همزمان با چهلمین سالگرد یوم الله 13آبان، نماینده رهبرانقلاب در شورایعالی امنیت ملی با حضور در جمع دانشجویان دانشگاه علم و صنعت به ایراد سخنان مهمی پیرامون مسائل سیاست خارجی کشور پرداخت.
دکتر جلیلی که از سوی مقام معظم رهبری عضویت در شورای راهبردی سیاست خارجی کشور را نیز بعهده دارد، ضمن پاسخ به مغالطه اخیر ریاست محترم جمهوری درخصوص سیاست های تعاملی یا تقابلی با کشور های جهان، به تشریح بخشی از عملکرد خود در دوران ریاست تیم مذاکرهکنندهی هستهای کشورمان پرداخت.
توضیح منطق کشور ها در سیاست خارجی، لزوم دلواپسی و رصدگری و همچنین سابقه مذاکره با آژانس انرژی اتمی و نیز از جمله سایر محور های این سخنرانی است.
مشروح کامل سخنرانی وی به شرح زیر است:
آیا دوگانه «تعامل یا تقابل؟»در عرصه سیاست خارجی، منطقی است؟ دکتر جلیلی تشریح میکند
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. سلام علیکم؛ خدا را شکر میکنم که توفیق پیدا کردم امروز در جمع شما عزیزان حضور پیدا کنم. با توجه به موضوعی که خود دوستان برای جلسه انتخاب کردهاند، فکر میکنم لازم است که در این جلسه و مباحثاتی که داریم به یک پرسش اساسی پاسخ داده بشود. در یک چنین مباحثاتی که در محیط دانشگاه انجام میشود، این پرسش که امروز مطرح شده است، به نظر میرسد که قابل اعتنا است.
آقای رئیس جمهور در کمتر از یک ماه گذشته، در جلسهای در دانشگاه تهران یک سؤال را مطرح کردند. من در آن جلسه نبودم اما مطالبی را که ایشان مطرح کردند، بر اساس آنچه که در پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری آمده نقل میکنم. ایشان سؤالی را مطرح کرده و از محیطهای دانشگاهی خواستند که در این خصوص فعال شده و دانشگاههای ما نیز در این زمینه، موضوعاتی از این قبیل را به بحث بگذارند. به نظر من این کار قابل تحسین است که ما از دانشگاه بخواهیم به یک پرسش بپردازد و درباره آن بحث کرده و آن موضوع را مورد تأمل قرار بدهند.
پرسش ایشان این است که «پیشرفت و آینده کشور در سایه تعامل یا تقابل با دنیا است؟1». شاید دوستانیکه عنوان موضوع این جلسه را اینگونه قرار دادهاند [سیاست خارجی؛ تعامل یا تقابل؟]، بر مبنای همین پرسش آقای رئیس جمهور است.
ایشان نکاتی را هم مطرح کردند. گفتند:
«41 سال است به جواب روشن و قاطع در این زمینه نرسیدهایم. یک عده بر تعامل سازنده و عدهای نیز بر تقابل مستمر با جهان تأکید دارند. یک عده معتقدند که مشکلات موجود جز با قدرتنمایی و شکستن دشمن میسر نیست و یک عده نیز معتقدند میتوان بسیاری از مشکلات را با گفتگو حل و فصل کرد. لذا مسأله اصلی این است که استراتژی ما باید تعامل سازنده و یا تقابل مستمر باشد و حل و فصل این موضوع با تنش و جر و بحث به نتیجه مطلوب نمیرسد و راه آن این است که همه همدیگر را برای رسیدن به استراتژی مناسب قانع کنیم.2»
ایشان بیان کردند که «سوال این است که در شرایط موجود چه راهی باید انتخاب کنید3؟»؛ بعد توضیحاتی داده و مثالهایی را زدند. این تعابیر ایشان است که مثلاً :
«یک عده به ما میگویند، شما در گفتگو با آژانس بینالمللی انرژی اتمی وقت تلف کردید، آژانس در اختیار آمریکا و ابرقدرتهاست و گفتگو با آن هیچ فایدهای ندارد و بیهوده است و یک عده نیز میگویند میشود سالها مذاکره کرد و به نتیجه رسید، همچنان که با همین آژانس بینالمللی اتمی، توانستیم PMD را حل و آژانس اعلام کرد که این پرونده تمام شده است و این موضوع برای بعضیها بسیار سنگین است و مانند بمبی است که بر سر عدهای کوبیده میشود.4»
و از این قبیل نکات. در پایان هم این مطلب را بیان میکنند که استراتژی حرکت کشور موضوع بلند مدت و دشواری است و در این زمینه اساتید و دانشگاهها میتوانند نقش بیشتری ایفا بکنند.
