mdi-map-marker صفحه اصلی mdi-chevron-double-left اخبار mdi-chevron-double-left تجربه‌های تاریخی اعتماد به آمریکا بازگشت
مشروح سخنرانی دکتر جلیلی در دانشگاه قم ۹۴/۲/۵

تجربه‌های تاریخی اعتماد به آمریکا

امروز سالگرد روزی است که دشمن ما معنی به کارگیری گزینه نظامی علیه ملت ما را تجربه کرد. سالروز روزی است که ملت ما هم معنی گنجاندن یاری خدا را در محاسبات خودش تجربه کرد. سالگرد واقعه طبس خودش یکی از تجارب گرانقدر ملت ما است.
مدت زمان تقریبی مطالعه:34 دقیقه و 58 ثانیه
mdi-calendar21 اردیبهشت 1394 - 10:18
mdi-comment 1
mdi-folderپرونده استکبارشناسی

بسم الله الرحمان الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

تجربه‌های ارزشمند ملت ایران

سلام علیکم. خدا را شکر میکنم که این توفیق را پیدا کردم که امروز در جمع صمیمی و پرشور شما عزیزان حضور پیدا کنم. به خصوص که امروز سالگرد روزی است که دشمن ما معنی به کارگیری گزینه نظامی علیه ملت ما را تجربه کرد. سالروز روزی است که ملت ما هم معنی گنجاندن یاری خدا را در محاسبات خودش تجربه کرد.

سالگرد واقعه طبس خودش یکی از تجارب گرانقدر ملت ما است. یکی از گنجهای یک ملت تجارب گرانقدری است که به دست آورده. شاید هیچ چیزی زیباتر از این نباشد که یک ملتی بتواند باورها و عقاید و ایمان خودش را تجربه هم بکند. پیامبران الهی که قله‌های ایمان بودند، در قرآن نقل میشود که آنها در آن اوج و قله ایمان هم که قرار داشتند، از خداوند میخواستند برای اطمینان قلب بیشتر بتوانند برخی از باورهای خودشان را تجربه بکنند. لِّیَطْمَئِنّ قَلْبِی. امروز مردم ما خدا را شاکر هستند که توانستند بسیاری از باورهای خودشان را در این سی و شش سال تجربه بکنند. توانستند تجربه کنند اگر گفته میشود

اسْتَجِیبُواْ للهِ وَلِلرّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ

چگونه دعوت خدا و پیامبر را اجابت کردن موجب میشود که در صحنه سیاست و اجتماع یک حیات جدید پیدا کنند. تجربه کردند اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم یعنی چه. تجربه کردند که اگر دشمن تمام توان خودش را به کار میبرد و خداوند میفرماید،

لَن یَضُرّوکُم إِلّا أَذًی

یعنی چه. او نمیتواند هیچ آسیب جدی به شما برساند مگر همین اذیتها و آزارهایی که انجام میدهد. تجربه کردند که اگر

قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا

نترسید و نگران نباشید که پیروزی از آن شما است. اینها تجارب ارزشمند ملت ما است. اینها تجارب ارزشمندی است که ملت ما تجربه کرده و یکی از نمودهای بارز این تجربه همین واقعه طبس بود.

تجربه گزینه نظامی یک تجربه شکست خورده

من این را بارها عرض کردم. دشمن ما که امروز هی بیان میکند گزینه نظامی روی میز است. گزینه نظامی روی میز است. اولین گزینهای که به کار گرفت گزینه نظامی بود. نه فقط طبس. هشت دفاع مقدس هم همین بود. کیست که نداند صدام یک عروسکی بیش نبود. اینها بودند که او را تجهیز و پشتیبانی میکردند. یکی به او بمب میداد. یکی موشک میداد. یکی هواپیما میداد. یکی سلاح شیمیایی میداد. همه میدانیم که آنها بودند. آن کسی که هیچی نداشت خودش اعتراف کرد. در یکی از همین ملاقاتها بیان کرده بود که بله. ما که اینها را نداشتیم تا جایی که توانستیم به او پول دادیم. آنها گزینه نظامی را تجربه کردند. امروز سالگرد روزی است که دشمن ما این را میداند و مکرر تجربه میکند که گزینههایی از این قبیل برای او کارساز نیست.

سیاست خارجی آرمانگرایانه آری یا نه؟

من این جا میخواهم در جمع شما عزیزان یک سؤال را مطرح کنم و تا حدودی با هم در باره پاسخ آن سؤال مباحثه کنیم. در عرصه سیاست خارجی در صحنه بین المللی کشورهای زیادی وجود دارند. امروز در دنیا نزدیک به دویست کشور واحد سیاسی وجود دارد. سیاست خارجی هر کشور هم تعریف شده است که یعنی چه. وقتی که یک سیاست خارجی در دنیا تعریف میشود، در هر کشوری صحبت از این میشود که اصول سیاست خارجی چیست؟ اهداف سیاست خارجی چیست؟ ارزشهای آن سیاست خارجی چیست؟ آن اندیشهای که این سیاست خارجی را شکل داده چیست؟ این که شما بعضاً میشنوید برخی بیان میکنند که سیاست خارجی جای اصول نیست. سیاست خارجی جای آرمان نیست. سیاست خارجی جای ارزشها نیست. سیاست خارجی جای مباحث اندیشه‌ای و ایدئولوژی نیست و یک چیزهای این فرمی بیان میشود.

من دوست دارم در این محیط دانشگاهی شما این را بپرسید. اگر جوابی هست به من هم بفرمایید که اگر در دنیا یک کشور پیدا شد که اینها در سیاست خارجی‌اش نبود و بیان نکرد. گفت سیاست خارجی ما اصول ندارد. اهداف ندارد. ارزش ندارد. آرمان ندارد. مکتب ندارد. اینها خیلی خوب است ببینیم کجا است. ببینیم این حرف یک حرف واقعی است یا یک حرف رمانتیک است. حداقل من در جستجوهایی که داشتم کشوری را ندیدم که حتی چنین ادعایی داشته باشد. حتی چنین ادعایی را بکند. از کشورهای خیلی مطرحی که امروز خودشان را مطرح میکنند تا کشورهای کوچک. در همین کشورهای غربی وقتی شما ملاحظه میفرمایید. میبینید وقتی میخواهند سیاست خارجیشان را بیان بکنند همین چیزها را بیان میکنند. به صراحت هم بیان میکنند. اصلاً طراحی سیاست خارجیشان بر اساس این مؤلفه‌ها است که حالا عرض خواهم کرد.

