اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. اللهم صل علی محمد و آل محمد. الفلک الجاریه فی للجج الغامره.
خدمت همه شما عزیزان سلام عرض میکنم و این ایام مبارک را به همه شما تبریک عرض میکنم. ان شاءالله که برای همه کشور و امت اسلامی مبارک باشد. همین طور تبریک عرض میکنم این حرکت مبارک و میمونی که شما امروز به خوبی دنبال میکنید و آن طرح موضوعات واقعی در جامعه است. یکی از ضرورتهای حرکت دانشجویی این است که توجه خودش را به مسائل اصلی و واقعی کشور معطوف بکند. از مسائل حاشیهای و آن چیزهایی که نزاع در آن هیچ فایدهای برای انقلاب و کشور ندارد پرهیز بکند. من خودم به سهم خودم در همین دقایقی که در خدمتتان بودم، هم از صحبتهای دوستانمان استفاده کردم و هم از کاری که ارائه شده بود. امیدواریم چنین حرکتهای مبارکی تکثیر بشود و ادامه پیدا بکند و دانشجو در همه موضوعات هم مسائل واقعی کشور را طرح بکند، هم مطالبه بکند و هم به حل آنها کمک بکند. اما بحثی که در این جلسه و در این لحظاتی که در خدمت شما هستم به طور مقدمه عرض میکنم و ترجیح من این است که مقدمه من طولانی نباشد و برخی از مطالبی را که میخواهم خدمتتان عرض کنم، در قالب پرسش و پاسخی که با هم داریم باشد تا حرفها معطوف به آن چیزی باشد که مورد نظر شما هم هست.
نبرد تاریخی خدا و کدخدا به مثابه نبرد حق و باطل
بحث خدا و کدخدا که دیدم در تبلیغ شما هم مطرح شده، یک بحث قدیمی است. شاید به قدمت تاریخ انبیاء. یک دعوای همیشگی بوده. بحث نزاعی که انبیا با کسانی که در برابر آنها ایستادند داشتند. این خیلی مهم است که این درک صحیح را داشته باشیم که ریشه این نزاع چیست. چه نکتهای موجب چنین اختلافی میشود؟ شما وقتی که در آیات قرآن بررسی میکنید و آن را مطالعه میفرمایید، یک نکتهای را میبینید که خود قرآن به صراحت بیان میکند. آن هم نه یک بار بلکه این را چند بار اشاره میکند که اگر شما از این کسانی که در برابر شما ایستادهاند و با شما مخالفت دارند و با انبیا و پیامبران بزرگوار مخالفت میکنند. اگر از آنها سؤال کنید که چه کسی آسمانها و زمین و هستی را خلق کرده.
«وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ»
جواب آنها به شما این خواهد بود که آن کسی که اینها را خلق کرده خداوند است. آن هم با تأکید به شما خواهند گفت. « لَيَقُولُنَّ اللَّهُ » حتی این را نمیگوید که اگر از مؤمنین سؤال کنی که چه کسی اینها را خلق کرده، به تو خواهند گفت که خداوند خالق است. میگوید اگر از آنهایی که در مقام مقابله با پیامبران هستند هم سؤال کنی، آنها این جواب را میدهند. سؤال این است که پس دعوا سر چیست؟ اگر دعوا سر خالقیت نیست و اینها هم میگویند خالق هستی و زمین و آسمان و همه چیز خداوند است، پس دعوا بر سر چی چیزی بوده است؟ معرکه اصلی انبیا چه است؟ این یک سؤال مهم است.
مفهوم ربوبیت از سیاسی ترین مفاهیم قرآن
یک موضوع و مفهوم مهمی که در قرآن به آن بسیار اشاره شده. حداقل در فهم من شاید یکی از سیاسیترین مفاهیم قرآن است، مفهوم ربوبیت است. رب را در عربی معنی کردند یعنی کسی که سیاست میکند.
«رَبَّ القومَ، ای ساسهم وکان فوقهم»
یعنی کسی که سیاست یک مردم و گروهی را عهده دار میشود، او ربشان میشود. «رب القوم» به این معنا است.
دعوای ربوبیت یا خالقیت؟
دعوایی که وجود دارد سر این موضوع است که این مفهوم است که مورد ادعا است. دعوای اصلی انبیا سر این موضوع بوده و تمام دعوایی که شما میبینید بین پیامبران با مخالفینشان بوده، بیش از این که در مورد مفاهیمی مثل این که کی خالق است و کیآفریننده است، سر این است که چه کسی سیاست بکند. چه کسی باید در جایگاه ربوبیت قرار بگیرد. این بحث اصلی است. لذا شما میبینید هم قرآن چنین ادعایی را دارد که
«ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ»
حکومت باید از آن او باشد. او است که در موضع ربوبیت است.
«أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِكِ النَّاسِ»
او است که چنین جایگاهی دارد. کسانی هم که در برابر انبیا بودند ادعای ربوبیت را داشتند. ادعای خالقیت و چیزهای دیگر را نداشتند. اگر فرعونی پیدا میشده، تعبیرش این بوده که «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى» من در موضع رب شما هستم. من هستم که باید تعیین کنم چه باشد و چگونه عمل بشود. برای همین است که اگر موسایی به سراغ او میرود، اولین بحث او این است که «إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ». ما فرستادگان رب تو هستیم. جواب او هم این است که اول اصل موضوع را ثابت کن و بعد بگو. اولین سؤالی که او میکند. «من رَبِّكُمَا» اصلاً رب چه کسی است؟ «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى» من در اصل موضوعش بحث دارم، تو میآیی میگویی من فرستاده رب تو هستم. دعوا سر ربوبیت است.
شما در آیات قرآن فراوان میبینید. یک موضوعی که وجود دارد این است. اگر نمرودی در برابر حضرت ابراهیم علیهالسلام هست، او هم همین است.
« أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَآجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رِبِّهِ»
یا اگر اصحاب کهف قیامی میکنند، بحثشان این است که
«وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»
دعوا سر این مسئله است. اینکه چه کسی باید حکومت کند؟ و یک جامعه چگونه باید مدیریت بشود؟ هدایت بشود و سیاست بشود. این خدا و کدخدا اینجا است. شما این مباحث خاص روز را توجهی نداشته باشید. این بحث یک بحث اساسی است که آیا خداوند باید در جایگاه ربوبیت قرار بگیرد یا این که کسانی به عنوان کدخدا خودشان را در این جایگاه قرار میدهند. این را در تحقیقاتی که دارید بررسی بفرمایید. اکثر پیامبران همین را داشتند. حالا بحث اقتصادی شد. گفتند :
« يَا شُعَيْبُ أَصَلاَتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء »
دعوا فقط بر سر نماز تو نیست. دعوااین است که تو میگویی مناسبات اقتصادی هم باید این گونه باشد. این طوری غلط است. ما این را نمیپذیریم. این بحث است. دعوایش این است که تو چه کار داری که داری مناسبات اقتصادی دیگری تعریف میکنی.این آن دعوا است. امروز هم اگر شما میبینید عدهای ادعای کدخدایی میکنند، ادعایشان در این بحث است. وگرنه شما میبینید آقای اوباما میگوید نه. ما در این که
«وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ»
همچین ادعایی نداریم. میگوید من هم هر هفته کلیسایم را میروم. عبادتم را هم انجام میدهم. نکتهای که وجود دارد، دعوا سر این است که چه کسی در موضع ربوبیت قرار بگیرد. این است که دارد موضوع بحث میشود. چه کسی است که ادعا میکند این من هستم که باید در برابر خدا کدخدایی بکنیم. این آن بحث اصلی است.
