهیم.»

آن جا ما تضمین‌های عینی را پذیرفتیم، تضمین عینی هم یعنی شما چرخهٔ سوخت نداشته باشید. چون این بحث را در گفت‌وگوها گفتند. گفتند: «تضمین عینی موقعی است که اگر شما هم بخواهید منحرف شوید هم نتوانید واین موقعی است که شما حتی دانش هسته‌ای هم نداشته باشید.» یکی از مسئولین اروپایی که در مذاکرات وقت بوده، در جلسه مذاکره، پیرامون همین تضمین‌های عینی، به ساعتی که در میز مذاکره بوده است، اشاره می‌کند: «این ساعت را نگاه کنید. ما که می‌گوییم شما باید تضمین عینی بدهید؛ این است که در واقع اولا باید جلوی حرکت عقربه‌های ساعت را بگیرید، یعنی باید فعالیت‌ها را تعلیق کنید. که همین الان هم دارید این کار را انجام می‌دهید. دوم باید اجزای این ساعت را از هم جدا کنید. سوم (گویا سیگاری دستش بوده، این سیگار را می‌زند در جاسیگاری، خاموش می‌کند) همۀ آنها را باید تخریب بکنید.»

یکی از مسئولین اروپایی که در مذاکرات وقت (دولت اصلاحات) بوده، در جلسه مذاکره، پیرامون همین تضمین‌های عینی، به ساعتی که در میز مذاکره بوده است، اشاره می‌کند: «این ساعت را نگاه کنید. ما که می‌گوییم شما باید تضمین عینی بدهید؛ این است که در واقع اولا باید جلوی حرکت عقربه‌های ساعت را بگیرید، یعنی باید فعالیت‌ها را تعلیق کنید. که همین الان هم دارید این کار را انجام می‌دهید. دوم باید اجزای این ساعت را از هم جدا کنید. سوم (گویا سیگاری دستش بوده، این سیگار را می‌زند در جاسیگاری، خاموش می‌کند) همۀ آنها را باید تخریب بکنید.»

معاون سولانا از بلاهایی که بر سر ما آورد عذرخواهی می‌کند و دبیر سابق به آن افتخار می‌کند

این در واقع این نتیجه روندی است که یک عده در آن مقطع پی گیری کردند. با این روحیه و با این نگاه. تا بالاخره در مرداد ماه سال ۸۴، سه کشور اروپایی پیشنهادشان را برای آن تمهیدات دراز مدت می‌دهند. که پیشنهاد مفصلی است. که دارای چند محور مهم است که عبارتند از: در مورد تعهد ایران، که خیلی مهم است. اصلا همه چیز را مشخص می‌کند:

«چنانچه ایران، خواهان تامین تضمین شده سوخت طی سال‌های آتی باشد قادر خواهد بود اطمینان مورد نیاز را از طریق ایجاد یک تعهد الزام آور، مبنی بر اینکه به فعالیت‌های چرخه سوخت هسته‌ای نمی‌پردازد، برساند.»

یعنی که ایران باید متعهد بشود که هیج فعالیتی در زمینۀ چرخۀ سوخت هسته‌ای نداشته باشد. اصلاً ما در مذاکره چه اهدافی داشتیم. نگاه کنید ابتدا توافق سعدآباد برای این بود که نمی‌خواستیم تعلیق را با ابعادی که در قطعنامۀ شورای حکام بود بپذیریم. به اینجا رسیدیم. نه‌تنها غنی‌سازی، چرخۀ سوخت نیز باید حذف شود.

در قبال این تعهدات، باید دید طرف اروپایی به چه چیز متعهد می‌شود.

  1. یک: از عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی حمایت سیاسی می‌کنند. که خیلی زحمت می‌کشند.
  2. دو: تقویت می‌کنند همکاری‌ها با ایران را در عرصه‌هایی مانند حمل و نقل هوایی، راه‌آهن، دریایی، زلزله‌شناسی، زیرساخت، کشاورزی، صنعت غذایی و توریست. که اینها هیچ تعهد مشخصی نیست. خب در زمینۀ توریست همکاری می‌کنیم یعنی چه؟ به هر حال، ورود توریست خارجی به ایران منافعی دارد. ولی آیا در قرارداد چنین چیزی نوشته شده، که مثلا سالانه هزارتا، ده هزارتا توریست وارد ایران می‌کنیم. همکاری می‌کنیم، حالا چه کار می‌کنیم و نتیجه‌اش چه می‌شود، معلوم نیست. یعنی باز هیچ تعهدی را متقبل نمی‌شوند.
  3. سه کشور اروپایی با ایران برای جایگزینی تسهیلات تجهیزات، برای موادی که فقط کاربری غیر نظامی داشته باشند، همکاری می‌کنند. یعنی در بحث‌های هسته‌ای آن چیزهایی که فقط کاربری غیرنظامی داشته باشد، همکاری می‌کنند و باز معلوم نیست چگونه همکاری می‌کنند. به ما می‌فروشند یا به ما اجاره می‌دهند با ما مشارکت می‌کنند. معلوم نیست. گفته‌اند همکاری می‌کنند، یعنی ممکن است در اتاق خود بنشینند، دعا کنند که ایران نیاز هسته‌ای‌اش را برطرف کند. هیچ تعهد ملموسی را متعهد نمی‌شوند.
  4. و آخرین موردش که از همه مهم‌تر است؛ «این گروه می‌تواند حوزۀ جدید را برای استخدام دانشمندان، تکنسین‌ها و کارگران ایرانی که برای این تجهیزات استخدام می‌شوند پیدا کنند.» چون قرار است چرخۀ سوخت هسته‌ای در ایران جمع شود. بالاخره ده‌ها دانشمند، کارگر و تکنسین بی‌کار می‌شوند. سه کشور اروپایی متعهد می‌شوند که برای آن‌ها داخل ایران، کار پیدا کنند.

پوپر مرداد 87 به من گفت: «ما اشتباه کردیم شما را دست کم گرفتیم.»نگاه کنید ما تا کجا رسیدیم. که من خاطرم هست در مرداد ۸۷، با پوپر، معاون سولانا جلسه‌ای داشتیم. وقتی بحث به اینجا رسید، گفتم شما چنین پیشنهادی به ما دادید، که گفت: «ما اشتباه کردیم در آن زمان این پیشنهاد را به شما دادیم. چرا که ما هرآن چه به شما می‌گفتیم، شما می‌پذیرفتید. و ما قدرت شما را understimate کرده بودیم و ما نباید این پیشنهاد را به شما می‌دادیم». جالب است که او معذرت‌خواهی می‌کند ولی کسانی که این بلا را سر مردم ایران و منافع ملی ما آوردند، افتخار می‌کنند و طلبکار هم هستند.

البرادعی در کتابش به این پیشنهاد اشاره می‌کند. جالب است نظر او را هم ببینیم:

«نه تنها پیشنهاد سه کشور اروپایی ناچیز بود، بلکه لحن توهین آمیزی نیز داشت، تا جایی که حتی لحن متکبرانه‌ای نیز داشت. این طرح تا جایی پیش می‌رفت که قول می‌داد که اروپایی‌ها دانشمندان ایرانی را که در صورت غنی‌سازی نکردن، بی‌کار می‌شوند تحت پوشش قرار بدهند.»