اما آن چیزی که سؤال من است این است که در این کشورهایی که در دنیا وجود دارد، طبیعی است که سیاست خارجی هر کشوری به مثابه یک پارادایم میشود. یک چارچوب. یک مؤلفه‌های این فرمی شکل میگیرد و پارادایم سیاست خارجی آن کشور را شکل میدهد. آن موقع از نقاط اشتراکی که بین سیاست خارجی کشورها پیش می‌آید و شکل میگیرد، آن نقاط همکاری یا فرصت ایجاد میشود. از نقاط افتراقشان نقاط تقابل یا تهدید ایجاد میشود. این یک چیزی است که در صحنه سیاست خارجی وجود دارد. البته فقط هم به این بسیطی نیست. بعضی وقتها از روابط کشور الف با ب ممکن است یک همکاری‌هایی ایجاد بشود که برای کشور جیم تهدید تولید بکند یا بالعکس

. مثلاً از روابط کشور جیم و دال یک تقابل‌هایی ایجاد بشود که برای کشور دیگر یک فرصت ایجاد بکند. نکته دیگر هم این که شاید شما در جهان نبینید حتی آن کشورهایی که با هم عنوان متحد با هم میگذارند که سیاست خارجی دو کشور کاملاً منطبق با هم باشد. نه. شما میبینید در خیلی جاها شاید با هم یک افتراقاتی هم داشته باشند. برخی از اینها با هم نزدیکتر هستند. ممکن است نود درصد و نود و پنج درصد با هم نزدیک باشند و ممکن است نباشند.

چرایی رویکرد متفاوت ایران با آمریکا در عرصه سیاست خارجی

ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران با بسیاری از کشورها نقاط افتراق داریم. نقاط اختلاف داریم. این را هم آنها بیان میکنند و هم ما بیان میکنیم. در این کسی شکی ندارد. مثلاً میگویند ما با فلان کشور این اختلافات جدی را داریم. نقاط اشتراک ما خیلی کم و نقاط افتراقمان خیلی زیاد است اما با آن کشور در سطح عالی روابط داریم. در سطح سفیر روابط داریم. مناسبات داریم و این بحثها وجود دارد. سؤالی که این جا مطرح میشود شاید سؤالی باشد که در جمع‌های دانشگاهی زیاد مطرح میشود. که چه ویژگیهای وجود دارد که ما در کشورهای دنیا به جز رژیم صهیونیستی که آن را نامشروع میدانیم و اصلاً آن را مشروع نمی‌دانیم و میگوییم این یک رژیم اشغالگری است که بر مبنای تجاوز و ظلم و اشغال آمده برای خودش یک موجودیتی را دست و پا کرده.

در بین کشورهای دیگر شاید این سؤال مطرح باشد که چرا ما با ایالت متحده امریکا، مناسبات ما و آن نگاهی که داریم، آن رویکردی که داریم یک رویکرد متفاوت با جهان است. این خیلی اهمیت دارد. باید این را بدانیم در سیاست خارجی امریکا چه ویژگی‌های وجود دارد که یک چنین مناسبات و یک چنین رویکردی را بین دو طرف ایجاد کرده.

سیاست خارجی آمریکا مبتنی بر آرمانگرایی و ایدئولوژی

من میخواهم در این جلسه یک کم این بحث را عرض کنم و با هم مباحثه کنیم. چه چیزی وجود دارد. من چندتا نکته در باره آن بگویم که این روشن بشود. اولاً یکی از آن مصادیق نکاتی که در اوایل عرایضم عرض کردم که اصلاً کسی نمیتواند بگوید سیاست خارجی جای اندیشه نیست. جای اهداف و آرمان نیست. یکیش خود همین ایالات متحده آمریکا است.

شما میبینید در تمام اسناد رسمی و اظهارات رسمی مقامات این کشور، چه رؤسای دولت‌هایش، چه وزرای خارجه‌اش، چه سایر مسؤولینشان روی این بحثها به صراحت تأکید میشود و به آنها افتخار میشود. حالا بیان میکنم. شما سایت وزارت خارجه آمریکا را که باز کنید، در صفحه اولش نوشته. در آن قسمت. policy planning staff ما آمدیم تا اندیشه را با عمل به هم بیامیزیم. این طور نیست که ما بگوییم اندیشه زدایی و ایدئولوژی زدایی از سیاست خارجی است. حالا شاید یکی از یک ایدئولوژی خوشش نیاید. از یک نگاه خوشش نیاید. از یک رویکرد خوشش نیاید اما نمیتواند این را مطلق رد بکند.

بقیه هم این کار را نکردند. همچنان که شما در مباحثی که اینها دارند فراوان میبینید که به این بحثها اشاره میکنند یا حتی مباحث ارزشی که مطرح میشود. نه که بحث امروز باشد. من این را چند بار دیگر هم عرض کردم. خود همین کسانی که امروز خودشان را پدران اندیشه لیبرالیسم میدانند به صراحت یکی از افتخاراتشان این است که ارزش داشتن. اگر ارزش نباشد که هیچی. شما این نظر آقای جان استوارت میل را ببینید. هم متن انگلیسی‌اش هست. حالا من فارسی‌اش را میخوانم. (میگوید جنگ چیز زشتی است اما بدترین چیز این است که کسی بگوید ارزشی وجود ندارد که برای آن باید جنگید. انسانی که ارزشی ندارد که بخواهد برایش بجنگد، چنین انسانی موجودی نگونبخت است). حالا این یکی از پدران لیبرالیسم است. حالا من نمیخواهم زیاد راجع به تاریخ بگویم. میگویم شاید در تاریخ اینها یک کسانی بودند که نگاه‌هایی داشتند و یک بحثهایی را مطرح کردند. من بیشتر میخواهم بحث‌هایم ناظر به مباحث روز باشد.

لزوم مطالعه و بررسی سند استراتژی امنیت ملی آمریکا

یکی از بحثهای بسیار مهم و اساسی که باید در محیط دانشگاهی ما بررسی بشود مباحثی است که امروز در جهان حاکم است. این را توجه بفرمایید. در همین ایالات متحده آمریکا در همین یک ماه و نیم پیش یا دو ماه پیش یک سند رسمی را منتشر کردند. مقدمه‌اش را هم آقای رئیس جمهور آمریکا امضا کرد. اصلاً مقدمه‌اش را نوشت و رسماً اعلام کرد و بیان کرد.

تحت عنوان سند استراتژی امنیت ملی آمریکا. ترجمه‌اش پنجاه صفحه بیشتر نیست. من توصیه میکنم دوستان این را بخوانند. یک سندی است که مال همین دو هزار و پانزده است. ما تاریخ بیان نمیکنیم که مثلاً اینها در تاریخشان چه گفته‌اند یا چه چیزهایی را دنبال میکنند. ممکن است عوض شده باشد. یک فرد جدید آمده باشد یا این اظهاراتی که میگویید مال پنج سال پیش است، نه. همین اوباما الآن نظرش عوض شده؟ نه.