روش من اینگونه نیست که به ویژه در موضوعات سیاست خارجی، مسائل را وارد مباحث داخلی بکنم اما خب این طرح بحثی که آقای رئیس جمهور عنوان کردند، به هر حال یک سؤالی است که میشود در ابعاد مختلف به آن پرداخت و به نظر من در جلساتی مثل امروز که موضوع آن سیاست خارجی است یا مثل 16آذر[مراسم روز دانشجو]، خوب است که دانشگاهها به این موضوع بپردازند و این سؤال را بحث کنند.
اولین نکتهای که در این قضیه میخواهم عرض کنم، خود بحث مسألهشناسی است. خود این یک مسئله است که آیا اصل این سؤال درست است یا نه؟در بحثهای علمی چه در حوزه و چه در دانشگاه، روی این موضوع زیاد تأکید میشود که ابتدا سؤال را دقیق مطرح کرده و ابعاد سؤال را مشخص بکنیم. برای همین است که این تعبیر وجود دارد که فهم سؤال خودش نصف جواب است. یعنی اگر شما سؤال را خوب بفهمید و خوب درک بکنید، یک بخش عمدهای از پاسخ را جلو رفتهاید. اینکه ما دوگانههایی مثل تعامل و تقابل را این گونه مطرح کنیم که «تعامل یا تقابل؟». خود این یک مسئله است که آیا اصل این سؤال درست است یا نه؟
این که سؤالات ما چقدر واقعی یا رمانتیک باشد، این نیز خودش یک بحث مهمی است. این که سؤال ما در چه زمان و مکانی مطرح میشود، اینها هم مهم است اما باید توجه داشت، نکاتی که از منظر ما مهم است نافی آن نیست که به این موضوع نپردازیم. اتفاقاً همیننکات کمک میکند که دقیقتر به سؤال بپردازیم. چون وقتی شما به یک مسألهای میپردازید میبایست آن مسأله واقعی و اصلی باشد؛ این یک اولویت بوده و طبیعتا یک آثاری دارد. به همان نسبت اگر به یک مسأله غیر واقعی، رمانتیک، فانتزی یا حاشیه ای بپردازید هم یک آثار دیگری دارد.
سیاست خارجی کشورهای دنیا مبتنی بر چه پارادایمی است؟!
من بر این مبنا یک توضیح و مقدمهای را در باره این سؤال عرض میکنم.
روی این سخن تأمل بفرمایید. سیاست خارجی هر کشوری- این که میگویم هر کشوری، با عنایت عرض میکنم. امروز تقریباً نزدیک به دویست واحد سیاسی یا کشور داریم- معمولاً یک اصول و اهدافی دارد. یک مفاهیمی دارد که آن مفاهیم را بر اساس آن نگاهی که دارند تعریف میکنند. همچنین یک ارزشهایی نیز وجود دارد. آن موقع شما میبینید که بر اساس این اصول، این اهداف، آن تعریفی که از مفاهیم دارند، آن ارزشهایی که دارند، در سیاست خارجی برای خودشان یک حقوق و یک منافعی تعریف میکنند. وظیفه دستگاه سیاست خارجی یا دستگاههای مرتبط با سیاست خارجی این است که بتوانند مبتنی بر این پارادایمی که شکل میگیرد، آن حقوق و منافع را دنبال بکنند.
این که گفته میشود یک ارزشهایی وجود دارد و یک اهدافی وجود دارد، این نیست که بگوییم تنها در کشور ماست که یک نگاه ارزشی داریم و یک همچنین بنگاهی را نیز در سیاست خارجی میآوریم و کشورهای دیگر این را ندارند. اگر کسی یک جستجوی حداقلی در اسناد مهم سیاست خارجی کشورهایی که امروز در دنیا مطرح هستند و خودشان را به عنوان قدرت بزرگ معرفی میکنند، داشته باشد میبیند که در آنها نیز همه این مبانی وجود دارد. یعنی صحبت از ارزشها، اهداف و اصول وجود داشته و اینها را تعریف میکنند. در هر مقطعی نیز اینها را تعریف کردند.