در مرداد ۸۴، که در واقع اواخر دوره مسئولیت ایشان هست، نامه‌ای به آقای البرادعی می‌نویسند. در این نامه که باز در همان کتاب هست، چند نکته را متذکر می‌شوند که به نظر من، این نکات کاملا گویاست. یعنی در واقع ارزیابی این روند را در این سه گزاره‌هایی که ایشان می‌آورند، به وضوح می‌توان یافت. نیازی به هیچ تفسیر وتعمیق دیگری نیست.

«علی رغم همه تلاش‌های صادقانه خود و حد اکثر انعطاف، پیشنهاد سه کشور اروپایی نه تنها حقوق ایران برای توسعه صلح آمیز انرژی هسته‌ای را مورد توجه قرار نمی‌دهد، بلکه حتی در حد اصلاح محدودیت‌های غیر قانونی ناموجهی که بر اقتصاد و توسعه فناوری ایران شده، نیز نیست.»

نگاه کنید این حرف کیست؟ کسی که به‌دنبال این بود که همکاری‌های خیلی گسترده‌ای با اروپایی‌ها راه بیفتد. خود ایشان می‌گوید شما حتی به محدودیتهای غیر قانونی کوچکی که بر سر اقتصاد ما وجود داشت، متعرض نشدید. با وجود این همه رویکرد به اصطلاح تعاملی حاضر نشدید با ما کار کنید.

«پیشنهاد سه کشور اروپایی در زمینه تقاضاها از ایران بسیار، معین و مشخص، اما در مورد پیشنهادهای ارائه شده به ایران، مضحک، کوتاه و نارساست. فقدان هرگونه تلاش برای ایجاد ظاهری متوازن این پیشنهادها را به دستوری استعماری کاپیتولاسیون شبیه می‌سازد. پیشنهاد یاد شده توهینی به تمام ملت ایران است که سه کشور اروپایی باید به خاطر آن از ملت ایران پوزش بطلبند».

البته این را در پرانتز باید گفت ابتدا کسانی که اروپایی‌ها را به اینجا رساندند پوزش بطلبند نه اینکه الان مدعی بشوند. مهر ۸۲، این قرارداد امضا شده است شما چرا مرداد ۸۴، تازه یادتان افتاده است؟ شما می‌گویید حتی بررسی نشده است. پس چرا این روند را جلو رفتید؟ به این می‌گویند مذاکره؟ که منافع یک ملت را به تاراج بگذارید. این که صرفاً از جلسه گفت‌وگو بیرون بیاییم، با هم دست بدهیم و بخندیم، مذاکره شد؟ نه خیر. مذاکره تامین منافع ملت است.

آیا در مذاکرات طبق نظر رهبری عمل می‌شد؟

دو بحث دیگر وجود دارد. یک بحث در واقع روندی است که در دورۀ ۱+۵ [دورۀ بعدی] انجام گرفته است. یک سری بحث‌هایی که در مورد آن ابهاماتی وجود دارد اجازه بدهید از آن‌ها فاکتور بگیرم. ولی دو سه تا نکته را لازم می‌دانم قبل از ورود به اول بحث این جا بیان کنم.

بحث اول: بالاخره در این مقطع این‌ها با اذن رهبری این کارها را انجام می‌دادند یا نه؟

ما بر اساس بحث‌هایی که در کتاب خود ایشان هست، ببینیم واقعیت چه بوده است. ایشان می‌گوید: «قبل از توافق سعدآباد در ملاقات حضوری با مقام معظم رهبری جزئیات را مطرح کردیم. معظم له در این ملاقات با تعلیق در حد گازدهی نطنز موافقت کردند.» فرض کنیم این گزاره درست باشد که رهبری با تعلیق در حد گازدهی موافقت کردند. چرا که ادعای ایشان هست و من نظر نمی‌دهم درست است یا غلط. ولی فرض می‌کنیم درست است. حالا ببینیم در توافق سعدآباد چه اتفاق افتاده است؟ در توافق سعدآباد، دولت ایران داوطلبانه تصمیم گرفته است که همۀ فعالیت‌های غنی‌سازی اورانیوم و بازفرآوری را به‌صورتی که آژانس تعریف نموده تعلیق نماید. آژانس هم تعریف کرده است. که آن هم ابتدا گفتیم خدمتتان هست در قطعنامۀ شورای امنیت وجود دارد. پس اگر گزارۀ ایشان درست باشد که رهبری با تعلیق گازدهی نطنز موافقت کرده‌اند، پس شما به آن عمل نکردید.

باز در خود کتاب ایشان جمله‌ای دارد: «به وزرای خارجه اروپایی در سعدآباد تاکید کردم که در مقام عمل، تنها گازدهی تعلیق خواهد شد و نه بیشتر. حتی بیانیه توافق سعدآباد کمی متفاوت‌تر بود.» پس یعنی شما خلاف عمل کردید. جای دیگری باز ایشان می‌گویند که ما برای توافق پاریس یک خطوط قرمزی را تعیین کردیم. که این خطوط قرمز ۱۰ تا است. باز تاکید می‌کنم این روایت ایشان هست. من قضاوت نمی‌کنم که درست است یا غلط. ولی خود ایشان می‌گویند ما قبل از توافق پاریس به سه کشور اروپایی پیشنهادی دادیم. در پیشنهاد ایران از ۱۰ تا خط قرمز که گذاشته شده است، به روایت ایشان، بیشتر از ۳ تای آن‌ها در پیشنهادی که خودمان داده‌ایم، نیست. یعنی ۷ تا از خط قرمزهای نظام را خود زیر پا گذاشته‌ایم. بنده خداها احترام گذاشتند و همان ۳ تا را قبول کردند. باز دقت کنید که با چه اعتماد به نفسی، هنوز خرابکاری‌های خود را به مقامات عالی نظام منسوب می‌کنند. که این‌ها بر اساس مطالب خود ایشان است، راست و دروغش با خودشان. نمی‌خواهم قضاوت کنم. که اسنادش وجود دارد اما الان محل ورودش نیست و ما هم اختیار نداریم اسناد نظام را در هرجا ارائه کنیم. حتما ایشان اجازه‌هایی داشته‌اند که توانسته‌اند ارائه کنند.

در جای دیگری ایشان می‌گویند نظام، هفت شرط برای توافق پاریس گذاشت. حالا بیایید در میزان اجرایش در پیشنهادی که ایران می‌دهد، نگاه کنیم. از هفت شرط، پنج موردش رعایت می‌شود. دو مورد از آن رعایت نشد. لااقل در پیشنهاد ایران که باید رعایت شود. در توافق پاریس خروجی‌اش چهار بند است، که از آن چهار بند، سه موردش جزو خط قرمزهای ماست. اگر خطوط قرمز شروط نظام هست، قاعدتاً باید در خروجی مذاکرات لحاظ شود. اگر در مذاکرات این خطوط قرمز تأمین نشده است، شما نباید موافقت می‌کردید. و ایشان موافقت کرده‌اند. باز تأکید می‌کنم این مطالب روایت ایشان هست. من دربارۀ این روایت قضاوتی نمی‌کنم.