این مال فوریه همین دو هزار و پانزده است. یعنی بهمن ماه نگاه خودش را بیان کرده. من این جا میخواهم دو سه تا نکته را بیان کنم. در همین مقدمه‌ای که توسط اوباما نوشته میشود و این چهل پنجاه صفحه‌ای که بیان میشود. ایشان به صراحت یک سری اصولی را مطرح میکند. من میخواهم بگویم چرا مناسباتی که بین ایران و ایالات متحده آمریکا است از جنس تعامل نیست. از جنس ویژه است. این چه ویژگیهایی دارد که یک همچین بحثی را میشود مطرح کرد. یکی از بحثهایی که در همین سند مطرح میکند. در آن ابتدایش به عنوان اصول سیاست خارجی.

اصول سیاست خارجی آمریکا

ما یک بحثی به اسم اصل در سیاست خارجی داریم. یک بحث هم به عنوان استراتژی یا راهبرد یا تاکتیک و سیاستها است. اصل یعنی آن چیزی که وقتی آمد، بقیه اگر با این تعارض پیدا کرد شما باید آن را کنار بگذارید. این اصل بر آن حاکم میشود. مثلاً یکی از اصول اینها این است. شما دیدید. همین دیشب هم دوباره جو بایدن اعلام کرد که یکی از اصول سیاست خارجی ما تعهد به امنیت رژیم صهیونیستی است. خب متقابلاً یکی از اصول سیاست خارجی شما عدم مشروعیت رژیم صهیونیستی است. خب این دوتا با هم تعارض پیدا میکنند.

اصل رهبری آمریکا بر جهان

حالا من میخواهم ببینیم در این جا چه چیزی را به عنوان اصل در سیاست خارجیشان بیان میکنند. با هم این را یک مروری بکنیم. یکی از بحثهایی که اتفاقاً علاوه بر آن چه که در متن آمده، خود اوباما دوباره در مقدمه بر آن اشاره و تأکید کرده را من برایتان میخوانم. اصلاً بحث را این طوری مطرح میکند که (سؤال این نبوده و نیست که آیا امریکا باید رهبری بکند یا خیر. بلکه سؤال مطرح این است که امریکا چگونه جهان را رهبری کند).

این آن چیزی است که اینها به عنوان یک اصل در سیاست خارجیشان مطرح میکنند. این را اقای اوباما در همین مقدمه نوشته. میگوید (آمریکا باید رهبری کند. رهبری قوی و مستمر آمریکا ضروری است). اگر سؤال شود چه کسی این رهبری را به شما داده. حداقل یک بخشی از جهان ما هستیم. چه کسی این رهبری را تعریف کرده. چه کسی به شما اجازه داده است که در این عرصه برای خودتان چنین جایگاهی را قائل بشوید. ببینید باز در ادامهاش چه میگوید. میگوید (ممکن است ما در داخل آمریکا اختلافاتی داشته باشیم اما آن چه ما را متحد میکند این اجماع ملی است. مبنی بر این که رهبری جهانی آمریکا همچنان اجتناب ناپذیر است) این قدرتی است در دنیا که برای خودش چنین جایگاهی را قائل است. بعد بیان میکند که (رهبری آمریکا در جهان همیشگی است و بر پایه منافع ملی آمریکا بنا نهاده شده است).

اینهایی که دارم میگویم از روی عین متن آنها است. سند استراتژی امنیت ملی آمریکا است. مال همین ۲۰۱۵ است. تمام اینها در این متن آمده است. میگوید (اصلاً در این جهان هیچ مشکلی وجود ندارد که بتوان آن را بدون آمریکا حل کرد). این آن نگاهی است که آنها دارند. این تعریفی است که برای خودشان انجام میدهند. بعد بر همین اساس آخر متن نتیجه میگیرد. آخرین جملاتش را در این پنجاه صفحه با این جمله تمام میکند که (رهبری آمریکا در این قرن هم باید مانند قرن گذشته همچنان ضروری و اجتناب ناپذیر باقی بماند). این آن نگاهی است که اینها مطرح میکنند.

حالا این یک بحثی نیست که ما این جا مطرح کنیم. حالا یک عدهای هستند که دوست داشتند یک شعاری بدهند و یک بحثی را مطرح بکنند. یک ادعاهایی را هم برای خودشان مطرح بکنند. شما در جای جای همین سند که میخوانید و بعد خواه آمد در رفتارشان و در بحثهایی که دارند عرض خواهم کرد. آن وقت میبینید همین‌ها به الزامات این اصل چگونه دارند عمل میکنند. یعنی فقط این نیست که بگویند این رهبری ضروری است. حالا میگویند الزاماتش چیست.

اصل حاکمیت زور

اصل دومی که بعد از رهبری جهان در این متن دارد چی است. اصل حاکمیت زور آمریکا است. چه جوری بیان میکند. اینهایی که میگویم عین جملات آنها است. (ما نشان خواهیم داد که در مقابله با تهدیدها در سطح جهان حتی به صورت یک جانبه اقدام خواهیم کرد). یعنی ما از زورمان استفاده میکنیم. حالا وارد خواهم شد. این مناسباتی که درست کردهاند جای خودش. بیان میکند حتی ما جدا از این که شورای امنیت و اینها را به کار میگیریم که آن را عرض خواهم کرد. اگر آنها هم نیامد و لازم شد یک جانبه وارد عملیات نظامی میشویم. مثل همین کاری که سی و پنج سال پیش در باره کشور ما انجام دادند. برای اقدام نظامی تصمیم بگیرد و به یک کشوری حمله نظامی بکند. اقدام نظامی بکند.

اجازه استفاده از سلاح هسته‌ای در سند استراتژی امنیت ملی آمریکا

باز با صراحت بیان میکند که (ما برای رسیدن به موفقیتهای بیشتر برای این که بتوانیم این قدرت را حفظ کنیم، باید از قدرت مثالزدنی خودمان استفاده کنیم. با همه ابزارهای قدرت آمریکا پیش خواهیم رفت و وقتی از همه امتیازات راهبردی خودمان استفاده کنیم آن موقع تأثیر و نفوذ ما از همه کشورها کماکان بیشتر باقی خواهد ماند). این یک نگاه مهم است که آنها دارند و دارند روی آن عملیاتی کار میکنند. مدل این تعابیر مختلف که امریکا اگر ضرورت داشته باشد به شکل یک جانبه از نیروی نظامی استفاده کند.

این را دقت بکنید. حتی میگوید (اگر ضرورت داشته باشد ما باید از بازدارندگی هسته‌ای استفاده بکنیم). در همین سند میگوید. همین کشوری که امروز راجع به چندتا سانتریفیوژ که زیر نظر آژانس و زیر نظر دوربینهای آژانس کار میکند. به صراحت بیان میکند اگر لازم باشد ما باید از سلاح هسته‌ای هم استفاده کنیم.