جاهلیت یعنی انسان در جایگاه ربوبیت
لذاست که تمام آن چیزی که در تاریخ وجود داشته و شما ملاحظه میفرمایید، یک تقابلی این گونه بوده است. به تعبیر قرآن جاهلیت در آن شکل اعلایش یعنی همین. یعنی این که تو بگویی غیر از خداوند که
«أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ»
است و اینها، عوض این که او در جایگاه ربوبی قرار بگیرد، یک فردی با تمام آن ضعفهایی که دارد بخواهد قرار بگیرد. این میشود جاهلیت.
«أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا»
بحث این است که اصلاً چه کسی بهتر از خداوند میتواند در آن جایگاه قرار بگیرد که
«أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ»
که همه چیز را بهتر میداند. اگر این نشود و یک کسی بخواهد مبتنی بر جهل در موضع هدایت انسانها و موضع ربوبیت انسانها قرار بگیرد میشود جاهلیت.
جاهلیت مدرن یعنی کدخدا به جای خدا
باز تعبیر قرآن را ببینید.
« أفغیر الله تأمرونی أعبد أیها الجاهلون».
اصلاً جاهلیت را این میداند. جاهلیت مدرن هم دقیقاً همین است. یعنی همان نگاه با یک شکل مدرنی ظهور و بروز پیدا بکند. تمام بحثش این است که آن جاهلیت مدرن این میشود که بگوید باید کدخدایی غیر از خداوند در موضع ربوبی جهان قرار بگیرد. این هم حالا یک بحثی نیست که بگوییم یک تاریخی بوده و یک زمانی ما خواندیم. این موضوعِ همین سال دو هزار و پانزده میلادی ما است. در همین سال دو هزار و پانزده است که کسانی ادعای چنین ربوبیتی را دارند. شما این سند استراتژی امنیت ملی آمریکا را که ملاحظه بفرمایید. این مال فوریه دو هزار و پانزده است. بهمن ماه. مال سه ماه پیش است. مقدمهاش را آقای اوباما نوشته. به صراحت هم گفته به عنوان سند رسمی و منتشر کرده. همین ادعاها را مطرح میکند. یعنی نگاهش همین است.
در تمام این سند استراتژی اشارهای نمیکند که من خالق هستم. اصلاً کی گفته خدا خالق آسمانها و زمین است. نه. اتفاقاً میگوید چیزهایی که شما مینویسید ما هم مینویسیم. تازه روی پولمان هم اسم خدا را مینویسیم. دعوایش سر چی است. سر این است. میگوید مناسبات حاکم بر جهان را باید من تعیین بکنم. مناسبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، رسانهای جهان را باید من تعیین بکنم. ادعایی که وجود دارد سر این بحث است. لذاست که اگر کسی بیاید بگوید نه، تو نباید تعیین بکنی برنمیتابد. تو چه کاره هستی. این یک منطق قدیمی است. این خدا و کدخدا، کسانی که ادعای کدخدایی داشتند همیشه این گونه بوده. برنمیتابیدند کسانی بخواهند در برابرشان بایستند. این که امروز میگوید ما نگران هستیم، ایران دارد فلان میکند. این همان شعار قدیمی است. ببینید تعبیر فرعون چه است.
«إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ».
من میترسم کسانی بیایند و این مناسباتی که من تعریف کردهام را عوض بکنند. میگوید من این را برنمیتابم. در برابر کسانی که میگویند نه. این طور نیست.
«ﻣَﺂأَﻣْﺮُ ﻓِﺮْﻋَﻮْنَ ﺑِﺮَﺷِﯿﺪٍ»
کی گفته این حرفها درست است. کی به تو همچین حقی داده. تمام بحث این است. او میگوید نه. من این حق را دارم. کسانی برای خودشان حق کدخدایی قائل هستند.
الزامات پذیرفتن حق کدخدایی آمریکابر جهان
حق کدخدایی یعنی چه. الزاماتش یعنی چه. یعنی همین که میگوید این من هستم که باید اجازه بدهم کی چه کاری را بکند و چه کاری را نکند. این من هستم که باید راجع به یک تراکنش بانکی در آن سر دنیا اجازه بدهم یا ندهم. این من هستم که باید راجع به تحقیق و توسعه در دانشگاه امیرکبیر اجازه بدهم یا ندهم. این من هستم که باید تعیین بکنم برنامه تحقیق و توسعه شما، حدش، توسعهاش، لِولش و دامنهاش باید چقدر باشد. با صراحت بیان میکند. اگر او میگفت
«آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ»
یعنی چه کسی به شما اجازه داده است که بروید فلان کار را بکنید. قبل از این که به شما اجازه بدهم بروید ایمان بیاورید. این همین است. بر چه مبنایی است. بر مبنای این که برای خودش حق کدخدایی قائل است. شما ببینید، در همین سند دقیقاً همین بحث را بیان میکند. من توصیه میکنم شما عزیزان حتماً این را ملاحظه بفرمایید و مطالعه بکنید. پنجاه صفحه بیشتر نیست. تعبیرش چه است. اصلاً خیلی فراتر است. اگر او میگفت «انا ربکم الاعلی» آیا «انا ربکم الاعلی» یک موضوع قرون وسطایی و تاریخ قدیم است یا نه، موضوع همین سال دو هزار و پانزده میلادی است. اتفاقاً مقدمه این را که خود اوباما نوشته.
این بخش از توی خود مقدمه است. اوباما چی بیان میکند. میگوید اصلاً سؤال این نیست که آیا امریکا باید رهبری بکند یا نه. رهبری از آن امریکا است. سؤال مطرح این است که امریکا جهان را چگونه رهبری بکند. میگوید آمریکا باید رهبری کند. رهبری قوی و مستمر آمریکا ضروری است. بعد بیان میکند. میگوید ممکن است ما در داخل آمریکا با هم یک اختلافاتی داشته باشیم اما آن چه ما را متحد میکند این اجماع ملی است. مبنی بر این که رهبری جهانی آمریکا همچنان اجتناب ناپذیر است. حالا اگر بگوییم شما این را از کجا دارید.
«إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الأَرْضِ»
همین است. چرا خودت را در این جایگاه قرار میدهی. جوابشان چه است. جاهلیت مدرن همین است. فقط یک کم ادبیاتش فرق کرده. اگر شما در تعبیر قرآن دارید
«فَاسْتَكْبَرُوا فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً»
اگر بگوییم برای چه تو باید رهبری بکنی. گفت چون زورم بیشتر است.
«مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً»
این دارد به صراحت این را بیان میکند. آقا چرا شما باید این کار را بکنید. میگوید اصلاً در جهان مشکلی وجود ندارد که بتوان آن را بدون آمریکا حل کرد. آن هم نه برای این چهار سالی که قرار است من باشم. پایان آن چیزی که در بند آخر بیان میکند، این است که رهبری آمریکا در این قرن باید همچون گذشته همچنان ضروری و اجتناب ناپذیر باقی بماند. چرا؟ چون «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» چون زور ما از بقیه بیشتر است. این آن چیزی است که وجود دارد.آن موقع اگر کسی در برابرش بایستد، میگوید
« ان اخاف ان یبدل دینکم »
اینها میخواهند نظم جهانی را به هم بریزند. اینها میخواهند مناسبات را به هم بریزند. من میخواهم این مناسبات را حفظ کنم. این آن تعبیری است که آنها به دنبالش هستند. اگر بگویی چرا. میگوید بر اساس اصل حاکمیت زور.
بازشناسی مبانی نظام سلطه
در همین متن به صراحت بیان میکند. میگوید اگر لازم باشد ما در مقابله با تهدیدهایی که منافع ما را تهدید بکند، حتی به صورت یک جانبه اقدام خواهیم کرد. ما برای این که بتوانیم این قدرت خود را حفظ کنیم، از همه ابزارهای قدرت امریکا استفاده خواهیم کرد تا تأثیر و نفوذ ما بتواند کماکان از همه کشورهای دیگر بیشتر باقی بماند. چرا. کی به شما همچین حقی داده. شما چه امتیازی دارید. این بر چه مبنایی و کجا تعریف شده. البته مبنای آن وجود دارد. مبنای تئوریکی که اینها دارند. آن وقت میآیند اینها را در همین دانشگاههای ما به عنوان پدران اندیشه آزادی معرفی میکنند.
تئوری پردازی قلدری و سلطه طلبی از سوی پدران آزادی در غرب
این جمله آقای جان لاک را ببینید. در کتاب دو رساله حکومتش که اخیراً در ایران هم ترجمه شده. یعنی یک ترجمه جدید شده، شما این را ملاحظه میکنید. دقیقاً بیان میکند. همین آقای جان لاک که به او پدر آزادی میگویند. جان لاک و اندیشه آزادی. شما اینها را ببینید چقدر وجود دارد. از تعابیرش چی است. من یک بخش از دو رساله حکومتش را برای شما میخوانم. میگوید نوع دیگری از رعیت وجود دارد که نمیتواند به عضویت جامعه مدنی درآید. زیرا هدف جامعه مدنی حفاظت از دارایی است. میگوید بله. یک عدهای هستهای دارند. تو نباید داشته باشی. تو نمیتوانی به عضویت این در بیایی. یک عدهای حق وتو دارند، بقیه نباید داشته باشند. همین آقای جان لاکی که به او پدر اندیشه آزادی میگویند، ایشان این را تئوریپردازی میکند. جالب است که بدانید در سوابق خود همین آقای جان لاک این بحث را نوشته که ایشان عضو انجمن مستعمرات کارولینای شمالی و یکی از سهامداران عمده شرکتهای بردهداری است. آن وقت به من و شما به عنوان پدر آزادی معرفی میشود. بله. چه آزادیای؟ فقط آقای جان لاک نیست. شما میبینید که همین مطالب را آقای جان استوارت میل دارد.
آرمانگرایی کدخدا در سیاست خارجی
این آن نگاهی است که وجود دارد. آن وقت او بر این اساس توی همین سند میگوید، آن نگاهی که من برای اداره جهان دارم باید حفظ بشود. آن ارزشهای من باید بماند. آن ارزشهای من باید ترویج بشود. من یک بخش دیگر آن را بخوانم. مثلاً یک بخش دارد. این جالب است که شما عزیزان بدانید. یک بخش همین سند بخش ارزشها است. کسانی که برای من و شما تجویز میکنند که سیاست خارجی جای ارزشها نیست. جای آرمانها نیست. جای واقعیتها است. یکی از واقعیتها این است که همین کسانی که شما دارید بیان میکنید، خود اینها ارزشهایشان را مبنا قرار میدهند. ببینید همین جا چه میگوید. همان کسی که میگوید این من هستم که باید کدخدا باشم و برای بقیه تعیین تکلیف بکنم، چی را بیان میکند. میگوید ما به تعهد خودمان به ارزشهایمان به چشم نقطه قوت نگاه میکنیم، نه عامل ناراحتی. اقدامات ما مطابق با ارزشهای ما است. به صراحت بیان میکند.
میگوید ما برای رهبری مؤثر در جهانی که دارد آن تغییرات را تجربه میکند، باید بر اساس ارزشهای خودمان زندگی بکنیم و در همان حال به ترویج این ارزشها در خارج بپردازیم. این جایش جالب است. تعبیری که دارد. ارزشهای ما منبع قدرت و امنیت ما هستند. ببینید، بعضاً شبهاتی که مطرح میشود که ایدئولوژیزدایی از سیاست خارجی و ارزشزدایی از سیاست خارجی، آرمانزدایی از سیاست خارجی، ببینید این کسانی که ادعای کدخدایی دارند چی بیان میکنند. اصلاً میگوید من بر اساس ارزشهایم دارم این کار را میکنم. همان ارزشهایی که اینها در برابر پیامبران داشتند. در همین جا بیان میکند. در بند دیگری می گوید،ارزشهای ما این است که از همجنس بازی در همه جهان دفاع بکنیم. این میشود ارزشهایشان. آن وقت این باید مبنای این بحث بشود. اینها آن را بیان میکنند. این نگاه است که برای خودش چنین موقعیتی قائل است. چنین رسالتی قائل است. میگوید من باید این کار را بکنم و بقیه هم باید تبعیت بکنند. میگوید کسی نباید این مناسباتی را که من شکل دادهام به هم بزند. اگر بعد از جنگ جهانی دوم هفتاد سال است که من در جهان یک مناسباتی را شکل دادم که در این مناسبات من و چندتای دیگر، چهارتا قدرت میتوانند امتیاز وتو داشته باشند و دیگران نداشته باشند.