اجازۀ داشتن ۵ عدد سانتریفیوژ را هم نمی‌دادند و امروز خواهش می‌کنند روی ۳ هزار توقف کنید

جالب است مطالب دیگری در همین کتاب: «در توافق پاریس طبق مصوبه رسمی جلسه سران نظام عمل شد.» توافق پاریس وجود دارد، بروید ببینید، آیا عمل شد یا نشد. البته این سه خط قرمز که گفتم رعایت شده است، آن‌هایی است که تسامحاً می‌پذیریم. اگر بعضی مواردش بخواهد جدی و حقوقی بررسی شود، باز قطعاً بیشتر خط می‌خورد. مثلاً «دورۀ تعلیق محدود به دورۀ مذاکره باشد». تقریباً در توافق پاریس این طوری نیست. در توافق پاریس هست: «مادامی که مذاکره هست، تعلیق یک عنصر ضروری است». می‌گوید در این دوره ضروری است. بعدش را متعهد نمی‌شوند. هرچند که وقتی که می‌گوییم در طول دوره مذاکره باشد. مذاکره چند روز است یا چند سال است یا چند قرن است، هیچ معلوم نیست. خود ایشان می‌گوید «با ما شرط کردند که دوره مذاکره ۶ تا ۷ ماه باشد.»

در این مقطع قبل از اینکه پرونده‌اش را ببندیم، هنوز بحث‌های دیگری وجود دارد. اجازه بدهید در این مقطع به بحثی که حضرت آقا داشتند، مرور کوتاهی داشته باشیم، تا نگاه ایشان هم در این مقطع مقداری روشن‌تر و ملموس‌تر باشد. ایشان در ۱۳دی۱۳۸۶ در دیداری که با دانشجویان یزد داشتند، راجع به این مسأله به‌تفصیل صحبت کردند. چند فراز از صحبت‌های ایشان را که مربوط به بحث ماست دنبال می‌کنیم:

«در مسئلۀ هسته‏‌ای، آمریکائی‏‌ها تا همین چند ماه پیش اصرار، اصرار که باید ایران به‌کلی همۀ فعالیت‌های هسته‏‌ای‏‌اش را کنار بگذارد؛ یعنی مثل آن کاری که با لیبی کردند؛ ته‏‌اش را جارو کند، تقدیم کند به آن‏‌ها؛ به‌کلی اعلام انصراف کند. اخیراً چند هفتۀ قبل از این وضع به جائی رسیده است که گفتند ایران در همین حدی که هست، توقف کند. ببینید فاصلۀ این‏ها خیلی زیاد است. یک روزی بود که این‏‌ها حاضر نبودند پنج عدد سانتریفیوژ را تحمل کنند. مسئولین گفتگو و مذاکرۀ با اروپا حاضر شده بودند بیست تا سانتریفیوژ را نگه دارند، آن‏ها گفته بودند نمی‌‏شود؛ گفته بودند پس لااقل پنج‏ تا، گفته بودند نمی‌‏شود. اگر می‌‏گفتند یکی، باز هم می‌‏گفتند نمی‌‏شود! امروز سه هزار تا سانتریفیوژ دارد کار می‌‏کند، مبالغ زیادی هم آمادۀ کارگذاشتن است. می‌‏گویند در همین حد متوقف شوید. این هم یکی از ناکامی‏‌های آمریکاست.»

که این واقعیت است. حتی در آن دوران طلایی مذاکرات، به اصطلاح خودشان، به آن‌ها گفتند اجازه بدهید یکی دو سانتریفیوژ در دانشگاه، داخل محفظه شیشه‌ای بگذاریم تا کسی دست به آن نزند. که دانشجویانی که آن جا هستند بدانند سانتریفیوژ که می‌گویند، چه شکلی هست! که همین را هم اجازه ندادند. در خاطرات جک استراو بخوانید. خیلی توهین آمیز می‌گوید:

«طرف ایرانی به من زنگ زد. من وقتی وارد دفترم می‌شدم به من زنگ زد. به همراهم گفتم: بگو چند دقیقه دیگر زنگ بزند. من وارد دفترم شدم، دیدم دستشویی دارم. رفتم داخل دستشویی تلفن را گرفتم و جواب دادم. ایشان به من گفتند که داشتن چند عدد محدود سانتریفیوژ را اجازه بدهید. قاطعانه گفتم که یکی هم نباید داشته باشید.»

و این حرفی است که سولانا در آذر ۸۶ در اولین دور گفت‌وگو با آقای جلیلی گفت. گفت: «آقای جلیلی ما یک زمانی حاضر نبودیم شما حتی یک سانتریفیوژ داشته باشید ولی امروز... ما از شما می‌خواهیم که از این جلوتر نرید.» یعنی آن روند تعاملی سازش و عقب‌نشینی نتیجه‌اش آن شد.

راهبرد گفتگو-فشار را تبدیل کردیم به گفتگو برای همکاری برای یافتن زمینه‌های مشترک

ادامۀ صحبت‌های مقام معظم رهبری:

«این فرآیند عقب‌نشینی البته برای ما یک فایده‌ای هم داشت: اینکه خودمان هم وعده‌ها و حرف‌های رقبای غربی و اروپایی را تجربه کردیم و هم افکار عمومی دنیا تجربه کرد. لکن عقب‌نشینی بود، دیگر عقب‌نشینی کردید. من همان وقت در جلسۀ مسئولین گفتم اگر چنان‌چه بخواهند به این روند مطالبۀ پی‌درپی ادامه بدهند، من خودم وارد میدان می‌شوم. همین کار را هم کردم. بنده گفتم که این روند عقب‌نشینی باید متوقف شود و تبدیل شود به روند پیش‌روی و اولین قدمش هم باید در آن دولتی انجام بگیرد که این عقب‌نشینی در آن دولت انجام گرفت. و همین کار هم شد. در زمان دولت قبل، اولین قدم به سمت پیشرفت برداشته شد. تصمیم گرفته شد که کارخانۀ UCF اصفهان راه‌اندازی شود و راه‌اندازی هم شد و دنبالش هم این پیشرفت‌های بعدی تا به امروز. چیزهایی هست که خواهید دید که همان نقشه ایجاد یأس دشمن است که حالا یک کار به این عظمت انجام گرفته است. مسألۀ انرژی هسته‌ای این همه درباره‌اش مردم شادی و خوشحالی کردند. حالا یک آقایی در بیاید که چرا شما بیخود مملکت را به چالش‌های این چنینی می‌کشانید؟ فقط به خاطر یک چیز کم اهمیت انرژی هسته‌ای؟ ببیند این همان ایجاد یأس است. این همان چیزی است که شما باید مراقبش باشید. این یکی از آن رخنه‌هاست که اعتماد به نفس ملی را ضربه می‌زند چنان‌چه در سال قبل متأسفانه این کار شد؛ یعنی این مسألۀ انرژی هسته‌ای که باید پشتوانه مستحکم اعتماد به نفس ملت ایران می‌شد، خواستند وسیله‌ای کنند که اعتماد به نفس را از ما بگیرند. هی فشار آوردند که باید آن را تعطیل کنید، این را تعطیل کنید. رسیدند به کارخانه UCF اصفهان، گفتند این را هم باید تعطیل کنید. این مقدمات اولیه است. بنده آن وقت به مسئولین گفتم که اگر این حرف را گوش کردید، فردا خواهند گفت معادن اورانیوم را هم که در کشور وجود دارند، باید یک جا جمع کنید بدهید به ما تا خاطرجمع شویم که شما نمی‌خواهید بمب اتم بسازید.»