شما جدیدترین اسناد استراتژی امنیت ملی آمریکا یا کشورهایی نظیر انگلیس، فرانسه یا آلمان را ببینید. در آنجا بیان میکنند که ما میخواهیم برای این ارزشها و برای این اهداف و بر مبنای این اصول، سیاستهای مشخصی را عنوان کرده و دنبال بکنیم.
هر کشوری یک همچنین چارچوب و پارادایمی را در سیاست خارجیاش دارد و بر این مبنا فعالیت میکند. حالا ممکن است یک کشوری دچار ضعف باشد، یکی قدرت داشته و یا دیگری دچار ازهمگسیختگی یا درهمریختگی شده باشد اما اصل این موضوعات را تقریباً در همه کشورهای دنیا وجود دارد و سیاست مداران آنها ادعا دارند که ما کارهایمان را بر این مبنا دنبال میکنیم.
[سوال اینجاست که] آن وقت سیاست خارجی در عرصۀ بینالملل چگونه شکل میگیرد؟ میشود عرصهای از رویارویی این سیاستهای خارجی با همدیگر. یک کشور در این جا، یکی در جای دیگر. طبیعتاً در این رویارویی هر کسی هم میخواهد منافع و حقوق خودش را مبتنی بر آن عواملی که عرض کردم دنبال بکند.
«تهدیدها و فرصت ها»چگونه «تقابلات و تعاملات»بین المللی را شکل میدهد؟
نمودار ترسیمی چهارچوب سیاست خارجی
این جا است که آن اشتراکات و اختلافها پیش میآید. یعنی ممکن است اصول یک عدهای با هم مشترک باشد. یک عده نیز ممکن است با هم اختلاف داشته باشند. ممکن است [کشورهای دنیا] اهدافشان با هم مشترک باشد و یا ممکن است با یکدیگر اختلاف داشته باشد. همین طور ارزشهایشان و مبانی دیگر؛ به تبع این اشتراکات و اختلافات، حقوق و منافعآنها نیز با هم مشترک یا متفاوت میشود.
این آن بحثی است که در عرصه جهان وجود دارد. این نکاتی که تا الان عرض کردم، ربطی به ایران ندارد؛ عرصه جهانی را عرض میکنم. خب این مشترکات که به وجود میآید، در روابط خارجی بین همین سیاست خارجی کشورها و بین پارادایمها یا چارچوبهایشان یا برنامههای سیاست خارجیشان، این مشترکات تولید چه میکند؟ تولید فرصت میکند. تولید فرصت میکند یعنی چه؟ یعنی زمینه را برای تعامل فراهم میکند. همچنانکه آن اختلافات چه میکند؟ - چون بالاخره تو میگویی من این را دنبال میکنم، او یک چیز دیگری میگوید و اینها در یک جایی با هم تزاحم پیدا میکنند- تولید تهدید میکند و تهدیدها زمینه را برای تقابل فراهم میسازند.
البته این یک طیف است؛ یعنی این تعامل میتواند از یک همکاری ساده باشد تا یک اتحاد راهبردی. همچنانکه در تقابل نیز همینطور است؛ ممکن است از یک رقابت باشد- یعنی یک جا یک اختلافی باشد، شما منافعی دارید و دیگری یک منافع دیگر- این فرصت را برای یک نوع تهدید فراهم میکند و به تبع آن یک نوع تقابل. البته این تقابل میتواند از یک حداقلی مثل رقابت باشد تا یک حداکثری مثل جنگ. اینها در منطق سیاست خارجی در عرصه بین الملل وجود دارد.