استراتژی تثبیت جایگاه کدخدایی درجهان
اگر من و عده دیگر در همین انپیتی میگوییم سلاح هستهای فقط باید برای این چند قدرت باشد و بقیه نباید داشته باشند. روی این تأکید میکند. برای همین هم هست. تمام نگرانی او این است که این مناسبات به هم بخورد. میگوید این نظمی که در طول هفتاد سال گذشته درست شده است به خوبی در خدمت ما بوده است. ما باید این ساختار بعد از جنگ جهانی دوم را همچنان حفظ کنیم. این مال دو هزار و پانزدهاش است. چون این نظم و این توافقات برای ایجاد جهانی که مورد نظر ما است مناسب است. یک نگاه این فرمی آمده شکل گرفته، دارد یک چنین ادعایی را مطرح میکند و یک چنین مناسباتی را برای خودش شکل میدهد.
جان استورات میل و تئوری ارزش گرایی برای حفظ قدرت و رهبری بر جهان
این که عرض کردم جان استوارت میل. دقیقاً بیان میکند. برای این مبنای تئوریک هم دارند. او بیان میکند که بله. جنگ چیز زشتی است اما بدترین چیز این است که بگوییم ارزشی وجود ندارد که برای آن بجنگید. اینها حرفهای آنها است ها. انسانی که ارزشی ندارد که بخواهد برایش بجنگد، چنین انسانی موجودی نگونبخت است. آن وقت این را مطرح میکند که پس ما باید بر اساس ارزشهایمان قدرتمان را حفظ کنیم. رهبریمان بر جهان را حفظ کنیم. در یک قرن آینده هم رهبری باید از آن ما باشد و ما بتوانیم تنظیم بکنیم. ما بتوانیم بگوییم که چه باید باشد.
جاهلیت مدرن با نرمافزارهای مدرن مانع آزادی و رشد و شکوفایی انسانها میشود
این آن نگاهی است که وجود دارد. این آن جاهلیت مدرنی است که متأسفانه امروز میخواهد خودش را بر جهان تحمیل بکند. این جاهلیت مدرن انسانها را فقط با سختافزارهای مدرن به خاک و خون نمیکشد. با نرمافزارهای مدرن هم مانع آزادی و رشد و شکوفایی انسانها میشود. آذن لکم. او است که میگوید من باید اجازه بدهم آرندی و تحقیق و توسعه چگونه باشد. من باید اجازه بدهم که چندتا سانتریفیوژ کار بکند. من باید اجازه بدهم که فلان باشد. اگر بگویی تو که خودت پنج هزار کلاهک هستهای داری. همین امروز آخرین خبر را دیدید. در همین بحث انپیتی وقتی که میخواهد اصلاح بشود، میگوید نه و اجازه نمیدهد. چه کسانی اصلاح ان پیتی برای خلع سلاح را مانع میشوند، همان کسانی که امروز مدعی کار چندتا سانتریفیوژ در ایران هستند. آن هم زیر نظر آژانس. امریکا و کانادا و انگلیس. این خبر همین امروز است.
جاهلیت مدرن یعنی زور به علاوه تزویر
این آن جاهلیت مدرنی است که امروز میخواهد خودش را بر دنیا تحمیل بکند. در برابر این جاهلیت مدرن و این نگاه قدیم که جاهلیتش قدیم است و شکلش مدرن است. البته تزویر هم به آن اضافه شده. زور است به علاوه تزویر. یعنی همان کسی که این کار را میکند، اتفاقاً مدعی حقوق بشر میشود. مدعی خلع سلاح میشود. مدعی دمکراسی میشود. این آن جاهلیت مدرنی است که امروز شکل گرفته است.
تصویر چهره ی کدخدا در شعر اعتصامی
طبیعی است. کسی هم که در برابرش میایستد را باید رد کند. یا باید بگوید تو سفیه هستی یا باید بگوید تو یاغی هستی. تا بگوید من اینها را قبول ندارم. اگر شما میبینید به تمسخر میگیرند. مرحوم پروین اعتصامی این را خوب به شعر کشیده. یک کسانی خودشان را در نقش کدخدا، محتسب و ژاندارم دنیا میدانند. هر کسی خلاف او حرکت بکند، میگوید این مست است. این دارد نظم من را به هم میریزد. محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت. حالا یکی ایستاده میگوید ای دوست این پیراهن است، افسار نیست. این طور نیست که تو هر کسی را بخواهی بتوانی جلویش را بگیری. گفت مستی زان سبب افتان و خیزان میروی/ گفت جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست. تو در دنیا یک نظم ناعادلانهای درست کردهای. تو یک کشور را بیشتر از پنجاه روز به خاک و خون میکشی، تازه تأیید هم میکنی. همان شورای امنیتت.
این در برابرش ایستاده دیگر و او هم این را برنمیتابد. میخواهد هر طوری شده. از هر شیوهای استفاده میکند. اقتصادی، فرهنگی. گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان/ گفت کار شرع کار درهم و دینار نیست. یعنی چی. باج دادن که نیست حالا این چهارتا را بگیر. دوتا سانتریفیوژ را رد کن. سهتا فلان کن. این حقوق یک ملت است. این گونه نیست که تو یک مناسباتی تعریف بکنی و بگویی حقوقی وجود ندارد. حقوق آن چیزی است که من تعیین میکنم. باید بیایی با من توافق بکنی تا بتوانم یک سهمی به تو بدهم. این دوتا نگاه است. یکی این که میگوید حقوق خودم است. احتیاجی به تو ندارم. از حق خودم دفاع میکنم. گفت آگه نیستی کز سر بر افتادت کلاه. بعدش همین است دیگر. آقا شماها خیلی آرمانی هستید. حرفهای بیخود میزنید. گفت در سر عقل باید بیکلاهی عار نیست. این طور نیست که با یک استهزا و یک تمسخر و یک به سخره گرفتن بتواند مسیر خودش را پیش ببرد. این همیشه بوده. یک چیز جدیدی نیست. همیشه میگفتند
«.نَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ».
ما شما را آدمهای ابلهی میدانیم.
«قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ».
میگوید من از جانب آن کسی که خدا است و او باید در موضع ربوبیت باشد. من دارم از حقوق و مباحث اصلی بحث میکنم. این صحبت پیامبران بوده. هنر بزرگ پیامبران این بوده است که فقط آن زنجیرهای سختافزاری را از پای انسانها برنداشتند. این مناسبات را برنتابیدند.
«وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ».
آن زنجیرهای نرمافزاری که میخواستند بپیچند. بخواهند انسانها را یا با تهدید یا با تمسخر یا با بحثهای دیگر وادار کنند که یک مناسبات غلطی را بپذیرند. اینها را برنتابیدند. آمدند منادی آزادی انسانها شدند. برای آن حرکتی که باید انجام بشود.