نظم ناعادلانه جهانی مبتنی بر زور

این رویکردی است که در این سند بیان شده. حالا من میخواهم بگویم چرا. منطق این بحث چی است. این جا را دقت بفرمایید. این بحث بحثی نیست که ما بخواهیم تاریخ بگوییم. از هزار و نهصد و چهل و پنج، از هفتاد سال پیش تا الآن شما شاهد هستید که در جهان یک مناسباتی شکل گرفته. عدهای یک امتیازات و انحصاراتی را برای خودشان شکل داده‌اند. به صراحت هم بیان کرده‌اند. این امتیازات چیست؟ این که مثلاً چند کشور میتوانند امتیاز وتو داشته باشند و دیگران نباید داشته باشند. حالا اگر بگویی چرا تو باید داشته باشی. اگر تو آمدی و به یک کشور دیگر حمله کردی و حتی آن چهار کشور دیگر هم گفتند که تو اشتباه کردی. حتی آن چهار کشور دیگری هم که نباید این امتیاز را داشته باشند آنها هم تأیید کردند اما اگر تو این را وتو بکنی دیگر هیچ کس نباید کاری داشته باشد. این تاریخ نیست. این همین امروز ۲۰۱۵ است.

کشتار مردم غزه و یمن یکی از واقعیت‌های سیاست خارجی

همین است که شما میبینید رژیم صهیونیستی به راحتی میآید پنجاه و یک روز مردم را بمباران میکند اما کسی نباید به او چیزی بگوید. نزدیک یک ماه است یمن بمباران میشود، کسی نباید چیزی بگوید. چون به منافع برخی لطمه نخورده است. بلکه در جهت منافع آنها است. این واقعیت سال ۲۰۱۵ ما است. این که برخی میگویند ما باید در سیاست خارجی واقعبین باشیم، ما استقبال میکنیم. واقعیت‌ها را ببینیم. یکی از واقعیت‌های سیاست خارجی همین است.

اتفاقاً نباید به سیاست خارجی نگاه رمانتیک داشت. مثلاً خیال کنیم که اگر به یک کسانی یا به یک قدرتهایی به یک گونه نگاه بکنیم، یک مدل دیگر رقم خواهد خورد. نه، واقعیت‌ها را ببینیم. این واقعیت سیاست خارجی است. قلدری و انحصارگرایی یکی دیگر از واقعیت‌های سیاست خارجی در همین احوال شما میبینید که اینها انحصارات را شکل دادند. در همین موضوع هسته‌ای. در همین ان پیتی که نگاه میکنید.

ماده یک و دوی آن همین است که پنج کشور میتوانند سلاح هسته‌ای داشته باشند و بقیه نباید داشته باشند. ما میگوییم این سلاح اصلاً نامشروع است و هم ناکارآمد است اما این امتیاز از کجا آمد. چرا این پنج کشور باید داشته باشند و بقیه نباید داشته باشند. اصلاً چرا این پنجتا باید داشته باشند. هیچ کس نباید داشته باشد. این سؤال است. این انحصار در همین ان پیتی ایجاد شده. اصلاً یکی از بندهایش همین است.

منطق قدیمی استکبار همراه با تزویر

یک انحصاراتی شکل گرفته. اگر سؤال کنید چرا؟ پاسخشان چیست؟ همان پاسخ قدیمی استکبار. و استکبروا فی الارض به غیر الحق و قالوا من اشد منا قوه. استکبار میورزند. قلدری میکنند و میگویند چون زور ما از همه بیشتر است. من اشد منا قوه. اگر به اینها بگوییم که چرا شما باید این را داشته باشید و بقیه نباید داشته باشند. چرا باید این امتیازات باشد. میگوید برای این که ما سلاح هسته‌ای داریم. نحن اکثر اموالاً و اولاداً. این منطق استکبار است که شما امروز در دو هزار و پانزده شاهدش هستید. البته یک فرق دارد. فرقش با قدیم این است که اگر کسانی در قدیم استکبار میورزیدند و از زور استفاه میکردند. مثل هیتلر. حالا نمیخواهم قدیم زیاد دور هم بیان کنم. آنها به صراحت بیان میکردند. مثلاً هیتلر میگفت من نژادپرست هستم. نژاد ما برتر است. امروز همان زور و همان منطق و همان استکبار وجود دارد اما با چه فرقی. با این فرق که تزویر هم به آن اضافه شده است.

مجرم استفاده از سلاح هسته‌ای مدعی خلع سلاح و حقوق بشر است

همان کسی که متهم سلاحهای هسته‌ای است و مجرم سلاحهای هسته‌ای است، مدعی خلع سلاح میشود. همان کسی که بیشترین جنایات را میکند مدعی دمکراسی میشود. مدعی حقوق بشر. شما یادتان هست. در فتنه هشتاد و هشت همین آقای اوباما میآمد بیانیه میداد و نگران حقوق بشر میشد. الآن یک ماه است که مردم بیگناه دارند در یمن کشته میشوند. ایشان احساس حقوق بشر ندارند. در غزه مردم پنجاه و یک روز بمباران میشدند. تازه حمایت میکردند. این میشود آن مختصات و واقعیت سیاست خارجی در امروز. دوستانی که میگویند باید در سیاست خارجی واقعبین باشیم. اینها واقعیت‌های سیاست خارجی است. درست است.

اصل حفظ ساختار و نظم ناعادلانه حاکم بر جهان مبتنی بر منافع ملی آمریکا

بعد اصل سومی که در این سند بیان میکند چه است. این را دقت بفرمایید. این است که میگوید این نظمی که در هفتاد سال گذشته درست شده است و به رهبری امریکا به مسیر خود ادامه داده است. این تعبیر را ببینید. در همین سند به صراحت بیان میکند. میگوید (این نظمی که درست شده به خوبی در طول هفتاد سال گذشته در خدمت ما بوده است). در خدمت آمریکا بوده. میگوید (ما باید همچنان این ساختار بعد از جنگ جهانی دوم را حفظ کنیم. چون این توافقات برای ایجاد جهانی که مورد نظر ما است مناسب است). این آن چیزهایی است که بیان میکنند.

اصل حاکمیت ارزش‌ها در سیاست خارجی آمریکا

در همین سند یک بحث دیگر را هم بیان کنم که ببینید اینها چه بیان میکنند. در پاسخ آن کسانی که میگویند باید در سیاست خارجی واقعیت‌ها را دید. حالا دیگر جای ارزشها این جا نیست. این جا یک جای دیگر است. شما ببینید در همین سند چه بیان میکند. میگوید (ما به تعهد خودمان به ارزشهایمان به چشم نقطه قوت نگاه میکنیم نه عامل ناراحتی. اقدامات ما مطابق با ارزش‌هایمان است. حفظ توانمندی رهبری ما به شکلگیری یک نظام اقتصادی جهانی نوظهور بستگی دارد گه همچنان بازتابی از منافع و ارزشهای ما باشد). اینها عین عبارات آنها است. البته ترجمهاش است. این نکاتی است که آنها دارند مطرح میکنند.