که این واقعاً یک روند عینی و واقعی بود از روندی که ایشان به آن اشاره داشتند. حالا این مقطع را یک توقفی می‌کنیم. باز یک سری بحث‌های دیگر است. در این جا روند دوره اخیر را بررسی می‌کنیم. خواهش می‌کنم سؤالاتی که در ابتدا ذکر شد را در ذهنتان باشد. مذاکره چه زمانی اتفاق افتاد؛ الان یا آن زمان؟ این که هرچی آن‌ها خواستند ما بپذیریم، این که آن‌ها هیچ تعهدی ندهند و ما بپذیریم و این که بعد از تمام کارهایی که تعهد دادیم را انجام دادیم، و آن‌ها تعهداتی که به اصطلاح آبکی بود را انجام ندادند، باز در عرصۀ تقابلی باشند و ما ادامه بدهیم. در واقع نکات مهمی است که باید به آن‌ها توجه کرد.

دورۀ مذاکرات مقاومت و پیشرفت با 5+1

ما برای اینکه در این مقطع به یک جمع‌بندی ملموس برسیم، از دوره‌ای که کاترین اشتون به‌عنوان مسئول گفتگوها مطرح شد را اشاره می‌کنم. ایشان در آذر ۸۹ که سومین دور مذاکرات در ژنو برگزار شد، مسئول هماهنگ‌کنندۀ ۱+۵ بود، و وارد گفتگوها شد. درآن مقطع، ایران پیشنهادی را مطرح کرد با عنوان «گفتگو برای همکاری». چون آن‌ها موضوعی را که مطرح می‌کردند، راهبرد دو مسیره گفتگو-فشار بود. یعنی ما گفتگو می‌کنیم، اگر آن چیزی را که می‌خواهیم در گفتگو به دست نیاوردیم با فشار تأمین می‌کنیم. از طرف ما این مسأله مطرح شد که این راهبرد، راهبرد غلطی است و این را باید کنار بگذارید. لذا ما گفتگو برای همکاری را پیشنهاد می‌کنیم. بیایید با هم بنشینیم، صحبت کنیم که چه کار باید کرد. در آخر اشتون این عبارت را پذیرفت «گفتگو برای همکاری برای یافتن زمینه‌های مشترک»؛ یعنی پیشنهاد ما در واقع مقداری اصلاح شد ولی ماهیتش همان ماهیت بود. این نکته خیلی مهم بود. ایده‌ای که ما مطرح کردیم برای همکاری شکلی، همکاری هفت کشور، در اینجا به‌طور جدی تصویب شد و کلید خورد. حالا چقدر متعهد بودند یا نبودند، بحث دیگری است و چه استفاده‌ای ما کردیم، اشاره می‌کنم.

پاسخ جلیلی در استانبول ۱ به خانم اشتون قطعا در تاریخ خواهد ماند

ما در مقطع بعدی مواجه هستیم با گفتگوهایی که چند ماه بعد در استانبول برگزار شد. در استانبول اگر خاطرتان باشد ما چندی قبل از آن با موضوعی مواجه بودیم به نام تأمین سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران. ما به آژانس نامه نوشتیم که رآکتور تحقیقاتی تهران که برای بیماران رادیو دارو تولید می‌کند، نیازمند سوخت است. شما سوخت را برای ما تأمین کنید؛ مثلا بفروشید. در واقع این ایده را مطرح کردند که ما حاضر هستیم که به جای اینکه سوخت را به شما بفروشیم، سوخت را مبادله کنیم. شما سوخت اورانیوم کم غنی شده 3.5 تا ۵ درصد را دارید. این را به ما بدهید به مقداری که برای تولید سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران مورد نیاز است. ما غنای آن را تا ۲۰ درصد که مورد نیاز است، بیشتر می‌کنیم. ما صفحۀ سوختش را درست می‌کنیم و این را به شما می‌دهیم. که فرمول تبادل سوخت از اینجا شروع شد.

یک سری مذاکرات هم بین ایران و سه کشور مقابل ما در ۱+۵ یعنی آمریکا و روسیه و فرانسه در کنار آژانس در وین شکل گرفت که حالا بحث آن را نمی‌خواهم مطرح کنم. ابتدا به نتیجه نرسید که ما به سمت تولید ۲۰ درصد رفتیم و این که خود صفحه سوخت را تولید کنیم. در این زمان بود که گفتگوهای استانبول ۱ برگزار شد، در استانبول ۱ آن‌ها آمدند، در همان قالبی که در وین مطرح کرده بودند، برای تبادل سوخت پیشنهادی را بیان کردند. این پیشنهاد ۳ ویژگی داشت:

  1. اول این که برای تحویل سوخت به ما، شروطی گذاشته بودند. این شروط به‌گونه‌ای بود که معلوم نبود سوخت به دست ما می‌رسد یا نه.
  2. دوم این که گفتند در این مدتی که ما صفحۀ سوخت را برای شما می‌سازیم، پس شما هم نمی‌توانید رادیو دارو تولید کنید. ما تسهیلات برای خرید رادیو داروی شما را تأمین می‌کنیم. نگاه کنید؛ نگفتند رادیو دارو می‌فروشیم، گفتند تسهیلات فراهم می‌کنیم. یعنی مثلاً می‌گویند ما گفتیم مثلاً فلان کشور به شما بدهد. ممکن است خودش نمی‌خواهد بدهد. ولی باز رادیو دارو عملا به دست ما نمی‌رسید.
  3. نکتۀ سوم که باز در پیشنهادشان مشکل داشت این بود که قبلاً در وین به ما گفته بودند که یک‌ساله این سوخت رآکتور را می‌دهیم. بعد گفتند دوسال. در پیشنهاد استانبول ۱ گفتند که معلوم نیست، زمانش معلوم نیست، باید ببینیم تولید می‌شود، چه طور؟