پیامبران آزادگان واقعی تاریخ/شهید جهان آرا برای آزادی خرمشهر منتظر کدخدا نبود
آن وقت جالب این است که کسانی که در طول تاریخ پادویی کدخدا را میکنند، آنها بعضی وقتها ادعای آزادی میکنند. آقای جان لاک را عرض کردم. آزادی مال کسانی است که چنین زنجیرها و چنین مناسباتی را برنمیتابند. آزادگان واقعی اینها هستند. آزادگان اصلی پیامبران بزرگ الهی بودند. چه کسانی میتوانند آزاد باشند، آزاده باشند و آزاد بکنند. شهید جهانآرا. اگر خرمشهر آزاد میشود برای چه است. برای این که منتظر چنین کدخدایی نبود. منتظر نبود که او تصمیم بگیرد که آیا صدام را محکوم بکند یا نکند. آیا آزادی با آن به دست میآمد
. اگر میخواست با همین مناسباتی که این کدخداهای معاصر امروز برای دنیا قائل هستند عمل بکند، همین ملت ما چه سرنوشتی داشت؟ هنوز باید یک دیکتاتوری مثل شاه بر این کشور حاکم بود. الآن باید چند استان ما به یغما میرفت. ما باید الآن برای تراکنشهای بانکیمان از آنها اجازه بگیریم. باید اینها را میپذیرفتیم دیگر. برای این که تحقیق و توسعه ما باشد باید او به ما اجازه بدهد. برای این که در انتخاباتمان چه انتخاب بکنیم، باید او باشد که بگوید. فتنه هشتاد و هشت برای چه راه افتاد. همین نگاه بود. میگوید من هستم که انتخاب میکنم. نه این که این را. در اوکراین، در مصر، در هر جا. میگوید این مناسبات وقتی است که منافع من را تأمین بکند. من باید بیایم از دانشمند شما هم بازجویی بکنم. این است دیگر.
درس بزرگ خرمشهر ایستادگی در برابر کدخداست
درس بزرگ خرمشهر چه بود. درس بزرگ سوم خرداد چه بود. این بود که کسانی پیدا شدند که در برابر این جاهلیت مدرن ایستادند. به جاهلیت مدرن امید نبستند. نشان دادند کهماامر فرعون بالرشید. مناسباتی که اینها تعریف کردهاند رشددهنده نیست. اتفاقاً مناسباتی که اینها تعریف کردهاند مانع رشد ملتها است. مانع پیشرفت ملتها است.
حق ملت صدقه نیست که کدخدا بدهد
این جا است که شما میبینید این شهدای بزرگوار ما، عزیزانی امثال جهانآرا بودند که خرمشهر را آزاد کردند.
«قالوا ربنا الله ثم استقاموا».
گفتند ربوبیت از آن خدا است و بر این استقامت کردند. پاسخش چه بود.
«تتنزل علیهم الملائکه ان لا تخافوا و لا تحزنوا».
نترسید و نگران نباشید. چون تمام اهرم طاغوتها و مستکبران و این کدخداها ترساندن است.
«ذلکم الشیطان یخوف اولیائه».
چه چیزی باطل السحر این است؟ نترسید و نگران نباشید. بایستید. حق یک ملت سهم صدقه سری نیست که کدخدایی بخواهد بدهد.
آزادسازی خرمشهر تودهنی به آمریکا
خرمشهر و آزادی خرمشهر نشان داد که یک ملت میتواند بایستد، حق خودش را استیفا بکند و توی دهان این کدخدا بزند. چرا آنها امروز این قدر نگران هستند. چرا امروز ششتا کشور کارشان را ول میکنند. میآیند نه روز صحبت میکنند. واقعاً راجع به چندتا سانتریفیوژ ایستادهاند. او که چند هزار کلاهک هستهای دارد. از چی نگران است. میبیند یک قدرتی پیدا شده که در برابر او ایستاده است به دنیا نشان میدهد میتواند مقاومت کند و پیروز بشود. میتواند مقاومت بکند و پیشرفت بکند. میتواند پیشرفت بکند و تکثیر بشود. او از این میترسد.
پایان پنج قرن تمدن پوشالی و سیطره بر جهان
او میبیند پنج قرن است یک تمدن پوشالی درست کرده، بدون این که هیچ رقیبی داشته باشد. امروز برایش یک رقیب جدی پیدا شده. یک شجره طیبهای که
«اَصلُها ثابِت وَ فَرعُها فِى السَّماء. تُؤتى اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها».
این هنوز از نتایج سحر است. او میفهمد. او میفهمد که جنس این از جنس بقیه نیست. او میفهمد اگر یک تمدنی پیدا شد که به قدرت لایزال الهی وصل شد، این دیگر شکست دادنی نیست. او از این نگران است. فرعون میفهمید که جنس موسی از جنس بقیه نیست که بگوید حالا شما یک کم بالاترش را بیاور. این از جنس اتحاد جماهیر شوروی نیست که بگوید اگر او سه هزار کلاهک درست کرد، من چهار هزار کلاهک هستهای درست میکنم و از صحنه به درش میکنم. یعنی قدرت او از یک جنس دیگر است. قدرتش از جنسی است که این را برنمیتابد. همچنان که ساحران فرعون میفهمیدند که قدرت موسی از یک جنس دیگر است. چیزی نیست که بشود با آن برابری کرد. او از این نگران است.
جنگ اراده ها
برای این است که شما میبینید بلند میشوند میآیند. میگویند حالا صحبت کنیم. چون میبیند دارد یک شجره جدیدی شکل میگیرد. یک قدرت جدیدی شکل میگیرد. هر جا مبارزهای شکل میگیرد، نتیجه آن چه است. همه آنها با هم اراده میکنند شاه بماند، این اراده میکند شاه برود و شاه میرود. همه آنها اراده میکنند از صدام پشتیبانی کنند. امروز سه خرداد است. میبینند چه تودهنیای میخورند. صدام کجاست و مردم ما کجا هستند. همه آنها اراده میکنند این هستهای نشود ولی این هستهای میشود. چرا. چون از همین دانشگاه اندیشهای بروز میکند. تفکری بروز پیدا میکند که نمیترسد. شهیدان بزرگواری که دانشگاه تقدیم نظام کرد. شهید شهریاری، شهید احمدی روشن، شهید علیمحمدی، شهید رضایینژاد، اینها ستارگان بزرگ این عصر در برابر جاهلیت مدرن بودند.
به امید کدخدا نمیتوانند نیاز یک میلیون بیمار کشوررا برطرف کرد
اگر غرب میایستاد و میگفت شما حق ندارید این را داشته باشید. شهدا میدانستند که به امید کدخدا نمیتوانند نیاز یک میلیون بیمار کشوررا برطرف کرد. امثال شهید شهریاری پیدا میشدند. جانشان را تقدیم میکردند اما این کار را انجام میدادند. او از این نگران است. او میفهمد چه قدرتی دارد شکل میگیرد. میفهمد که این دارد تکثیر میشود. فقط خرمشهر آزاد نمیشود، به دنبالش جنوب لبنان هم آزاد میشود. به دنبالش شکستهای جنگهای سی و سه روزه و بیست و دو روزه و هشت روزه هم به دشمنان تحمیل میشود. او میفهمد. او میفهمد با همه سلاحهایی که دارد نمیتواند در این جنگها پیروز بشود.