حالا این فقط بین کشور الف و ب نیست. عرض کردم شما در دنیا دویست کشور دارید؛ ممکن است از تعامل و تقابل کشورهای دیگر با هم برای شما تولید فرصت یا تهدید بشود و به تبع منجر به تعامل یا تقابل بشود. یعنی ممکن است کشور ب و ج با هم اختلافاتی داشته باشند و این اختلافات برای شما فرصت تولید کند. ممکن است اشتراکاتی نیز داشته باشند و این اشتراکات برای شما تهدید ایجاد کند. اینجاست که عرصه سیاست خارجی یک عرصه چند وجهی و پیچیده میشود.
دلواپسی در سیاست خارجی؛ ابزار دیدهبانی برای تامین منافع ملی و تثبیت حقوق کشور
این که گفته میشود باید در سیاست خارجی هوشمند بود و باید رصد کرد، این است. عرصه سیاست خارجی یک عرصه رصد هوشمندانه است. سیاست خارجی عرصۀ رصد هوشمندانه استبا دقت. باید با دلواپسی مرتب رصد بکنید. در صورتی که حالا دلواپسی را به سخره میگیرند. آخر مگر میشود نبود؟ در دنیایی که مملو از تعاملات و تقابلات این فرمی است که هر کدام از آنها میتواند برای شما تولید فرصت یا تهدید بکند، بعد میگویند یک عدهبیخود دلواپس هستند.
اصلا کار در این حوزه مستلزم دلواپسی است. باید مرتب رصد بکنند. اصلاً هوشمندیاش در این است. این که مثلاً یک کسی را در دیدهبانی بگذاری و بگویی این بیخود دغدغه دارد و این طرف و آن طرف را نگاه میکند و دلواپس است، حرف ناصحیحی است؛ او اصلاً کارش این است.
گفتگو یک وسیله است، نه هدف
حالا اگر این سؤال را بیاوریم و در این عرصه مطرح بکنیم که آیا تعامل خوب است یا تقابل؟، پاسخ شما چیست؟ فکر نمیکنید این سؤال از اساس غلط است؟ طبیعتاً در مواقعی اقتضا به تعامل است و در موارد دیگر تقابل. «تعامل یا تقابل»در سیاست خارجی مثل «گاز یا ترمز؟»در رانندگی!این اصلاً موضوعی نیست که شما بگویید من اینطور دوست دارم و [باید آن را] به رأی بگذاریم. مثل این است که مثلاً در رانندگی شما بگویید گاز خوب است یا ترمز. خیلی خب، اگر بحث نشد، به رأی بگذاریم. معلوم است! یک جاهایی باید گاز بدهید و یک جاهایی نیز باید ترمز بگیرید.
عرض من این است که سؤال باید دقیق باشد. اگر سؤال دقیق نباشد، اگر سؤالات واقعی نباشد، یک فضایی ایجاد میشود. یک عده طرفدار تعامل میشوند و یک عده هم طرفدار تقابل. بعد حالا بحث کنیم. خب این چه فایدهای دارد؟ اصلاً چه کسی گفته که این دوگانه درست است؟ چه کسی این را مطرح کرده که یا تعامل یا تقابل؟
البته خود آقای رئیس جمهور در همان سؤالی که مطرح میکنند که اتفاقاً در یک جلسه دانشگاهی هم بوده، این را نیز عنوان کردند که «عدهای بر تقابل مستمر با جهان تأکید دارند و عدهای معتقد هستند که میتوان بسیاری از مشکلات را با گفتگو حل کرد.5»پس قبول دارند که همه مشکلات را نمیتوان با گفتگو حل کرد. «عدهای میگویند فقط تقابل»؛ چه کسی این حرف را زده؟!
همچنان که عدهای که میگویند فقط معتقد به تقابل هستند؛ نه! کسی چنین حرفی را نزده. چه کسی بوده؟ بیاورید بگویید چه کسی این حرف را زده.