این پیشنهاد را وقتی که ارائه کردند، طبیعی بود که با واکنش مثبت طرف ایرانی مواجه نشد. اما یک نکته‌ای را آقای جلیلی در آن جلسه گفتند؛ گفتند فرض کنید که ما پیشنهاد شما را بپذیریم، همین پیشنهاد را بدون هیچ کم‌وکاست که می‌پذیریم. خوب شما فرض کنید که سوخت راکتور تهران را می‌دهید، رادیو دارو هم می‌دهید، پولش را می‌گیرید؛ یعنی سوخت را می‌سازید به ما می‌دهید، رادیو دارو را هم می‌سازید به ما می‌دهید. پس این جا بی‌حساب می‌شویم، با هم هیچ حسابی نداریم. اما کار دیگری که ما انجام می‌دهیم این است که ما ۱۲۰۰ کیلو از مواد 3.5 تا ۵ درصدمان را خارج می‌فرستیم. شما هم ادعا می‌کنید که نگرانی‌تان از این که ایران به سمت انحراف از در واقع مسیر صلح آمیز برود، رفع می‌شود. اگر این ۱۲۰۰ کیلو از ایران بیرون برود نگرانی شما هم رفع می‌شود. ما چه چیزی به دست می‌آوریم؟یعنی در عرصۀ فنی با هم برابر می‌شویم؛ شما سوخت و رادیو دارو می‌دهید، ما پولش را می‌دهیم. ولی در عرصۀ سیاسی شما چیزی را به دست می‌آورید، و به اصطلاح خودتان نگرانی‌تان رفع می‌شود. ولی ما چی؟ ما نگرانی‌مان رفع نمی‌شود، که بحث تحریم‌ها بود.

که در آنجا آقای دکتر جلیلی گفتند: ما اگر بخواهیم برای همکاری مذاکره کنیم، همانطوری که در ژنو هم با هم توافق کردیم، این همکاریدر واقع دو لازمه دارد:

  1. لازمۀ اول این است که ان.پی.تی. را به‌عنوان مبنای گفت وگوها بپذیرید.
  2. لازمۀ دوم این است که از دشمنی و خصومت با ملت ایران دوری کنید.

یعنی به‌روایت منطق‌ها،

  1. باید مقتضی موجود باشد: «ان.پی.تی.»،
  2. مانع هم مفتوح باشد یعنی: «تحریم‌ها نباشد»

تا این روند شکل بگیرد.

این‌ها وقتی دیدند با این صحبت منطقی نمی‌توانند برخورد کنند، یا پاسخ بدهند، گفتند ایران پیش‌شرط گذاشته است و ما پیش شرط از سوی ایران را نمی‌پذیریم. گفتیم این پیش شرط نیست. بالاخره اگر ما می‌خواهیم درباره مسائل هسته‌ای گفت‌وگو کنیم، باید مبنا داشته باشیم. در ان.پی.تی. ما عضو هستیم، شما هم عضو بشوید. شما اصلا جزو تدوین‌کننده‌هایش بودید. گفتند که نه این پیش شرط است و ما قبول نمی‌کنیم. این جلسه، جلسۀ استانبول ۱ در واقع با ناراحتی تمام شد. طرفین هم در مصاحبه همین بحث را مطرح کردند. اما نکتۀ مهم این است که ما در این جا که جلسه با تلخی تمام شد، آخر جلسه دو تا جمله آقای جلیلی و خانم اشتون داشتند که به نظر من این دو جمله، جملات بسیار بسیار مهمی است که در تاریخ ما قطعا خواهد ماند. اشتون آخرین جمله‌ای که در آن جلسه گفت این بود: ما نمی‌توانیم پیش شرط‌های شما را بپذیریم (یعنی همان ان.پی.تی. و این که دشمنی باشد.) آقای جلیلی! ما ایده‌های‌مان را روی میز گذاشتیم، ما جدی هستیم، درها باز است، ایده‌های‌مان روی میز است و خطوط تلفن نیز باز است. این یعنی چی؟ مثل اینکه الان شما بروید جایی مثلا کار بکنید، مثلاً دانشجو هستید می‌روید جایی کار می‌کنید، مثلاً می‌روید می‌گویند شما باید ساعت ۸ صبح تا ۱۰ شب بیایید. حقوق‌تان هم مثلا ۵۰ هزار تومان در ماه بیشتر نیست. بعد شما می‌گویید که نه اینجوری نمی‌شود. و او هم می‌گوید که خب این کارت من را داشته باش، هر وقت خواستی به من زنگ بزن. یعنی چی؟ یعنی جایی دیگر کار بهتر از این به شما نمی‌دهند و مجبور می‌شوی پیش خودم بیایی. این یک معنی‌اش این بود که بالاخره این طرحی که ما داریم، همین است. شما نمی‌توانید سوخت راکتور تحقیقاتی تهران را بسازید و مجبور می‌شوید آخر پیش خودمان بیاید. تلفن ما را هم که دارید، در اتاق ما هم که باز است، در خدمتیم.

آقای دکتر جلیلی هم در همین مقطع از صحبت ایشان، جمع بندی خودش را ارائه کرد. آخرین جمله ایشان هم این بود: «هرگاه اراده‌ای صورت گرفت تا حقوق ملت ایران را بپذیرید یعنی ان.پی.تی. و آنچه را که موجب تقابل است، رفع نمایید یعنی همان تحریم‌ها، درها باز است، و تلفن‌ها نیز باز است.» اگر یک وقت شما خواستید و پذیرفتید، ما در خدمتیم؛ نخواستید، التماس دعا! که اصلا عرض کردم جلسه با ناراحتی تمام شد؛ یعنی دو طرف از هم خداحافظی نکردند، آن‌ها از یک در رفتند و ما هم از یک در دیگر. در مصاحبه هم این نمود پیدا کرد.

هدف از مذاکره باید تامین منافع ملی باشد نه اینکه دو طرف بنشینند و برای هم کف بزنند

این در واقع اینجا بود. بعضی‌ها گفتند آقا این چه روند مذاکراتی بود؟ این جوری که نمی‌شود مذاکره کرد. ما باید بنشینیم و با آن‌ها تعامل کنیم. ولی مذاکره این نیست که همه آخرش کف بزنند. مذاکره هدفش تأمین منافع ملّی است. اگر منافع ملی با سلام و صلوات بدست می‌آید، چه بهتر؛ اما اگر با دعوا بدست می‌آید، باید دعوا کرد. شوخی ندارد. هیچ کشوری سر منافع ملی‌اش شوخی نمی‌کند.هیچ کشوری سر منافع ملی‌اش شوخی نمی‌کند. ولی عده‌ای باز هم در این کشور همه‌چیز را بازیچه می‌گیرند. حالا شما نگاه کنید که آنجا در آن مقطع، ما چگونه می‌رفتیم؛ هر چی می‌گفتند را می‌پذیرفتیم، باز آن‌ها فشارشان بیشتر بود. در اینجا چی شد؟ آن‌ها بحث خود را مطرح کردند. نپذیرفتیم، گفتیم نمی‌پذیریم. بعد اشتون دید آن حرفی که آخر جلسه زد خیلی حرف منطقی نیست. یعنی چی؟ ایران که طرف شما نمی‌آید. چه فایده‌ای دارد. اشتون حدود ۲۲ روز بعد یعنی ۲۴ بهمن نامه‌ای به آقای جلیلی نوشت. در آن نامه برای از سرگیری روند گفت‌وگوها اعلام آمادگی کرد. البته محتوای نامه، همان محتوایی بود که در مصاحبه‌ها گفته بود. ولی نقطه مهمش این بود که در این مقطع با این ابتکارش که گقته بود درها باز است تلفن‌ها باز است خودش برگشت و دید کسی سمت در باز نمی‌رود. ایشان برگشت و نامه نوشت و این نقطۀ بسیار مهمی در این مقطع هست.