دلیل نگرانی غرب در برابر ملت ایران
یک نوع جدیدی از مناسبات وارد مناسبات قدرت شده است. دارد مناسبات جدید شکل میگیرد. آن کسی که میگوید
«رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا»
یک مناسبات جدید میآورد.
«حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ»
این حساب را عوض میکند. این است که امروز آنها را نگران کرده است. آن چیزی که امروز ملت ما ادامه مسیر آن را تأمین و تضمین میکند، همین نگاه است. ملت ما امروز میداند اگر امنیتی دارد، اگر پیشرفتی دارد، اگر اقتدار و عزتی دارد، مرهون این نگاه است.
تجربه های عینی سازش با کدخدا شوروی و سازش با کدخدا
خیلی ها بودند که رفتند با کدخدا ساختند. دیدید چه به سرشان آمد. همین اتحاد جماهیر شوروی را ببینید چه کارها که نکرد. تمام آن چه که داشت واندیشه خودش را کنار گذاشت. مارکسیسم را به موزههای تاریخ فرستاد. کشور خودش را به چندین کشور تجزیه کرد. بسیاری از سلاحهای راهبردی خودش را اوراق و dismantle کرد. حمایت خودش را از ظرفیتهای منطقهای که در اقصی نقاط دنیا داشت، مثل کوبا و ویتنام و سایرین برداشت. هر آن چه که بود انجام داد. نتیجهاش چه شد. نتیجهاش این شد که اولین کاری که آنها کردند. گفتند حالا باید خود روسیه به سه کشور تجزیه بشود. دوم این که گفتند ناتو باید به سمت شرق توسعه پیدا بکند. سوم این که روسیه را از گروه جی هشت اخراج کردند. چهارم این که همین تحریمها را علیه او وضع کردند. پنجم این که همین سپر دفاع موشکی که میگفتند ما نگران هستیم، بردند در رومانی و لهستان نصب کردند و همه این اقدامات را علیهاو انجام دادند.
ژاپن و سازش با کدخدا
همین دولت ژاپن میگوید من هفتاد سال است بعد از جنگ جهانی دوم دارم با اینها اعتمادسازی میکنم، ولی میگویند پایگاههای نظامی آمریکا هنوز باید در ژاپن باقی بماند. هنوز اعتمادسازی نشده است. تازه برای ژاپنی که میگویند متحد اصلی ما است. این آن نگاهی است که آنها دارند دنبال میکنند. این است آن فضایی که ماهیت استکبار است.
فکت شیت آمریکائی ها
شما همین فک شیت آمریکاییها را بخوانید. ترجمان مصداقی همین نگاه است. بله. او است که باید تعیین کند تراکنش بانکی در کجا باشد. اگر شما میخواهید یک خریدی بکنید، باید یک کمیتهای تشکیل بشود. آن کمیته تأیید کند که شما فلان قلم را بخرید یا نخرید. آن هم نه فقط در موضوع هستهای. در هر موضوعی که مصرف دوگانه دارد. یعنی اگر در پزشکی، در کشاورزی، در صنعت، در اکتشاف، در هر چیزی اسم یک موضوعی دوگانه شد که هزاران قلم کالا میشود، باید بیایی من تأیید بکنم. این آن جاهلیت مدرن است. چه فرقی بین این جاهلیت با آن چه که از فرعون و نمرود و اینها خواندهایم وجود دارد؟ میگوید:
«إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ»
من نگران هستم که شما نظم موجود را به هم بزنید. اما نظمی که مبتنی بر عدالت نیست باید به هم بخورد. نکته دیگری که وجود دارد این است که او امروز میفهمد در هر صحنه مبارزهای که در این سی و شش سال شکل گرفته، آن کسی که شکست خورده همین استکبار بوده است. او میفهمد که پیروز این مبارزه چه کسی است. لذا امروز تمام تلاش او این است که مردم ما را از این دستاورد بزرگ، از این داشتههای مهمی که دارد منصرف کند. او میخواهد شما را از اصل مبارزه منصرف بکند. تلاش او این است که شما را از اصل مبارزه منصرف بکند. این که میبینید صد و هفتاد شبکه ماهوارهای راه میاندازد برای این است که میفهمد. او میفهمد با گزینه نظامی نتوانسته است کار خودش را پیش ببرد. من این را عرض کردم. اولین گزینه او گزینه نظامی بود. هشت سال جنگ را به ملت ما تحمیل کرد. این اقدام یک چیزی نیست که گزینه اول باشد. شما اظهارات اوباما را بخوانید. همین چند روز پیش با یهودیان آمریکا. ببینید چه چیزهایی بیان میکند.
چند وقت پیش جو بایدن صحبت کرد. میگوید ما هر آن چه داشتیم علیه ایران عمل کردیم. اگر کاری نکردیم نداشتیم. میگوید ما آن چه را که داشتیم به کار بردیم. اما چرا موفق نشد. چون میبیند یک اندیشهای شکل گرفته است که از جنس شجره طیبهای است که اجازه نمیدهد او هر آن چه میخواهد دنبال کند. او از این نگران است. لذاست که میخواهد در اصل مبارزه تردید ایجاد بکند. تردید در اصل مبارزه. این که میبینید حرفهایی که میزند و بیان میکند. آن امپراتوری رسانهای که دارد پای کار میآورد. او میفهمد که نمیتواند در عرصههای مختلف سختافزاری موفق بشود. یکی از اهرمهای آخری که امروز برای او مانده همین اهرم اقتصادی است. برادرانمان به خوبی بیان کردند. امروز ما استعدادها و فرصتها و تواناییهای بسیار زیادی داریم که هنوز تازه آنها شکوفا نشده ما توانستهایم این همه مقاومت و پیشرفت داشته باشیم. وای به حال این که ان شاءالله بتوانیم همه آنها را به بهترین شکل استفاده کنیم و شکوفا کنیم. او میفهمد که امروز در برابر او چه قدرتی دارد شکل میگیرد. ان شاءالله همه ما بتوانیم موفقیتهایی را که این اندیشه و این نگاه برای مردم ما به ارمغان آورده است را حفظ کنیم. حیات جدیدی که به وعده قرآن برای ما پدید آمده را حفظ کنیم.
«اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ»
شمادعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید، یک حیات جدید میگیرید. این میتواند ان شاءالله روز به روز قویتر و پرشکوهتر ادامه پیدا بکند. این چیزی که ما در صلوات شعبانیه در این روزها هر روز میخوانیم که
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ»
این است. این یک کشتی است که متوقف نیست. حرکت میکند. آن هم نه در آبهای عادی،
«فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ ».