ارزش زدایی و ارزش گرایی در سیاست خارجی، در ایران و آمریکا

بعد در همین جا بیان میکند که (آمریکا برای رهبری مؤثر در جهانی که تغییرات سیاسی را تجربه میکند، باید بر اساس ارزشهای خود زندگی کند. در حالی که به ترویج این ارزشها در خارج هم می‌پردازد). آن جهانی که دارد برای خودش ترسیم میکند. بعد بیان میکند که (ارزشهای ما منبع قدرت و امنیت ما هستند). این را توجه بفرمایید. کسانی که دنبال ارزشزدایی از سیاست خارجی هستند و این طور چیزها را نسخه میپیچند. خود امریکاییها دارند چی بیان میکنند. میگوید (ارزشهای ما منبع قدرت و امنیت ما هستند. ارزشهای امریکایی بازتاب ارزشهایی هستند که ما در سراسر جهان از آن حمایت میکنیم). حالا مثال‌هایی که از این ارزشها میزند خیلی قابل تأمل و شاید تأسف است. من دیگر بیان نمیکنم. شما میبینید در بند هفتمش چه میگوید. بله. ارزشهای ما این است که مثلاً از حقوق همجنسبازان در دنیا حمایت کنیم و نگذاریم آنها مورد حمله قرار بگیرند. این میشود ارزشهایشان. به صراحت بیان میکند. این میشود آن نگاهی که امروز ادعای رهبری جهان را دارد. بعد با زور و قلدری بیان میکند که من حتی اگر شده باشد از زور هم استفاده میکنم.

تجربه‌های عینی اعتماد به آمریکا-اعتماد به آمریکا در تجربه ژاپن

در برابر این چه باید کرد. این که ما میگوییم با امریکا متفاوت است با این نگاه است. در دنیا کسانی هستند که میگویند بله. این بد است اما هست دیگر. چاره‌ای نیست. من این را بیان کردم. ژاپن به صراحت بیان میکند. من خودم چهار سال پیش با نخست وزیرش ملاقات داشتم. بیان میکرد که بله اینها هستند. از سال چهل و پنج هم پایگاه‌های نظامیشان را در خاک ما گذاشته‌اند. حزب ما بعد از شصت سال رآی آورد. شعاری که من داشتم این بود که اینها جمع بشوند ولی الآن که انتخاب شدم نمیتوانم اینها را جمع بکنم. لذا استعفا میکنم و استعفا کرد. الآن که هفتاد سال گذشته هنوز میگوید اعتمادسازی نشده است و ما باید پایگاه‌های نظامیمان را در ژاپن حفظ بکنیم. به صراحت این را بیان میکند.  

اعتماد به آمریکا در تجربه شوروی

در همین دورانی که شاید خیلی از شماها هنوز به خاطر دارید. شما مثال اتحاد جماهیر شوروی را ببینید. این که اینها میگویند باید اعتماد جلب بشود. شما میدانید. وقتی که اتحاد جماهیر شوروی در مقابل اینها کوتاه آمد تا کجا پیش رفت.

۱- اندیشه خودش مارکسیسم را که به تاریخ فرستاد.

۲- کشور خودش را مضمحل کرد. یعنی حتی به قبل از اتحاد جماهیر شوروی برگشت. از آن هم بدتر. یعنی آن زمانی که روسیه خیلی از این کشورها داشت. حتی آنها را هم تجزیه کرد. از همه آنها گذشت. تمامیت ارضیاش تکه تکه شد. شما دیدید دیگر. تمام آن کارهایی که اینها میخواستند.

۳- تمام حمایت خودش را از اقمار خودش، از کوبا، از ویتنام، از کره شمالی، از همه اینها برداشت. من یک ملاقاتی با آقای کاسترو داشتم. آقای کاسترو میگفت ما یک دفعه دیدیم شوروی پشت ما را خالی کرد. یک کمکی به ما میکردند و دیگر نکردند و این طوری شد. حالا بحث‌هایی که وجود داشت.

۴- حتی به خلع سلاح شوروی کمک کرد. اینهایی را که میگویم توجه بفرمایید. همه زیردریایی‌های هسته‌ای خودش را به اصطلاح dismantle کرد. برای این که اعتماد آنها را جلب بکند. اوراق کرد. این عباراتی که میگویم بعد در موضوع هسته‌ای خودمان بهش میرسیم که این dismantle که گفته میشود یعنی چه. شما باید تمام اینها را dismantle بکنید. اینها را جدا کنید. شوروی تمام این کارها را کرد. یعنی از آن اندیشهاش دست برداشت. تمامیت ارضیاش را تکه تکه کرد. دیدید چندین کشور شد. بحث تسلیحاتی خودش را این طوری کرد. تمام این کارها را انجام داد. نتیجه‌اش چه شد. شما امروز ببینید. اولین کاری که اینها کردند. میگفتند ما نگران این هستیم. شروع کردند به توسعه ناتو به سمت شرق.

دومین کاری که کردند شروع کردند ایده تجزیه خود روسیه را به سه قسمت دادند. آقای برژینسکی کتابی نوشت. تحت عنوان تخته بزرگ شطرنج و در آن جا بیان کرد که حالا روسیه باید خودش به سهتا کشور تبدیل بشود. شروع کردند به آن بحث‌های چچن و تاتارستان دامن زدن. سومین کار آنها این بود که همزمان شروع کردند آن بحث سپر دفاع موشکی mnd را که مطرح کرد. آمد دورتادور شوروی، در لهستان، در چک و در رومانی موشک‌های خودش را نصب کرد. در ترکیه هم رادارش را گذاشت. میخواهم بگویم این رفتار را ببینید. بعد همین روسیه را از جی هشت اخراج کرد. امروز شما میبینیید که به دنبال قضایای اوکراین شروع به تحریم همین روسیه کرده. این آن ماهیت رفتار استکبار امریکا است.

بی‌اعتمادی به آمریکا در تجربه تاریخی ما

این چیزی که شما میبینید مقام معظم رهبری فرمودند اگر ما میگوییم به آمریکا اعتماد نداریم و خوشبین نیستیم. این یک توهم نیست. این مبتنی بر یک تجربه است. یک تجربه تاریخی در این بحثها است. حالا من در بحث هسته‌ای وارد نمیشوم. تجربههای دیگر هم وجود دارد. شما یادتان هست. در همین مناسباتی که با کشور ما بود. حالا وارد آن خواهم شد. اینها چه نگاهی نسبت به ما داشتند و دارند و دنبال میکنند. شما میبینید. وقتی که حتی مثلاً صحبت میشود خط لوله گاز از ایران عبور بکند. خط لوله گاز که دیگر هسته‌ای نیست. با آن بمب ساخته نمیشود و فلان نمیشود. در یک سال سی و نه بار وزارت خارجه امریکا رسماً موضع گرفت که نباید این خط لوله گاز از ایران عبور بکند. چرا. باز شما شاهد هستید. همین رفتاری که دارند و در همین برخوردهایی که دارند. مثلاً قطعات هواپیمای مسافربری. با اینها بمب ساخته میشود؟ چرا تحریم میشود. آن رفتار و نوع مناسباتی است که اینها دنبال میکنند.