آقای جلیلی هم جوابی به ایشان دادند که ما کاری به آن نداریم. ۱۳ تیر ۹1 یعنی چهار، پنج ماه بعد یک نامۀ دیگه اشتون به آقای جلیلی نوشت که این‌ها همه‌اش کشف است، چیز محرمانه‌ای نیست، نامه‌اش در اینترنت منتشر شده است. اشتون درون نامه‌اش یک جمله‌ای دارد: «هدف ما احترام به حق ایران تحت معاهده ان.پی.تی. در استفاده صلح آمیز از انرژی هسته‌ای است.» این همان چیزی است که قبلا گفته شده بود و نمی‌پذیرفتند. ولی اکنون پذیرفتند. پس الان مذاکره انجام می‌شود نه آن موقع. آقای جلیلی باز جواب‌شان را دادند. یک نامۀ دیگر اشتون ۳۰ مهرماه نوشت که باز مضمونش این است. یعنی بین استانبول ۱ و استانبول ۲ که ۱۵ ماه طول کشید ۴ نامه ایشان نوشت. در سه نامه‌ای که خانم اشتون فرستاد درون سه تایش آن چه که در استانبول ۱ پیش شرط شده بود اینجا به آن اذعان کردند. بعد از ۱۵ ماه با این مکاتبات استانبول ۲ شکل گرفت.

در استانبول ۲ شرمن که برای اولین بار در جلسات شرکت می‌کرد در این جلسه گفت که آقای اوباما یک پیامی خطاب به طرف ایرانی دادند. در پیام اوباما این دو تا بحث مطرح شده بود ما از حق ایران برای استفاده صلح آمیز از انرژی هسته‌ای در چارچوب ان.پی.تی. حمایت می‌کنیم و نکته دوم این که ما این جا نیستیم که ایران را مستثنی کنیم. یک بحثی که از طرف اوباما مطرح بود، این بود که ما حقوق‌مان در ان.پی.تی. را می‌خواهیم ما یک رژیم خاص نمی‌خواهیم برای ما اعمال شود. مثلا ایران در این حد غنی‌سازی کند این جا تأسیسات غنی‌سازی داشته باشد یا قیود یا محدودیت‌های دیگر. ما مثل کشورهای دیگر همۀ تکالیف‌مان را انجام می‌دهیم و هیچ مشکلی نداریم و حقوق‌مان را هم می‌خواهیم برخوردار بشویم. اینجا در واقع حرفی که به نقل از اوباما زده می‌شود این است که ما ایران را مستثنی نمی‌کنیم. در صحبت‌های خودش هم این جمله را داشت. هدف ما و دستور کار اصلی ما راه حل بلند مدت جامعه از طریق گفت‌وگو است، که حق ایران در استفاده از انرژی هسته‌ای مطابق با ان.پی.تی. را محترم می‌شماریم.

اشتون هم بحثی که در نامه‌هایش مطرح کرده بود باز مطرح کرد. باز تاکید می‌کنم برهمان بحثی که می‌گفت این پیش شرط است و ما قبول نداریم. پس نگاه کنید ما از ژنو ۳، که تا این جا آمدیم به اینجا باچه روندی جلو رفتیم. این را در ذهن داشته باشید که یکی از عوامل اصلی پیشرفت ما در این زمینه پیشرفت‌های فنی هسته‌ای ما بوده است. ولی ما در دوره قبل همهٔ آن را بسته و کنار گذاشتیم. مثل این که کسی در یک جبهه‌ای برود و سلاح‌هایش را کنار بگذارد. بعد با طرف مقابل گفت‌وگو کند. طرف مقابل هم با توپ و تانک بزند. در اینجا نه ما گفتیم طبق مقررات و چارچوبی که با آژانس داریم ما کار خودمان را انجام می‌دهیم. خارج از این چارچوب هم هیچ کاری نمی‌کنیم ولی اجازه نمی‌دهیم شما جلوی این بحث را بگیرید و با کسی که دست بسته است بخواهید مذاکره کنید.

در بغداد آن‌ها یک پیشنهاد دادند که سه فاز داشت. در فاز اول آنها سه درخواست داشتند

  1. تعطیلی فردو
  2. توقف غنی‌سازی 
  3. انتقال مواد ۲۰ درصد به خارج از ایران.

گفتند شما انجام بدهید، اعتماد سازی می‌شود. در مقابل گفتند ما مثلا در مورد تامین سوخت رآکتور تهران حاضریم با شما همکاری کنیم. در مورد رادیو دارو حاضریم با شما همکاری کنیم. یک سری از پروژه‌های فنی شما با آژانس هست، که به خاطر این بحث‌ها معلق شده است؛ از آن‌ها حمایت می‌کنیم، تا آژانس انجام بدهد. در مورد راکتور آب سبک حاضریم با شما همکاری کنیم. و یک چیزهای غیرهسته‌ای مثل زیردریایی و مبارزه با مواد مخدر. آمریکایی‌ها گفتند ما حاضریم که بازرسی و تعمیر هواپیماهای کشوری در داخل ایران انجام شود. کل مابه‌ازاء‌هایی که آن‌ها دادند، یکی در بحث تحریم‌ها بود. آن هم تحریم خیلی کوچک. بقیه هم در همکاری هسته‌ای بود.

ما برای اینکه بتوانیم این بحث را مدیریت کنیم، گفتیم که شما با این چیزهایی که می‌خواهید، بر فرض درست، تا رفع نگرانی از شما کند، اعتمادسازی کند. شما هم باید کاری کنید که برای ما اعتمادساز باشد. این که شما می‌گویید راکتور آب سبک کار می‌کنید، اعتمادساز نیست. در مورد زیردریایی هم مشکلی نداریم. می‌توانیم با هم همکاری کنیم. اینها اعتمادساز نیست، همکاری‌جویانه است.

بر همین اساس، پیشنهاد مسکو تدوین و ارائه شد. که در مسکو ۵ گامی که ما مطرح کردیم این نکات داخلش بود: در گام ۳ که ما نوشتیم، همکاری برای تأمین سوخت راکتور تحقیقاتی تهران، همان فاز یک آنها بود. که شما می‌خواهید بروید صحبت کنید. ما حاضریم صحبت کنیم ولی در مقابلش شما باید همه تحریم‌ها را لغو کنید. اگر می‌خواهید تحریم‌ها را لغو نکنید، اصلا معنی ندارد. اگر شما می‌خواهید نگرانی‌تان رفع شود، باید نگرانی ما هم رفع شود. با این طرح ما، مابه‌ازاءهای آنها که در این زمینه تهی بود جای دیگر بردیم. گفتیم شما در گام چهارم ما همکاری هسته‌ای داریم. شما راکتور آب سبک در این جا بیاورید. بحث‌های مبارزه با مواد مخدر می‌رود در گام پنجم.