ما هر شش مسئله با آژانس را در سال 86 حل کردیم
بعد خود ایشان آن جا اشاره میکنند که «بدیهی است وقتی حملهای صورت میگیرد، نمیتواند از تعامل سازنده سخن گفت.6»پس هیچ؛ دیگر چه چیزی را میخواهید به رأی بگذارید؟! در ادامه مثالهایی را بیان میکنند که «عدهای میگویند در گفتگو با آژانس وقت تلف کردید و گفتگو هیچ فایدهای ندارد ولی یک عده میگویند میشود با مذاکره به نتیجه رسید.7» چه کسی گفته در گفتگو با آژانس وقت تلف کردید؟ وقتی با آژانس یک مدالیتهای نوشته شد و او اعلام کرد که ما مسائل باقیمانده داریم، آن مسائل باقیمانده یا به قول خودش «outstanding issues8»چه بود؟ همۀ مسائلی بود که مربوط به دولت هشتم و قبل از سال دو هزار و سه بود. در چه زمانی حل شد؟ آژانس در سال 86 برای هر شش مسأله رسماً نامه داد و گفت همهاش حل شد. پس این طور نیست که کسانی بگویند وقت تلف کردید. نمیخواهد این کار را انجام بدهید.
شش قدرت جهانی سال 87 مجبور به آمدن پای میز مذاکره شدند یا سال 92 ؟!
پرسش دیگر آنکه طرح مسأله، در چه بستر تاریخی است و چه کسی این بحث را مطرح کرده؟ مخاطب کیست؟ میگویند وقتی که ما با شش قدرت جهانی مذاکره میکردیم عدهای میگفتند نباید مذاکره کرد و این مذاکرات فایدهای ندارد. خب این بستر زمان و مکان را توضیح بدهیم!
شش قدرت جهانی چه وقت مجبور شدند پای میز مذاکره بیایند؟ سال نود و دو مجبور شدند بیایند یا سال هشتاد و هفت آمدند؟ شما که تعلیق کرده بودید و همه چیزها بسته شده بود و آنها نیز گفته بودند همین است که هست.
اگر ما صورت مسأله را دقیق مطرح نکنیم و بعد سؤالاتی را مطرح کنیم که ابعاد آن روشن نشود، طبیعی است که پاسخ هم نمیتواند کمککننده باشد. انشاءالله در یک فرصت دیگری در محیط دانشگاهی به روند مذاکرات هستهای خواهم پرداختحالا من آن مباحثی که ایشان راجع به توضیح روند گفتگوهای هستهای را انشاءالله در یک فرصت دیگری در همین محیط دانشگاهی خواهم پرداخت. احتمالاً در شانزده آذر. چون الان وقت ما محدود است و نمیخواهم همه آنها را جواب بدهم.
اگر در سیاست خارجی واقع بین نباشیم، دچار خطای جدی خواهیم شد
من فعلاً میخواهم یک سؤال را مطرح بکنم. این که گفته میشود بحث بکنیم که تعامل یا تقابل؟ و اگر به نتیجه نرسیدیم، آن را به رفراندم بگذاریم مانند آنست که بحث کنیم در رانندگی از ترمز استفاده کنیم یا گاز؟ و اگر به نتیجه نرسیدیم، به رفراندم بگذاریم! این اقتضائات خودش را دارد. هر موضوعی را باید بدانیم که میخواهیم چه کار بکنیم.
در موضوعی مثل سیاست خارجی که اول هم عرض کردم، هدف باید طرفهای مقابل باشد، نه بحثهای داخل و مصارف داخلی. چون اگر این باشد، یک خسران بزرگ خواهد بود.
اگر شما بخواهید به جای این که به موضوعاتی که حقیقی و واقعی هستند- یعنی آن جاهایی که شما میبینید عرصهای تحت عنوان تزاحم یا تعارض مؤلفههای سیاست خارجی شما، منافع و حقوق شما با کسان دیگر به وجود میآید- در این جا اگر شما آمدید یک بحثی را مطرح کردید که از اساس یک بحث دقیقی نبود و یک بحث نادرست بود، دچار خطای جدی میشوید.
«تنش زدایی»یک تکنیک است نه راهبرد/ «تهدید زدایی»؛ اصل استراتژیک در سیاست خارجی
ببینید، یکی از موضوعاتی که خیلی مطرح میشود. بحث تنشزدایی است. این را خیلی مطرح میکنند.
این که عرض کردم شما یک سیاست خارجی دارید. با یک سری مؤلفههایی که میخواهید با آن حقوق و منافعتان را دنبال بکنید. یک فرد دیگری دارد به گونهای دنبال میکند که حقوق و منافع شما به خطر میافتد. بعد بگویید نه، برای ما اصل این است که تنش نباشد. او میگوید خیلی خوب است. پس من جلو میآیم. مثلاً میگوید خیلی خب، برای تو اصل تنشزدایی است. خب این خیلی خوب است؛ من با هر تهدیدی که علیه تو انجام بدهم زمینه یک تنش ایجاد میشود، در نتیجه آن وقت تو عقب مینشینی و من نیز جلوتر میآیم.