حقوق اعضا در NPT

حالا من این جا میخواهم وارد این بحث بشوم. در موضوع هسته‌ای. شما در خود همین هسته‌ای ببینید. مثال‌هایی که وجود دارد. همین‌هایی که ادعای دمکراسی دارند. در ایران چه اتفاقی افتاد. یک دیکتاتور سرنگون شد. همین غربی‌ها آمده بودند تأسیسات بوشهر. این‌هایی که میگویند بله ایران میتواند برنامه صلحآمیز هسته‌ای داشته باشد. این تعابیر را دفت کنید. اینها همه‌اش معنیدار است. برنامه صلحآمیز هسته‌ای یعنی چه. من این را توضیح بدهم که بعضاً دچار اشتباه نشوید. طبق انپیتی که حقوق اعضا در آن تعریف شده. چون میدانید. هر معاهده‌ای یک حقوقی توش هست و یک تکالیفی هست. در ان پیتی هم مثل سایر معاهده‌ها اعضا یک حقوقی دارند و یک تکالیفی دارند. چون اگر بین این توازن نباشد، میگوید خب من برای چه باید بیایم این تکالیف را انجام بدهم. باید از آن حقوقم هم برخوردار باشم. طبق انپیتی حقوق یک کشور چه است. حقوق اعضای انپیتی چیست. از جمله این حقوق داشتن چرخه سوخت هسته‌ای است. چرخه سوخت هسته‌ای یعنی چه. من این را یک توضیحی خدمتتان بدهم. یعنی این که شما میتوانید معدن اورانیوم داشته باشید که از آن کیک زرد استخراج بکنید. بعد این به تأسیساتی تبدیل بشود که این کیک زرد به UF6 تبدیل بشود. به اصطلاح تبدیل به گاز بشود.

بعد این گاز بتواند در سانتریفیوژ قرار بگیرد و غنیسازی بشود. بعد آن محصولی که غنیسازی شده بیاید در داخل صفحات سوخت یا میله‌های سوخت قرار بگیرد و در آن نیروگاهی که شما دارید استفاده بکنید. به این چرخه سوخت هسته‌ای میگویند. این جا را توجه بفرمایید. در هیچ جای انپیتی نیامده که شما میتوانید دو درصد غنیسازی بکنید یا بیست درصد یا پنجاه درصد. هیچ محدودیتی قائل نشده. محدودیتی که هست چی است. دوتا قید دارد. ۱- مصرف این باید صلحآمیز باشد و۲- زیر نظر آژانس باشد. نکته دومی که وجود دارد این است که شما میتوانید یک تأسیسات داشته باشید، میتوانید دهتا تأسیسات داشته باشید. اینها همه آن چیزهایی که به صراحت در انپیتی بیان شده.

تجربه بی‌اعتمادی به آمریکا در موضوع هسته‌ای ایران

 

۱- حالا من میخواهم بگویم تازه شما قبل از این چرخه سوخت حتی نیروکاه اتمی بوشهر را که قرار بود کار بکند. فقط سوخت آن هسته‌ای باشد. تازه سوخت آن هم از خارج بیاید. شما ببینید در کشور چه اتفاقی افتاده بود که یک دفعه آمدند و لغوش کردند. یک دیکتاتور رفته بود و یک نظام مردمی جایگزین آن شده بود. بعد که همین روسیه آمد و حاضر شد این را بسازد. شما ببینید. ده دور مذاکرات بین اقای الگور معاون رئیس جمهور وقت آمریکا و نخست وزیر وقت روسیه صورت گرفت که بگویند تو نباید این کار را بکنی. حالا چی است. یک نیروگاه اتمی که فقط قرار است سوخت آن هسته‌ای باشد. یک نیروگاه است. این آن رفتاری است که دارد. این اولیاش.

 

۲- در همین سال هشتاد و دو دوستان یک توافقی کرده بودند. برای همین اعتمادسازی به صورت موقت و داوطلبانه فعالیت‌های غنیسازی ایران و تأسیسات اصفهان که تبدیل کیک زرد به گاز یو اف سیکس برای ارائه به سانتریفیوژها بود، این را تعلیق بکنند. خب این یعنی باید چند وقت باشد. مثلاً یک ماه و دو ماه. موقت این است دیگر. این دو سال و نیم شد تا پایان دولت هشتم. بعدش بیان کردند که نه. حالا این تعلیق موقت باید به تعطیلی و بعد تخریب تبدیل بشود. این باید خراب بشود. این آن چیزی است که آنها دنبال میکردند. یعنی حتی به داشتن کیک زرد و این که این به گاز یو اف سیکس تبدیل بشود.

حتی میگفتند چرا شما اصفهان را راه انداختید. نکته بعدی در همین موضوع هسته‌ای. میخواهم مدل حرکت اینها را بگویم. بعد میگفتند شما اصلاً چرا نطنز را راه انداخته‌اید. میگفتیم شما خودت در توافق سال هشتاد و دو گفتی این تعلیق داوطلبانه است. چون داوطلبانه است یعنی شما حقت است. حالا برای اعتماد سازی موافقت کرده بودند که تعلیق بشود. یعنی چی مثلاً اگر راه بیفتد، شما میگویی من به شورای امنیت میبرم و این کار را انجام میدهی. این نکته دوم.

 

۳- در یکی از همین گفتگوها آقای سولانا با ما بحث میکرد. یکی از بحثهایش این بود که حالا چرا شما دنبال سوخت هسته‌ای هستید. شما مثل یک کسی میمانید که ماشین ندارد و هی دنبال تهیه سوخت و بنزین و اینها است. چرا دارید بنزین تهیه میکنید. در حالی که هنوز ماشینش را ندارید. من آن جا گفتم آقای سولانا، شما جواب من را بده. اگر یک کسی برود با یک هزینه گران و زیاد یک ماشین بخرد اما بعد بنزینش را نداشته باشد، این عقلانی است؟ خب سوخت آن چی. شما حتی با عبور یک خط لوله گاز از کشور ما مخالفت میکنید.

استفاده هشتصد و پنجاه هزار بیمار از داروهای رآکتور تحقیقاتی تهران تبدیل به اهرم فشار آمریکا و غرب شد

دوستان در همین مسأله دقت بفرمایید که اینها این استدلال را مطرح میکردند. سال هشتاد و هشت نزدیک به هشتصد و پنجاه هزار بیمار از داروهایی استفاده میکردند که داروهای تولیدی رآکتور تحقیقاتی تهران بود و الان بیش از یک میلیون بیمار از آن داروها استفاده می‌کنند. لازمه تولید آن داروها داشتن سوخت بیست درصد بود. ما آن جا گفتیم شما که این همه ادعا میکنید چرا شما دنبال سوخت هستید، خب بیایید و سوخت این جا را بدهید. سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران دارد تمام میشود، سوخت آن را بدهید. گفتند برای چی؟ گفتیم این هم مصرفش. هم زیر نظر آژانس است. هم هشتصد و پنجاه هزار بیمار دارند از آن استفاده میکنند. خب این را بدهید.