این کشتیای است که موجهای سهمگین را پشت سر میگذارد. این آن پناهگاه امن است. پناهگاهی مثل مارکسیسم نیست که خودش روی سر شوروی و روسیه خراب بشود. این «الکهف الحصین» است. یک پناهگاهی است که امن است. وقتی که شما به آن پناه میبرید،
«لن یضرّوکم الّا اذی»
آنها نمیتوانند به شما آسیبی برسانند. مگر همین اذیتها و آزارهای جزئی که دارند. ان شاءالله همه ما بتوانیم این انقلاب و این مسیر را با قوت و با صلابت بیشتر ادامه بدهیم و ان شاءالله این نظام و تمدن اسلامی که الحمدلله ملت ما توفیق پیدا کرده که آغازگر آن در عصر حاضر باشد، این را به نقطه اوجش که رساندن به دست حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه شریف است برسانیم. درادامه سخنان دکتر سعید جلیلی در دانشگاه امیرکبیر سوالاتی از طرف دانشجویان مطرح شد که ایشان ضمن پاسخ به سوالات نکاتی را در خصوص مسائل مختلف روز و مذاکرات هسته ای بیان نمودند، مشروح سخنان ایشان در ذیل آمده است.
دانلود صوت پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه امیرکبیر و دکتر جلیلی
حاکمیت دلار و مناسبات ارزی
افرادی به اسم کدخدا آمدهاند و مناسباتی را در جهان ترتیب دادهاند و میخواهند همه را در آن چارچوب تعریف کنند. یکی از این مناسبات اقتصادی و به ویژه مناسبات پولی است. یعنی بیایند حاکمیت ارز خودشان که دلار و بعدش یورو است را مبنا قرار بدهند. در همچین شرایطی است که آنها میتوانند مدیریت یا حاکمیت خودشان را اعمال بکنند.
حذف دلار از مبادلات و پیمان های پولی دوجانبه
لذا اگر ما میخواهیم آن مناسبات را به هم بزنیم، باید وارد این عرصهها بشویم. روی اینها مطالعه بکنیم و اینها را پشت سر بگذاریم. ما مطالعات این کار را از سال نود در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی شروع کردیم. حرکتهایش را شروع کردیم. حتی در سفرهایی هم که به برخی از این کشورها داشتیم، همین موضوع جدید مطرح شد. به خصوص این بحثها با دو سه کشور مثل هند، چین و روسیه مطرح شد و درگیر این موضوع شدیم. این از آن بحثهای بسیار اساسی است. امروز خیلی از کشورهایی که حتی دچار این موضوع هم نیستند، حذف ارز واسط را در برنامه خودشان قرار دادهاند.
یکی از گام های مهم اقتصاد مقاومتی حذف دلار از مناسبات ارزی
اما این سؤال که فرمودید پس این دوتا ارزشان را بر اساس هم چگونه بسنجند و آن ارز پایه چه خواهد بود. آیا دوباره باز همان دلار میخواهد باشد یا نه. این هم یک مکانیسمهایی دارد. یکی صندوق مشترک است. دیگری این است که این کار مثلاً بر اساس پایه طلا تنظیم بشود. یک بحثهای فنی است که این بحثها در بانک مرکزی جدی دنبال شده. یعنی این یک بحث لاینحلی نیست. الآن بسیاری از کشورها این کار را شروع و دنبال کردهاند. امضا کردهاند. حتی کشورهای محیط پیرامونی ما. مثلاً الآن ترکیه یک همچین پیمانی را با پاکستان امضا کرده که معاملاتشان با هم بر اساس همچین مبنایی باشد. این یکی از آن گامهای بسیار مهم برای اقتصاد مقاومتی و مقابله با همان مناسبات پولیای است که آنها میخواهند حاکمیت خودشان را از مجرای آن تثبیت بکنند. در ادامه دانشجوی دیگری در خصوص بحث بازرسی مدیریت شده از مراکز نظامی سوال کرد و اینکه آیااین بازرسی خلاف دستور رهبری نیست؟
دکتر جلیلی در پاسخ به این سوال گفتند: تعیین چارچوب ها و خطوط قرمز توسط رهبری رهبری چارچوبها و خطوط قرمز را مشخص میکنند. اقتضای نظام هم همین است. هر کشوری در سیاست خارجیاش یک چارچوبهایی دارد. یک اصولی دارد. یک اهدافی دارد. یک ارزشهایی دارد. یک منافعی دارد. یک حقوقی دارد. دولتها و دستگاهها وظیفهشان این است که بیایند در این چارچوب این را تأمین بکنند. سقف پروازشان باید این چارچوب باشد. حالا کمی پایینتر و یابیشتر اما باید در این چارچوب باشد.
دموکراسی و چرخش قدرت در غرب ظاهریست
در این شش سالی که ما گفتگو میکردیم، طرفهای مقابل ما و کشورهایی که در برابر ما بودند. به ظاهر این است که در کشورهایشان مثلاً یک چرخش حکومت وجود دارد. ظاهراً یک دمکراسیای وجود دارد. همین کشورهایی که در برابر ما هستند. در این شش سالی که ما گفتگو میکردیم، همه اینها تقریباً یک دور عوض شدند. اتفاقاً هر کس هم رفت حزب رقیبش سر کار آمد. همان حزب خودش دوباره رأی نیاورد. مثلاً در آمریکا بوش رفت و اوباما که حزب رقیبش بود سر کار آمد. اتفاقاً با شعار تغییر هم آمد. آن هم تغییر در سیاست خارجی.
در طول شش سال مذاکره مواضع غرب در برابر ایران یک اپسیلون تغییر نکرد در انگلیس همین طور. حزب کارگر رفت و آقای کامرون آمد. در فرانسه آقای سارکوزی رفت و اولاند آمد. قبل از سارکوزی هم شیراک بود. میخواهم بگویم همه اینها یک دور تغییر داشتند اما جالب است. اینهایی که این همه شعار میدهند در تمام این گفتگوهایی که ما در این شش سال با آنها داشتیم، مواضع و سیاستهای آنها یک اپسیلون درصد با هم تفاوتی نداشت. یعنی روی حرفهایشان میایستادند. این تغییری که آقای اوباما میگفت چی بود؟ حداقل یک بحثش در سیاست خارجی بود.
دولت ها باید در چارچوب نظام فعالیت کنندلذا باید چارچوبهای نظام تعریف بشود و دولتها باید بیایند به فراخور توانایی و استعداد و قابلیتهایی که دارند، آنها را در این چارچوب محقق بکنند. هر چقدر بیشتر موفق باشند، این برای کشور موجب خوشحالی است. لذا آن چارچوبها باید حفظ بشود. اگر کشور چارچوبها و استعدادها و فرصتها و ظرفیتهایی دارد، این نیست که بگوییم در هر دوره بیاییم یک کم از اینها را هزینه کنیم و جلو برویم. اصل این است که باید آنها حفظ بشود و ما بتوانیم جلو برویم.