یک تکنیک و یک تاکتیک را جای یک راهبرد و یک اصل قرار دادن؛ این میشود آن خطا. یک تکنیک یا تاکتیک را راهبرد انگاشتن خطاستاصل برای شما این است که منافع و حقوق و امنیت و این مصادیق حفظ بشود. مثلاً بگویی خیلی خب، شما آمدی و چند استان من را اشغال کردی، خرمشهر را گرفتی، چون برای من اصل تنشزدایی است، من نیز من تنشی ندارم؛ حالا سعی میکنم این را با تعامل با تو حل کنم. آیا اینگونه خرمشهر آزاد میشود؟
همین امروز اگر یمنی ها همین طور بگویند که برای اصل برای ما، تنشزدایی و تعامل است. آن وقت چگونه میتواند از خودش دفاع بکند؟ اصلاً کدام کشور دنیا همچین حرفی را میزند؟ شما میبینید. این همه کارهایی که میکنند برای چیست. اگر همه آنها میگفتند تعامل و گفتگو، پس چرا به این مقدار زیاد هزینههای دفاعی میکنند؟ همان کشورهایی که برخی میگویند ببینید، اینها خیلی خوب هستند و اهل تعامل هستند!
دیپلماسی تنها ابزار حفظ حقوق و تامین منافع در عرصه بین الملل نیست
این یک سؤال مهم است. ضمن این که وقتی در سیاست خارجی گفته میشود این اهداف باید محقق بشود. این امنیت، این حقوق، این منافع، این مباحث دنبال بشود. یکی از ابزارش دیپلماسی است اما یکی دیگر از ابزارش هم قدرت دفاعی شماست. یکی از ابزارش پشتوانه مردمی شما است. یکی از ابزارش توانمندی داخلی شما است. با اینهاست که شما میتوانید آنها را دنبال بکنید.
این که شما بگویید نه، همه اینها تنها در این است که ما برویم مذاکره بکنیم، کمی لبخند بزنیم یا گفتگو بکنیم، حل میشود، صحیح نیست. بعد میبینید که او استقبال میکند. او میگوید اگر قرار باشد تو از یک منفعتت، از یک حقت، از یک هدفت، از یک اصلت، از یک ارزشت بدون این که من هزینه بکنم دست برداری. اینکه خیلی خوب است.
بعد دیدید که همین حرفها را بیان کرده و پوزخند زدند. شما خاطراتشان را بخوانید؛ اینها دیگر لبخند نبوده، پوزخند بوده. رئیس جمهور سابق آمریکا بیان کرد؛ گفت ببینید، ما بخشی از صنعت هسته ای ایران را بدون این که یک گلوله شلیک بشود، توانستیم تعطیل بکنیم و مواد هسته ای او را خارج بکنیم. خب بله، او استقبال میکند. میگوید این تعامل که بد نیست. برای شما دست هم میزند.