طبق اساسنامه آژانس وظیفه آژانس این است که دسترسی به سوخت را تسهیل بکند. این هم زیر نظر آژانس کار میکند. اینها احساس کردند عجب موضوعی گیر آوردند. هشتصد و پنجاه هزار آدم شما به این نیاز دارند. پس یک اهرم فشار خوبی است که فشار را روی شما بیشتر بکنیم. شروع کردند تبدیل کردن سوخت بیست درصد را که یک نیاز قانونی و طبق ان پیتی حق ما بود به یک اهرم فشار علیه کشور. این مدل رفتار آنها است. حالا توضیح خواهم داد.

بیانیه تهران و دروغگویی آمریکا

4- مورد دیگر بیانیه تهران بود. میخواهم بگویم این رفتار را ببینید. این را چند جا گفتم. آقای احمد داوود اوغلو که الآن نخست وزیر ترکیه است. ان زمان وزیر خارجه بود. ایشان به تهران آمد. یک ملاقاتی با من داشت. یک نامهای از جیبش در آورد. گفت اوباما به ما گفته اگر ایران برای تبادل سوخت مثلاً این کار را انجام بدهد میشود یک گام اساسی پیش رفت. من گفتم آقای داوود اوغلو، شما این را در چارچوب ان پیتی و اساسنامه آژانس میگویی یا فراتر از آن. گفت نه. ما در این چارچوب میگوییم. یک هفته بعدش آقای آموریم وزیر خارجه برزیل به ایران آمد. همین نامه آقای اوباما در جیب او هم بود. گفت آقای اوباما یک نامه به رئیس جمهور برزیل آقای لولا نوشته و این موضوع را مطرح کرده. اگر این بشود خیلی خوب میشود. چرا این نامه را به این دوتا نوشته بود. چون میخواست همان زمان به خاطر این سوخت بیست درصد یک فشار مضاعفی را به ایران بیاورد. میخواست در شورای امنیت قطعنامه صادر بکند.

این دوتا عضو شورای امنیت بودند. او نگران بود که این دوتا رأی ندهند. او هم میخواست به اصطلاح خودش با اجماع قطعنامه را تصویب بکند. این دوتا را فرستاد که مثلاً اینها بیایند و ما بگوییم نه. بعد بگوید ببینید. شما به قطعنامه رأی بدهید. ما هم آن جا بیان کردیم که اگر شما در چارچوب حقوق و ان پیتی بحث میکنید، بنشینیم و بحث بکنیم. آقای آموریم گفت نه. ما عضو عدم تعهد هستیم. کاملاً هم از موضوع هسته‌ای شما دفاع میکنیم. بیایید به یک راه حل برسیم. ما از هفت صبح نشستیم و این موضوع را تا یک نصف شب بحث کردیم. شد بیانیه تهران. آنها هم خیلی خوشحال شدند. آن زمان آقای لولا در مسکو بود و به تهران آمد. آقای اردوغان هم از آنکارا آمد. گفتند پس این یک گام خوبی بود و نشان داد که میشود با گفتگو حل کرد.

بیانیه تهران نوشته شد و حقوق ایران در آن کاملاً حفظ شده بود. اگر یادتان باشد بیانیه که صادر شد ساعت نه صبح بود. وزرای خارجه سه کشور امضا کردند. در این حالت او چه کار کرد. وقتی که این امضا شد نه صبح بود. وقتی چهار بعد از ظهر به وقت ما شد که نه صبح آنها شد. به محض این که روز آمریکاییها شروع شد، قطعنامه جدید را علیه ما روی میز گذاشتند. به اصطلاح سازمان ملل بلو کردند. من به همین آقای داوود اوغلو و اقای آموریم گفتم دیدید. این امریکا بود. شما دیدید که آقای لولا و آقای اردوغان مصاحبه کردند. گفتند این آبروی ما را برد. این به ما دروغ گفت. این به ما نامه نوشت و گفت شما بروید این کار را بکنید. معلوم میشود هدف دیگری دارد.

 توافق ژنو

5- این که گفته میشود بیاعتمادی. شما در همین توافق ژنو ببینید. در همین توافق ژنو که انجام شد، شما میبینید همان مواردی که نقض کرد. همین یک سال گذشته مواردی که اجرا نکرد. مواردی که به ایران فشار آورد که تو چرا داری بر خلاف توافق ژنو عمل میکنی. این آن رفتاری است که دارد.

 فکت شیت

6- من آخرینش را عرض میکنم. در همین موضوع بیانیه لوزان. شما میبینید چیزی که صادر میشود چه نگاهی است. در حقیقت اگر شما این سندی که بیان میکند آمریکا باید رهبر باشد و از زور استفاده بکند بخواهید همه این بحث‌هایش را در موضوع هسته‌ای ایران ترجمه بکنید، آمده در این بیان کرده. شما بخوانید و ببینید. چهار صفحه بیشتر نیست. این آن رویکرد دشمن است.

شکل گیری تمدن اسلامی و چرایی اهمیت جمهوری اسلامی از نگاه غرب و آمریکا

حالا سؤال من این است. اگر بخواهم جمع بندی بکنم. این است که اگر ما میگوییم چرا نباید به آمریکا اعتماد کرد. این مبتنی بر یک تجربه تاریخی است. کشورهای دیگر و حتی تاریخ خود ایران از زمان ملی شدن نفت بگیرید تا الآن و چه در همین موضوع هسته‌ای. حالا نکته‌ای که این جا وجود دارد این است که بله. در این نظامی که اینها ساخته‌اند، در این مناسباتی که اینها شکل داده‌اند، یک کشورهایی پیدا میشوند مثل ژاپن آن طوری بگویند. مثل برخی از کشورهای اروپایی که به خود من بیان میکردند. مسؤولین درجه یکشان میگفتند اگر این فشارهایی که به شما وارد شده به ما وارد میشد، ما شش ماهه ساقط شده بودیم. حالا چرا جمهوری اسلامی ایران مهم است؟ او میفهمد امروز در این جا یک شجره طیبه‌ای شکل گرفته. یک اراده‌ای شکل گرفته که این اراده وقتی که میخواهد اراده خودش را محقق کند، اگر مخالف اراده او هم باشد.