پس گام سوم که شما دنبال آن بودید که فاز یک شماست، اصلا هیچ مابه‌ازاءی ندارد. یعنی عملا با این پیشنهاد ایران در مسکو، آن‌ها متوجه شدند که از نظر ما، پیشنهاد آنان در بغداد از جهت مابه‌ازاء دچار اشکال است. حالا غیر از اینکه خود پیشنهاد اشکال دارد. می‌خواهم بگویم این پیشنهاد با یک هوشمندی تدوین شد و به آنها ارائه شد و البته نکات دیگری داشت. ما بحث حق غنی‌سازی را داریم که در گام یک آمد. به فتوای مقام معظم رهبری که این را آن‌ها در بحث‌های‌شان نیاورده بودند. بحث تحریم‌های یک‌جانبه و چندجانبه بود، که نیاورده بودند و همین طور همکاری فراتر از تعهداتی که از ما می‌خواستند. چون آژانس از ما یک سری همکاری‌هایی را می‌خواهد که این همکاری‌ها فراتر از تعهدات ماست. ما می‌گوییم مشکلی نداریم با شما در این زمینه‌ها همکاری کنیم ولی به شرطی که مابه‌ازاء آن را بدهید. چون جزء تعهدات ما که نیست. اگر تعهدات ما بود انجام می‌دادیم و حاضریم انجام بدهیم.

بیانات رهبری در سال ۹۱ و راهپیمایی ۲۲ بهمن  اثری ملموس در عرصه گفتگوها گذاشت

در مسکو و آلماتی چند تحول روی داد. نزدیک ۹-۸ ماه طول کشید. در این ۹-۸ ماه، یک سری جلسات بین ما و آنها در سطح کارشناسی بود بین آقای جلیلی و خانم اشتون چندتا تحول رخ داد. یکی بحث تحریم‌های نفتی اروپایی و یکی تشدید تحریم‌های مالی- بانکی از طرف آنها و گسترش تحریم‌های یک جانبه از طرف آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها از آن طرف. از این طرف هم دو تا تحول مهم بود: بیانات مقام معظم رهبری در ۱۹ بهمن ۹۱ و یکی راهپیمایی ۲۲ بهمن. اینها به‌طور جدی اثری ملموس در عرصۀ گفتگوها گذاشت. نتیجۀ این روند چی بود؟ آن‌ها از اینکه این جلسه رو به تأخیر انداختند عمدتا نگاهشان این بود که با تأخیر انداختن این جلسه، این دستاورد را به دست می‌آورند که تشدید فشارها علیه ایران باعث تعدیل یا عقب نشینی ایران خواهد شد و این را در اسناد رسمی‌شان آورده بودند.

گزارش تحلیل‌های سالانه آمریکا، وزارت دفاع‌شان تصریح می‌کند که تحریم‌ها دو تا هدف اصلی داشت:

  1. یک: تغییر محاسبات رهبری ایران در سیاست‌های هسته‌ای،
  2. دو: فشار مردم ایران برای ایجاد آشوب‌های اجتماعی.

و آن وقت خود آن‌ها در آن گزارش به این جمع‌بندی می‌رسند که ما در این دو هدف ناموفق بودیم. و دقیقا آن‌ها این دو هدف را دنبال می‌کردند و انتظار داشتند ماحصل این دو هدف بتواند در عرصه گفت‌وگوها بروز و نمود داشته باشد. ولی هم راهپیمایی ۲۲ بهمن و هم صحبت‌های صریح و قاطع رهبری در این موضوع را دیدند. و نه آن طراحی که در این موضوع داشتند، به‌هیچ‌وجه به ثمر ننشست. در نتیجه برای این که روند را مواجه با انسداد و بن بست نکنند، اقدامی را خود آنها انجام دادند، آن‌ها موضع خودشون را تعدیل کردند. دقت بفرمایید دورۀ قبل (82 تا 84) ما اهل تعامل بودیم یا به اصطلاح اهل مذاکره بودیم و مذاکره به این معنا بود که هر آنجه آن‌ها می‌گفتند، ما می‌پذیرفتیم. الان در چه وضعیتی هستیم، در حالی که هم مذاکره می‌کنیم و هم عرصۀ پیشرفت هسته‌ای خودمان را در چارچوب مقررات با قدرت ادامه می‌دهیم. تا مابه‌ازاء‌هایش را در عرصه گفت‌وگو بگیریم. در عرصه گفت‌وگو به خوبی این موضوع بروز و نمود پیدا کرد.

که سه نکته در پیشنهاد آلماتی آنها وجود دارد. پیشنهاد آلماتی غربی‌ها در واقع همان پیشنهاد بغداد است. ولی تغییر در آن حاصل شده است. و این که آیا این تغییر، نظر ما را تامین میکند یا نه؛ بحث دیگری است. و این اولین بار است که غربی‌ها در این سال‌های گفت‌وگو، چیزی که کتبی نوشتند را تغییر دادند. تغییر در سه عرصه.

  1. یک در نوع خواسته
  2. دو در مابه‌ازاء
  3. و سوم در بازه زمانی.

درخواست تغییر دادند،

  1. توقف غنی‌سازی ۲۰ درصد را که در بغداد خواسته بودند به تعلیق تغییر دادند.
  2. تعطیلی فردو را که در بغداد پیشنهاد داده بودند به کاهش آمادگی فردو تغییر دادند.
  3. انتقال مواد ۲۰ درصد به خارج را که در بغداد خواسته بودند به تبدیل ۲۰ درصد به اکسید، یعنی صفحه سوخت تولید بشود یا اینکه در ایران بماند و به ۵ درصد تبدیل شود، تغییر دادند.

و باز تاکید می‌کنم که این به معنای پذیرش ما نیست. منظور این تغییراتی است که آن‌ها دادند. این مهم است. در صورتی که آن روند را نگاه کنید، سعدآباد، بروکسل، پاریس خواسته‌های‌شان را تغییر می‌دادند، ولی علیه ما تشدید می‌کردند و تعهدات خودشان را تعدیل می‌کردند.

تغییر مهم دیگر، تغییر در مابه‌ازاء‌ها ست. این‌ها هر موقع بحث تحریم می‌شد، می‌گفتند تحریم‌ها در قطعنامه‌ها آمده است، هر موقع به قطعنامه‌ها عمل کردید به آن بحث می‌پردازیم. و ما می‌گفتیم اگر قرار بود به قطعنامه‌ها عمل کنیم اصلا مذاکره نمی‌کردیم. ما قطعنامه‌ها را، هم قطعنامه شورای حکام را و هم قطعنامه شورای امنیت را غیرقانونی می‌دانیم. هم بر اساس اساس‌نامۀ آژانس و هم منشور سازمان ملل غیرقانونی است.