سرابِ اعتماد به آمریکا؛ از مصدق تا برجام
بحثی که وجود دارد، این است که همین امروز شما- حالا آن نکاتی که میخواهم عرض کنم این است که آن وقت این سیاست خارجی در چه بستری صورت میگیرد؟ این خارج از تحولات محیطی نیست. حالا بعضی از این تحولات محیطی داخلی است. بعضیهایش منطقهای است و بعضیهایش بینالمللی و جهانی است.- بله، شما باید هوشمند باشید. فعلا بحث این نیست که شما فلان هدف یا آرمان را کنار گذاشتهاید. بحث این است که چرا واقعیتها را نمیبینید؟توجه داشته باشید. به موقع رصد بکنید. به موقع دلواپس باشید تا بتوانید به موقع اقدام لازم را داشته باشید و باید بدانید اقتضائات زمانی چیست. یکی از بحثهایی که امروز بسیار اهمیت دارد، این است که سیاست خارجی عرصه واقعیتها است. فعلا بحث این نیست که شما فلان هدف یا آرمان را کنار گذاشتهاید. بحث این است که چرا شما واقعیتها را نمیبینید؟
حالا همین موضوع آمریکا. خب یک کشوری که در طول تاریخ نشان داده است که نمیشود به او اعتماد کرد. از بیست و هشت مرداد سی و دو حساب کنید. کسی که اعتماد کرد، نشان داد که نمیشود به آمریکا اعتماد کرد. و در جاهای دیگر و در رفتارهای دیگر مثلاً بگوییم امضای فلان فرد تضمین است. بعد که انجام نشود، بگوییم او شکست اخلاقی خورد. بقیه هم بیخود دلواپس هستند. بله، او شکست اخلاقی خورد. خب شکست اخلاقی را که دهها سال قبل خورده بود. آن وقت با این استدلال میشود منافع و حقوق را دنبال کرد؟
اعتماد نابجا به دشمن، زیاده خواهی او را به دنبال خواهد آورد
شما همین امروز میبینید. مثلاً گفته میشود رئیس جمهور فرانسه دارد یک نقشی ایفا میکند. برخی میگویند بله، عرصه سیاست خارجی عرصه واقعیتها است ولی چشمشان را روی برخی از واقعیتها میبندند. این خیلی بد است. اتفاقاً بحث ما این است که چشممان را بر واقعیتها نبندیم. واقعیتها را دقیق ببینیم. هنر بزرگ امام این بود که اتفاقاً واقعیتها را دید. کامل دید. نگذاشت واقعیتها را گزینشی به ما نشان بدهند. تمام آن چه واقع بود را میدید.
امروز شما ببینید. مثلاً میگویند رئیس جمهور فرانسه میگوید من میخواهم واسطه بشوم. میگوییم آقا، یک توافقی به اسم برجام امضا شده است در همین موضوع هستهای. خود شما اذعان میکنید که ایران همه تعهدات خودش را انجام داده. بیشتر هم انجام داده که مدیون نباشد! این را که خود آنها بیان میکنند. یک طرف هم از توافق خارج شده. خارج شده یا نشده؟ نه که خارج شده، اصلاً فراتر از آن، ادعاهای جدید نیز مطرح میکند.
فشارهای جدید میآورد؛ اصلاً خودش بیان میکند که فشار حداکثری؛ نه این که در خفا اعمال بکند و در اعلام یک اسم دیگری بگوید. در اعلامش نیز همین را بیان میکند. سه کشور اروپایی نیز همینطور؛ حاضر نمیشوند که بگویند این رفتار نقض توافق است. تا همین الان حاضر نشده و حتی حاضر نمیشوند یک بار محکوم بکنند. حداکثر کاری که میکنند، این است که میگویند ما متأسف هستیم. بعضی وقتها دیگر لطف میکنند و میگویند عمیقاً متأسف هستیم!
حالا یک قدم جلوتر میگذارند. میگویند بیایید ما واسطه بشویم و حل بشود. چه چیزی حل بشود؟
سیاست خارجی فرانسه، انگلیس و آلمان؛ از سکوت هدفدار در برابر خروج آمریکا تا همپالگی علیه منطق ایران
در همین اجلاس اخیر فرانسه که شما شاهد هستید. وزیر خارجه ما به آن جا میرود. میگویند به این جا بیایید، ببینیم چگونه حل بکنیم. رئیس جمهور ما همان روز میگوید من حاضر هستم با هر کسی گفتگو بکنم. از همین مبنایی که تعامل خیلی خوب است.
خب وقتی این دوتا بیان میشود، رئیس جمهور فرانسه -خواهشم این است که این را ببینید. امروز که دیگر به مدد فناوریهای ارتباطی همه چیز قابل دسترس است. صوت و تصویر رئیس جمهور فرانسه را ببینید. کنار رئیس جمهور آمریکا میایستد و- بیان میکند که امروز رئیس جمهور ایران میگوید من حاضر هستم با هر کسی گفتگو بکنم. وزیر خارجه ایران به این جا آمده است. این را ببینید. عین اظهارات مکرون است که عنوان میکند: «این نتیجه فشارهای آقای ترامپ در این دو سال است و من میخواهم بگویم که این از ثمرات و آثار مثبت فشارهای آقای ترامپ است.»این را بیان میکند. بعد هم میگوید بله، اول باید مشکل با این ]ترامپ[ حل بشود.