در این جنگ ارادهها هر وقت این جنگ شکل میگیرد، این اراده خودش را بر او تحمیل میکند. او میگوید شاه بماند. این میگوید شاه برود و شاه میرود. او میخواهد صدام را با همه زور نگه دارد. امروز صدام کجا است و ملت ما کجا است. او میگوید تمام توان خودم را به کار میبرم تو هسته‌ای نشوی اما این هسته‌ای میشود. در همین سوخت بیست درصد که اینها فکر میکردند این در دستشان یک اهرم است برای این که مذاکرات و چانهزنیشان را به کار ببرند. یک دانشمند هسته‌ای مثل شهید شهریاری پیدا میشود که میداند هدف دشمن قرار میگیرد اما دانشمند فیزیکدان نماز شبخوان میایستد و این کار را انجام میدهد. بدون این که یک ریال مطالبه بکند. آن وقت قدرت چانهزنی را عوض میکند. آن موقع بحث بیست درصد یک اهرم چانهزنی در اختیار ما میشود تا این که در اختیار او باشد. آن وقت او مجبور میشود که سطح گفتگوهایش را از سه درصد روی این بیاورد که شما باید بیست درصد داشته باشید یا نداشته باشید. او میفهمد دارد یک قدرتی شکل میگیرد که از جنس شوروی و اینها نیست که

اجْتُثّتْ مِنْ فَوْقِ الارْضِ مَالَهَا مِنْ قَرَارٍ

یک شجره خبیثه نیست. این یک شجره طیبه است.

اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین به اذن ربها

او میبیند که تازه این هنوز از نتایج سحر است. در سی و پنج سال توانسته این قدر موفقیت داشته باشد. او میفهمد که در این سی و پنج سال چه موفقیت‌هایی شکل گرفته. او میفهمد جنس این یک جنس دیگر است. او طبس را تجربه کرده. هشت سال دفاع مقدس را تجربه کرده. میفهمد که یک ملتی، یک نگاهی، یک اندیشه‌ای دارد یک تمدن جدید را شکل میدهد که او را یارای مقابله با این تمدن نیست. این سؤال خیلی مطرح میشود که مگر چندتا سانتریفیوژدر ایران چیست که اینها دارند این همه خودشان را برایش میکشند؟ او از چه میترسد؟ او که فقط پنج هزار کلاهک هسته‌ای دارد. فقط یکی از آنها. بعد تازه میگوید نه. ما داریم تمام این کارها را انجام میدهیم که شاید شما چند سال دیگر بتوانید یک دانه بمب بسازید. خب چرا این قدر نگران است.

در همین منطقه ما که هند و اینها سلاح هسته‌ای دارند. چرا نسبت به آنها این نگاه را ندارد. در کنار ما پاکستان که اسمش هم جمهوری اسلامی است. مهد تروریست‌ها هم هست. او هم که بمب دارد. چرا راجع به آن این حساسیت را ندارد. او میفهمد که دارد یک قدرت جدید شکل میگیرد. یک تمدن جدید شکل میگیرد که اتفاقاً احتیاجی به این بمب‌ها ندارد. این قدرتی دارد که هم مقاومت میکند و هم پیشرفت میکند. هم پیشرفت میکند و هم تکثیر میشود. او این را میفهمد.

او میفهمد فقط این نیست که خرمشهر شما آزاد بشود. او میبیند به دنبالش جنوب لبنان هم آزاد شد. او میبیند روند شکستهای رژیم صهیونیستی چگونه دارد پشت سر هم رقم میخورد. کشوری که هر وقت اسم جنگ میشد. میگفتند به دنبال جنگ چهل و هشت اراضی چهل و هشت. به دنبال جنگ شصت و هفت اراضی شصت و هفت یعنی با هر جنگی به آن محدوده اشغال خودش اضافه میکرد. الآن میگویند شکست در جنگ سی و سه روزه، بیست و دو روزه، هشت روزه، پنجاه و یک روزه. به جایی میرسد که قدرتی تولید میشود که این قدرت از جنس بمب اتم نیست. دیگر جنگ سی و سه روزه نیست. رژیم صهیونیستی کوچکترین تعدیای میکند، حزبالله لبنان توی دهنش میزند. حتی یک ساعت هم جواب نمیدهد. او میفهمد این قدرت یعنی چی. از این بحث محاسبه دارد. لذا آن چیزی که در آن مناسباتی که امروز در صحنه جهانی شکل میگیرد اهمیت دارد، این است که ما بفهمیم در کجا قرار داریم. قدرت خودمان را بشناسیم. او امروز به خوبی میداند هر جا صحنه رویارویی و جنگی بوده است، این ملت ما بوده که اراده خودش را به او تحمیل کرده.

لذا میخواهد تمام توان خودش را به کار بگیرد که ملت ما را از اصل مبارزه منصرف بکند. انصراف از مبارزه امروز نگاهی است که او دارد. این که شما میبینید صد و هفتاد شبکه ماهوارهای فقط برای فضای ایران درست میکند. کسی که مانع میشد برای هشتصد و پنجاه هزار بیمار شما سوخت بیست درصد بیاید، واقعاً نگران اوقات فراغت مردم ایران است که صد و هفتادتا شبکه ماهواره‌ای درست میکند؟ برای این است که میفهمد دارد یک فرهنگی شکل میگیرد که این فرهنگ مظهر قدرت ایران است. او میفهمد که منبع قدرت ما ارزش‌های ما و این فرهنگ ما بوده. او میفهمد که بیشتر از آن سانتیفیوژی که بخواهد چند درصد غنیسازی بکند، امثال مصطفی احمدی روشن، علی محمدیها، شهریاری‌ها و رضایی نژادها هستند که امروز دارند غنیسازی میشوند. این نسل جدید ما است که دارد این موفقیتها را رقم میزند. من بیش از این مزاحم نشوم. برای این که بحث ما یک طرفه نباشد حتماً دوستان سؤالاتی هم دارند. ما باید سعی کنیم. او امروز تمام تلاش خودش را به کار میبرد که در داشته‌های ما تردید ایجاد کند.

تردید در فرصتهای ما ایجاد بکند. فرصتهای ما را تهدید نشان بدهد. فرصت‌هایی را که داریم پرهزینه نشان بدهد تا بخواهد به منویات خودش برسد. انشاءالله که همه ما بتوانیم با موفقیت این مسیر و این میراث بزرگی را که امام بزرگ ما و شهدای بزرگ ما برای ما به یادگار گذاشتند و با صلابت تحت هدایت مقام معظم رهبری دنبال میشود را بتوانیم با قدرت و صلابت ادامه بدهیم. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

 

پایان
mdi-camera گزارش تصویری
mdi-bookmarkدسته‌بندی: اخبار
لینک کوتاهmdi-share-variantاشتراک‌گذاریmdi-printer
مطالب مشابه
سایر مطالب مرتبط را بخوانید
گفت‌وگو
دیدگاه خود را بیان کنید
انصراف ارسال دیدگاه دیدگاه‌های ارزشمند شما 1 دیدگاه
زهرا 23 اردیبهشت 1394 - 17:05 ارسال پاسخ
آقای دکتر واقعاسخنرانی جامعی بود.
درست است برای کسی که مبنا داشته باشد؛ارزش و اخلاق به همه صحنه های زندگی اش ورود پیدا می کند و فرقی بین سیاست خارجی و داخلی و....نیست.