و نکتۀ مهم دیگری که تغییر کرد محدودیت زمانی بود. در هیچ دوره‌ای محدودیت زمانی نمی‌گذاشتند. پس سه تا تغییر عمده شکل گرفت. که به نظر من این تغییرات قطعا بدون شک، حاصل عنایات حضرت حق و حضرت ولی عصر (عج) و تدابیر مقام معظم رهبری است. ولی نمی‌شود تدابیر مذاکره‌کننده را هم فراموش کرد. این را از این جهت می‌گویم چون کسانی که می‌گویند الان مذاکره نمی‌شود و آن موقع مذاکره می‌شد. بدانند الان به‌معنای واقعی مذاکره صورت می‌پذیرد، و آن موقع مذاکره نمی‌شد. آن موقع آن‌ها درخواست می‌دادند و شما امضا می‌کردید. اما اکنون مذاکره صورت می‌گیرد. و این به معنای مذاکره جدی است.

و اتفاقاً آلماتی ۲ نشان داد که ما مرد مذاکره‌ایم، آن‌ها (طرف مقابل) مشکل دارند. برای همین وقتی با پیشنهادی روبرو شدند، گفتند ما باید در پایتخت‌ها مشورت کنیم. اما اگر همان چیزی که مد نظر آنهاست را بپذیریم، اصلا همان روز اول مذاکره تمام می‌شد. که در آلماتی ۲ دقیقا همین چارچوب پی‌گیری شد. برخی از مواردی که در پیشنهادهای آنها بود را ما پذیرفتیم ولی به‌شرط این که مابه‌ازاء‌های مورد نظر ما تامین بشود. که بحث مفصل شد و من نمی‌خواهم وارد آن بشوم. ولی نتیجه بحث این شد که وقتی با پیشنهادهای ما مواجه شدند، نتونستند جواب منطقی بدهند، گفتند که ما مشورت می‌کنیم و ما منتظریم چهارشنبۀ هفتۀ آینده ملاقاتی که بین دکتر جلیلی و خانم اشتون هست ببینیم پاسخ آنها چه خواهد بود.

اتفاقاً آلماتی ۲ نشان داد که ما مرد مذاکره‌ایم، آن‌ها (طرف مقابل) مشکل دارند. برای همین وقتی با پیشنهادی روبرو شدند، گفتند ما باید در پایتخت‌ها مشورت کنیم. اما اگر همان چیزی که مد نظر آنهاست را بپذیریم، اصلا همان روز اول مذاکره تمام می‌شد. | تصویر: مذاکرات آلماتی 2

پس جمع‌بندی نهایی داشته باشم، تاکید بر اینکه روند گذشته و کنونی به‌هیچ‌وجه قابل مقایسه نیست. در روند گذشته ما به‌هیچ‌وجه مذاکره نداشتیم. روندی بود که منافع ملی ما و امنیت ملی ما به‌طور جدی مخدوش شد و صدمه دید. ما واژه‌های مجعولی را پذیرفتیم که پذیرش این واژه‌ها باعث ارجاع پروندهٔ ما به شورای امنیت شد. واژه تعلیق در هیچ متن حقوقی موجود در آژانس بین المللی انرژی اتمی وجود ندارد. ولی این واژه را با پذیرش‌اش مشروعیت بخشیدیم. و صرفا به‌خاطر اینکه تعلیق را انجام ندادیم، به شورای امنیت رفتیم. که اصلا در هیچ جایی وجود ندارد و الزامی ندارد. یعنی یک سری اقدامات را در عرصه حقوقی انجام دادیم که به وسیله خودما بدعت شد. عرصه فنی هم که به‌صورت کامل جمع کردیم. تا این که آن‌ها به این نتیجه رسیدند که شما باید کل چرخه سوخت را جمع کنید.

مطمئناً روند انتخابات مسیر پیشرفت‌های فنی را تشدید خواهد کرد و دست ما در عرصه سیاست خارجی باز خواهد شد و هرگز نمی‌گذاریم این روند به دورۀ گذشته رجعت کند چرا که امکان‌پذیر هم نیست. روشنگری نخبگان جامعه اجازه نمی‌دهد نامزدها حرف‌های خام بزنند؛ باید پاسخ‌های منطقی طلبیده شود. همان کسانی که این بلاها را سر امنیت و منافع ملی آورده‌اند الان در عقبۀ برخی کاندیداها فعالیت می‌کنند. تجربه گذشته را نباید مجددا تجربه کرد؛ در حال حاضر زمان به ضرر مانیست؛ چراکه طول‌کشیدن روند مذاکرات باعث پیشرفت ما می‌شود و آنها هم ضرر می‌کنند.

پایان
mdi-bookmarkدسته‌بندی: اخبار
mdi-tag-multipleبرچسب‌ها: مذاکرات هسته ای برنامه هسته‌ای ایران مذاکرات تعلیق مذاکرات مقاومت و پیشرفت
لینک کوتاهmdi-share-variantاشتراک‌گذاریmdi-printer
مطالب مشابه
سایر مطالب مرتبط را بخوانید
گفت‌وگو
دیدگاه خود را بیان کنید
انصراف ارسال دیدگاه دیدگاه‌های ارزشمند شما 6 دیدگاه
محمد 01 خرداد 1392 - 04:48 ارسال پاسخ
سلام
ستاد ویدئویی مردمی دکتر سعید جلیلی
http://www.resanehha.com/drjalily
سعید 01 خرداد 1392 - 05:53 ارسال پاسخ
سعید جلیلی مرد بزرگی است که باید به خوبی معرفی
شود
ملت ایران به داشتن چنین مردانی به خود می بالد

ورود دکتر به عرصه انتخابات هدیه ای است که خدا به ما داد در برابر تلخی هایی که در فتنه 88 چشیدیم

بزرگ مردی که به پای آرمانهای این ملت چون کوه ایستاده است . برای موفقیتش دعا کنیم
حسن در پاسخ به سعید 02 خرداد 1392 - 03:02 ارسال پاسخ
سلام امیدوارم سیاسیون منفعت طلب در گذر تاریخ خدمات فرزندان صالح امام ورهبری را در پیچ خم تاریخ دچار دگرگونی نکنند البته کار برای خدا ماندنیست /وبه قول علامه جوادی املی حفظه خدا خدای مظلومان است /دکتر جلیلی تاوقتی درمسیر اسلام وانقلاب ورهبری گام بردارد ازاو حمایت میکنیم /آینده ازان حزب الهی هاست {مقام معظم رهبری}
احمدرضا سینایی 01 خرداد 1392 - 07:00 ارسال پاسخ
حامیان مردمی دکتر جلیلی یزد
http://jaliliyazd.zahtab.com/
علیرضا 01 خرداد 1392 - 08:12 ارسال پاسخ
عاشقتم دکتر جون
حسين 02 خرداد 1392 - 05:47 ارسال پاسخ
اينكه فقط بلده بره با اشتون عكس بگيرهه بعدشم چند تا نه نه نه بگه و برگرده