آن فرد دیگرشان، نخست وزیر انگلیس میگوید تنها کسی که میتوانست چنین رفتاری را با ایران انجام بدهد، ترامپ بوده و ما از او تشکز میکنیم. این را به صراحت بیان میکند. کِی؟ بعد از ملاقات با رئیس جمهور ما در نیویورک. در همان جا مصاحبه میکند و این مطالب را بیان میکند.
دنیا فقط 5+1 نیست!
خب این واقعیتها را باید در سیاست خارجی دید یا نباید دید؟ اقتضای چنین رویاروییای که شکل میگیرد، تعامل میشود یا تقابل؟ چه کسی گفته که تعامل نباشد؟
من عرض کردم. در عرصه سیاست خارجی نزدیک به دویست کشور در دنیا وجود دارد. بله، چندتا کشور معدود این طوری هستند. اتفاقاً بحث همین است که اتفاقاً عرصه سیاست خارجی عرصه تعامل گسترده هم هست. تعامل گسترده یعنی این که به چند کشور معدود معطل نشوید. صادرات شما به کل اتحادیۀ اروپا از نصف صادراتتان به افغانستان کمتر است من این را بارها عرض کردم. در همین دوران پس از برجام که میگفتند گشایش شد و خیلی خوب شد. صادرات شما به بیست و هشت کشور اتحادیه اروپا کمتر از نصف صادرات شما به افغانستان است.
خب این تعامل را این جا به کار بگیرید. منافع را دنبال بکنید. الم تکن ارض الله واسعةً؟ این همه کشورهای دیگر در دنیا هستند. خب بله، این انجام بشود. چه کسی میگوید تعامل سازنده بد است. آن چیزی که بد است، تعامل بازنده است. آن است که جوابی در پی نخواهد داشت.
اگر با صدام مذاکره میکردیم، خرمشهر آزاد میشد؟!
بحث این نیست که «تعامل یا تقابل؟»؛ ما دهها کشور داریم که عرصه تعامل گسترده و سازنده است. اتفاقاً اینها است که باید یک کارنامهای ارائه بشود. ما چقدر توانستهایم با اینها تعاملات داشته باشیم؟چرا نداشتیم؟ این تعاملات را چه کسی نفی کرده است؟
یک وقت هست که شما دارید با یکی صحبت میکنید. مثلاً سر یک موضوعی با هم بحث و گفتگو میکنید. مثلاً یک کالایی را بخرید یا بفروشید؛ تعامل میکنید، صحبت میکنید اما اگر کسی آمد وارد حقوق شما شد، وارد حوزه امنیت یا وارد خانه شما شد و قصد تعدی داشت، میگویید حالا بنشین با هم گفتگو بکنیم؟
خب این که تجربه عینی ما بود. وقتی که آمد خرمشهر را اشغال کرد و استانهای ما را اشغال کرد. شما ببینید. همین قدرتهایی که میگویید تعامل چه کردند. چه قطعنامهای صادر کردند. شما قطعنامه اول پس از شروع جنگ را بخوانید. یک جستجوی کوچک کافی است. گویی که اتفاق خاصی نیفتاده است. خیلی خب، طرفین را به خویشتنداری دعوت میکنیم و بعد دیگر سکوت است. آقا، آمده چهار استان تو را گرفته! قطعنامه دوم چه مدت بعد صادر میشود؟ حدود بیست ماه بعد. وقتی که شما خرمشهر را آزاد میکنید. تقریباً یک ماه بعد از آزادی خرمشهر است. خب این جا عرصه کدام است؟ این جا سؤال کنیم تعامل یا تقابل؟گاز یا ترمز؟ و اگر به نتیجه نمیرسیم، به رأی بگذاریم؟! /پایان خبر
1 الی 7- رئیس جمهور در آیین آغاز رسمی سال تحصیلی 98-99 دانشگاهها و مراکز پژوهشی و فناوری کشور در دانشگاه تهران/ متن منتشر شده در پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری http://www.president.ir/fa/111831
8- مسائل قابل ملاحظه