خواسته ی رهبری حفظ دستاوردها و عدم توقف پیشرفت هسته ای شما در فرمایشات بیستم فروردین مقام معظم رهبری دیدید. ایشان شش خواسته جدی را مطرح کردند. صریح بیان کردند. اینها باید حفظ بشوند. حفظ دستاوردهای هستهای. اینها آن چیزهای واقعی است. با حمایتهایی که ایشان میفرمایند اما تمام حمایتهای ملت، دولت، مجلس و رهبری برای حفظ این دستاوردها است. عدم توقف پیشرفت هستهای.
رهبری اجازه بازجویی از دانشمندان رانمی دهند
اگر امروز نظام ایستاده است و دارد در دفاع از حقوقش هزینهای میدهد، در دفاع از چیست؟ در دفاع از حق تحقیق و توسعه دانشگاه است. در دفاع از این است که میخواهد بگوید من اجازه نمیدهم کسی بخواهد استاد دانشگاه من و دانشمند من را بازجویی بکند. اینها ارزشهای یک ملت است که میایستد و از حقوق ملتش دفاع میکند.
رهبری اجازه منع فعالیت دانشجویان و استادان را نمی دهند
یکی از نکاتی که میگوییم اصل مترقی ولایت فقیه، این است. در ایران یک مدلی شکل گرفته که اجازه نمیدهد کسی بخواهد به حقوق ملت تعرض بکند. اجازه نمیدهد وجبی از خاک کشور به یغما برود. اجازه نمیدهد آرای مردم وتو بشود. اجازه نمیدهد کسی مانع تحقیق و فعالیت دانشجو و استاد و دانشگاهش بشود. اینها ارزشهای یک ملت است.
امنیت کشور مرهون هوشیاری های رهبری
از جمله این بحث هادفاع از امنیت کشور است. این که میفرمایند اجازه نخواهیم داد آنها وارد مراکز دفاعی و امنیتی ما بشوند یک اصل جدی است. این امنیتی که امروز کشور ما دارد، که یک امنیت ستودنی و مثالزدنی است ودشمنان ما به آن اذعان میکنند حاصل چیست؟ حاصل همین هوشیاریها است. لذاست که اینها حتماً باید جدی مطرح بشود. به خصوص با این فرمایشاتی که مقام معظم رهبری در هفته پیش در دانشگاه امام حسین بیان فرمودند. به صراحت بیان فرمودند. همچنین دکتر جلیلی در پاسخ به این سوال که نظر شما در باره این سخنی که می گویند، ما باید با آمریکا مراوده و توافق کنیم تا بتوانیم خود را برای مبارزه آماده و مجهز کنیم چیست.
آیا این گروهها اصلاً به مبارزه اعتقاد دارند. آیا با این روش میتوانیم مبارزه بکنیم گفتند: باور به حقانیت در گفتگو و دفاع از حقانیت درمبارزه وقتی که ما از یک حقانیتی برخوردار هستیم و از یک منطق روشنی برخوردار هستیم، یک مباحثی داریم که آنها را کاملاً قابل دفاع میدانیم. این گفتگوهایی که با این کشورها شروع شد، برای این بود که ما به حقانیت خودمان باور داریم. ما اعتقاد خودمان را داریم. اتفاقاً برای همین است. میخواهیم بگوییم این حرفی که آنها میگویند غلط است. ما میخواهیم آن بحث خودمان را دنبال کنیم. این آن چیزی است که مبنای این گفتگوها در دفاع از حقوق است. این که فرمودید برای این که بعد بتوانیم انجام بدهیم. دقیقاً برای همین است که نباید در گفتگو به عکس بشود. آن موقع اهرمهای شما برای احقاق حق و اهرمهای شما برای مبارزه را از شما بگیرند. این غلط است. در ادامه یکی دیگر از دانشجویان سوال خود را اینگونه مطرح کرد که دولت به این دلیل در مذاکره کوتاه میآید که مردم از این کار راضی هستند و مردم به این دلیل از آرمانها کوتاه میآید که حاکمیت در انجام مسؤولیت خود کوتاهی کرده است. آیا به نظر شما انتظار آرمانگرایی از مردم بیجا نیست؟ دکتر جلیلی اینچنین پاسخ دادند.
مشکلات اقتصادی ناشی از آرمانها یاضعف عملکرد؟
اگر برای مردم ما امروز برخی مشکلات و نگرانی ها وجود دارد. خیلی از این نگرانیها حرفهای درستی است. باید دید کدام یک از اینها ناشی از آرمانهای ما است و کدامش ناشی از ضعفهای عملکرد ما است.
هرگاه بر اساس آرمانها عمل کردیم موفق شدیم
اتفاقاً اگر شما نگاه بکنید، در این سی و شش سال گذشته بسیاری از موفقیتهای ما و بسیاری از پیروزیهایی که ما داشتم اتفاقاً جایی بوده که بر مبنای آرمانهایمان عمل کردیم. مهمترینش دفاع مقدس که یکی از سختترین عرصهها بود. اتفاقاً آن جایی که یکی از سختترین عرصهها بود و ما مهمترین موفقیتها را به دست آوردیم، جایی بود که به آرمانهایمان جدیتر وفادار بودیم. در خیلی از عرصههای دیگر. در همین عرصههای سازندگی، در عرصههای کار و پیشرفت.
نارسایی ها نتیجه فاصله گرفتن از آرمانها
اتفاقاً آن جاهایی که شما میبینید الآن میگویند الگوی جهاد آن موقع و الگوی مدیریت جهادی، اتفاقاً آنها بود که راه را باز میکرد. اتفاقاً ما هر چه فاصله میگیریم این نارساییها بیشتر میشود. هر میزان روی آنها تأکید میکنیم و آنها را با صحنه عمل میآوریم، موفقیتهای بیشتری رقم میخورد. باغ سبز جاهلیت مدرن آب نیست، سراب استویژگی همین شهدای بزرگوار هستهای ما چه بود. دقیقاً این بود که گفتند این در باغ سبزی که جاهلیت مدرن نشان میدهد، سراب است. آب نیست. گول آن سراب را نخوردند. این از فهم صحیحشان بود.
نیاز 1میلیون بیمار ایرانی و آرمانگرایی دانشمندان علت تولید سوخت 20درصد
همینها که به میگفتند چرا شما غنیسازی میکنید. شما نیاز ندارید. هنوز رآکتور ندارید. وقتی که این رآکتور بیست درصد را نیاز داشتیم و نزدیک به یک میلیون نفر بیمار ما از محصولات آن استفاده میکردند. شروع کردن به ندادن این سوخت. مانعتراشی کردن برای این که سوخت بیست درصد را به شما ندهند. ما چگونه به این دست پیدا کردیم و توی دهن آنها خورد. با امثال شهید شهریاری و شهید احمدی روشن. با آن آرمان بزرگی که داشتند. جدی پای آن آمدند و جانشان را هم دادند اما توانستند سوخت بیست درصد و صفحات سوخت را تأمین کنند که یک میلیون ملت ما دیگر آن رنج و اذیتی که در این موضوع میکشند را دیگر نکشند.